دخترک شوخ و شنگ راوی قصه ها اما تحصیل کرده ی فلسفه است و روزگاری استاد اسطوره شناسی دانشگاه تهران بوده… آخرین کتاب گلی ترقی: “ بزرگ بانوی هستی ” در واقع آن روی سکه ی شخصیت قصه پرداز اوست.
نگاهی به کتاب تازه گلی ترقی
مرگ و زندگی
گلی ترقی به خاطر قصه های جذابش شناخته است، قصه هایی که در زمان نوشته شدنشان بسیار عجیب و خارج از فرم جلوه می کردند. از زندگی شهری گفتن، از کلاس باله، خوشگذرانی ها و ریزه کاری ها و جزئیات زندگی متجدد سخن… اینها دستمایه ی قصه های شیرینی بودند که در ادبیات جغرافیایی و عامه ی آن روزهای ایران جوری غریب به حساب می آمدند. اما گذر زمان و افزایش تجربه زندگی شهری باعث شد تا قصه های گلی ترقی به مرور در ادبیات معاصر ایران رشد و نمو پیدا کنند، خوانده شوند و در خاطرات عمومی ایرانیان ثبت شوند.
حالا دیگر کمتر قصه دوستی است که دختر نوجوان و سرکش قصه های گلی ترقی را در خاطر نداشته باشد و بخشی از آن خاطرات پراکنده را در ذهنش تصویر نکرده باشد…
دخترک شوخ و شنگ راوی قصه ها اما تحصیل کرده ی فلسفه است و روزگاری استاد اسطوره شناسی دانشگاه تهران بوده… آخرین کتاب گلی ترقی: “بزرگ بانوی هستی” در واقع آن روی سکه ی شخصیت قصه پرداز اوست.
بزرگ بانوی هستی، مجموعه ای است از نه مقاله که موضوعیت و محوریت همگی اسطوره است و نماد و درک صورت ازلی و زمان ابدی.
آنچه در این میان بیش از همه جلوه می کند زاویه ی نگاه نگارنده است به مفهوم اسطوره و نماد… در بیشینه ی نوشته ها نگاهی که به اسطوره و نماد شده است مشابه و یا عیناً همان نگاهی است که توسط یونگ باب شده است.
نگارنده در دو مقاله ی نخستین به توضیح و واشکافی مفاهیم صورت ازلی و اسطوره پرداخته است و بعد در مقالات بعدی با استفاده از همان نگاهی که در ابتدا بیان شان کرده، به شرح و بسط انواع و اقسام اسطوره پرداخته است… اسطوره های نو و مدرن و اسطوره ی قهرمان و اساطیری که به خدایگان نور و ظلمت شهره شده اند از دیگر مقاله های این کتاب می باشند.
مفصل ترین مقاله ی کتاب که چیزی حدود یک سوم حجم آن را هم شامل شده، اختصاص دارد به بررسی و ردیابی اسطوره ی بزرگ بانوی هستی( مادر زمین) در اشعار فروغ فرخزاد… گلی ترقی که سالها پیش با سرودن مجموعه ی “دریاپری، کاکل زری” به گونه ای شعر “به علی گفت مادرش روزی…” فروغ را بازسرایی کرده و علاقه اش را به جهان بینی بی غش فروغ نشان داده بود، این بار به صورت علمی و آکادمیک به بررسی انسانی می پردازد که مثل هیچکس نبود، انسانی که توانست در کوتاه زمان زندگی اش با نیروهای کیهانی و خداوندان ازلی ارتباط برقرار کند و خود را در طبیعت نامیرا بمیراند.
شعر فروغ، این بار اما نه قرار است از لحاظ زبان شعری بررسی شود و نه از جنبه ی زنانگی، نه عصیان بی حدش مد نظر است و نه مباحث سیاسی و اجتماعی مطرح شده و یا نشده در شعرش، این بار تنها با فردیت شاعر مواجهیم و…
”بررسی سیر و سلوک درونی او از اسارت تا پرواز، شناخت نمادها و مفاهیم اسطوره ای و تجلی آرکی تایپ یا صورت ازلی بزرگ مادر هستی…”
نویسنده در مقاله ی نخستین باب تعریف اسطوره می نویسد: “… زیست شناسی صورت های ازلی را غرایز یا الگوهای رفتاری می نامد. اما از دیدگاه روانشناسی، صورت ازلی و غریزه متفاوت اند. غریزه عملی ناخودآگاه و ماشینی ست و بر حالات روانی آدمی تاثیر ندارد. صورت ازلی در مقابل قدرتی تکان دهنده دارد و بر فکر و حس و اراده ی انسان موثر است و در او واکنشی عاطفی بر می انگیزد. از این رو این صورتها، همانند مظاهