دانیل استون
واشنگتن چگونه باید در برابر آزمایش بحث انگیز موشکی ایران واکنش نشان دهد؟ آمیتای اتزیونی استاد روابط بین المللی از دانشگاه جورج واشنگتن، معتقد است دولت بوش حتی بدون اخذ تعهدی از رهبران تهران برای توقف برنامه هسته ای، می بایست با آنها به گفتگو بنشیند.
به گفته او، این می تواند احساس امنیت لازم را برای توقف برنامه هسته ای فراهم آورد. نویسنده کتاب “اول امنیت: سیاست خارجی قدرتمند و اخلاقی” از انتشارات دانشگاه ییل گفت مشوق ها درقبال لیبی و کره شمالی کارآیی داشته است.
دانیل استون از مجله نیوزویک به فاصله کوتاهی از انتشار عکس های مربوط به شلیک چهار موشک از سوی ایران در هفته گذشته، با اتزیونی به گفتگو پرداخت. درحالیکه آزمایش ایران به صعود بهای نفت و افزایش نگرانی از بی ثبات تر شدن این منطقه خشونت زده دامن می زد، تحلیلگران از دست کاری شدن عکس های منتشره برای نشان دادن شلیک چهار موشک به جای سه موشک خبر دادند. ضمناً اطلاعیه ایران درباره برد بزرگترین موشک هایش نیز اغراق آمیز بوده است. از نظر اتزیونی: چیزی که تهران واقعاً نیاز دارد، تعهد واشنگتن به حمله نکردن به ایران است. قسمت هایی از گفتگو با وی را می خوانید:
آمریکا چگونه باید سیاست خود را درقبال ایران و کشورهای حامی تروریسم تغییر دهد؟
اتزیونی: وقتی شما امنیت پایه را تأمین کنید، دموکراسی و امنیت به دست می آید. زمانیکه افراد امنیت ابتدایی را ندارند، به دموکراسی یا گفتگو درباره صلح علاقه ای نشان نمی دهند. آنها خواهان اطمینان و امنیت هستند. وقتی ایمنی پایه را داشته باشند، می توانید درباره سایر موارد با آنها گفتگو کنید. جهان اسلام را درنظر بگیرید. اگر شما سراغ جهان اسلام بروید و بپرسید آیا با ما هستید یا علیه ما؟ و پاسخ را محدود به این کنید که آنها طرفدار یا علیه دموکراسی هستند، خواهید دید اکثریت جهان اسلام طرف شما نخواهند بود. اما اگر از آنها بپرسید طرفدار یا مخالف بمب گذاری انتحاری و یا گسترش نفوذ (خود) هستید، اغلب مسلمانان حتی در جاهایی نظیر اندونزی، مراکش، ترکیه و حتی فلسطین، در طرف شما خواهند بود. البته انگیزه های آنها با هم فرق می کند. بااینحال، اگر مشخصه آزمون شما به جای دموکراسی از جنس امنیت باشد، اغلب آنها از شما پشتیبانی خواهند کرد.
شما می گوئید در کشوری مانند ایران، امنیت سیاسی اولین اولویت نیست؛ آیا این نباید اولین اولویت ما باشد؟
دقیقاً. اینطور نیست که آنها خواهان آن نیستند، بلکه دومین اولویت شان است. مثال بسیار خوبی در مورد لیبی وجود دارد. لیبی از حمایت از تروریسم دست برداشت. تسلیحات کشتار جمعی را کنار گذاشت. من فکر می کنم اگر شما ایران و کره شمالی را با فشار کمی بیشتر به سمت انجام اقدام مشابه سوق دهید، بسیار مسرت بخش خواهد بود. البته این به آن معنا نیست که ما از گفتگو با لیبی درباره حقوق بشر- که هنوز در آن خیلی خوب نیست- صرفنظر خواهیم کرد بلکه ما ابتدا از آنها می خواهیم از تروریسم دست بردارند و کار برروی تسلیحات هسته ای را متوقف کنند. این چیزی است که ما سرانجام موفق به انجام آن درباره کره شمالی شده ایم. ما دیگر از تغییر رژیم در آنجا سخن نمی گوئیم. ما از اعطای غذا و سوخت و حفظ حکومت حرف می زنیم. چیزی که بیشترین اهمیت را دارد این است که آنها در حال حاضر، ظاهراً علاقمند به متوقف ساختن برنامه هسته ای خود هستند. سیاست درست همین است.
ایران می گوید سلاح هایش را برای ارتقاء امنیت کشور لازم دارد.
خیر، آنها حاضر به صرف نظر کردن از سلاح هایشان هستند، اما تنها درصورتی که به نفع امنیت شان باشد. ببینید، ما کاملاً مشخص کرده ایم که درپی حمله به ایران هستیم. آنها ترسیده اند. خودتان را لحظه ای جای آنها بگذارید. ما همه این بمب ها را داریم و آنها دیده اند که ما در عراق چه کرده ایم. ما مشخصا گفته ایم شما نفر بعدی هستید. “احتمالاً آنها آماده اند که پاسخ مثبت بدهند: اگر قول بدهید ما را بمباران و سرنگون نکنید، ما هم مایل به گفتگو درباره برنامه هسته ای خواهیم بود.” این دقیقاً کاری است که کره شمالی کرد. دلیل اینکه آنها باید دست از برنامه هسته ای خود بردارند این است که دیگربه آن احتیاج ندارند، چون ما قصد حمله به آنها را نداریم.
آیا شما فکر می کنید این کافی است که آمریکا از حکومت هایی نظیر ایران مؤدبانه بخواهد سلاح هایشان را کنار بگذارند و در عوض، آمریکا به آنها حمله نکند؟
در مورد ایران، آنها این پیشنهاد را سه بار داده اند، ولی ما از گفتگو با آنها دراین باره خودداری کرده ایم. منظور من این است که خود را جای بنیادگراهای دینی بگذارید. اینکه ما نزد آنها برویم و بگوئیم می خواهیم رژیم را عوض کنیم و در غیراینصورت با شما گفتگو نمی کنیم، مثل این است که به بوش بگوئیم کلید کاخ سفید را به الگور بده و برو دنبال همایش های حقوق همجنسگرایان و سقط جنین، بعد از آن با تو گفتگو می کنیم. برای آنها تغییر رژیم فقط به معنی تغییر قدرت نیست، بلکه به معنی دست برداشتن از حکمرانی یک حکومت خاص دینی است. البته خیلی از ایرانی ها این رژیم را نمی خواهند، اما (تغییر آن) وظیفه ما نیست. کار ما این است که مطمئن شویم آنها تسلیحات هسته ای نخواهند داشت.
آیا این کوتاه آمدن دربرابر یک حکومت یا سازمان حامی تروریسم نیست؟
برعکس. اگر آنها بخواهند قدرت را در اختیار داشته باشند، از نظر ما اشکالی ندارد، اما از آنها می خواهیم از تروریسم دست برداشته و افراطی گری را کنار بگذارند. اکنون حزب الله در میانه راه یک سازمان تروریستی خطرناک و یا یک حزب سیاسی با تمام خدمات اجتماعی اش و در آستانه تبدیل شدن به بزرگترین بازیگر (صحنه) در لبنان است. کوتاه آمدن یعنی اینکه تسلیم آنها شویم. من از دفاع صحبت می کنم. اگر هیتلر بناداشت بلندپروازی های نظامی خود را کنار بگذارد، در اینصورت پاسخ مثبت است، من حاضر بودم سرنوشت او را به مردم آلمان بسپارم. اگر افراد تصمیم بگیرند دست از خشونت دربرابر دیگران و مردمشان بردارند، ما باید اجازه انتخاب نوع زندگی را به خودشان بدهیم.
گاهی مانند حادثه یازدهم سپتامبر، تروریسم به جای امنیت از بنیادگرایی دینی انگیزه می گیرد.
هیچ سیستم اعتقادی وجود ندارد که در افراطی ترین شکل خود، به خشونت تبدیل نشود. اما اگر شما به تعداد نگاه کنید، اکثریت قاطع افراد مذهبی طرفدار صلح و امنیت هستند. بنابراین ما چند گزینه داریم. یا به همه مسلمانان به چشم اهریمن نگاه کنیم و 2⁄1 میلیارد نفر را به فهرست دشمنان خود اضافه کنیم، و یا اینکه بدانیم دست کم 1⁄1 میلیارد از مسلمان ها خشونت طلب نیستند. درنهایت، ما می خواهیم آن 100 میلیون نفر بقیه را هم به جمع (صلح طلب) دیگر اضافه کنیم و قول بدهیم که به آنها حمله نمی کنیم.
آیا این پیشنهادی است که قاعدتاً مورد پذیرش آنها واقع می شود؟
آنها آنچه را که واقعاً بیش از هرچیز دیگری می خواهند تعهد ما به سرنگون نکردن حکومت شان در ازای دست برداشتن آنها از ادامه برنامه هسته ای است. مسلماً این یک معامله موجه است که لیبی آنرا پذیرفت و ظاهراً کره شمالی در آستانه پذیرفتن آن است. این نوعی از خیال پردازی آزاد نیست. در حال رخ دادن است و من فکر می کنم ما حداقل باید پیشنهاد آنرا به آنها بدهیم. نکته منفی آن چیست؟
منبع: نیوزویک- 14 ژوئیه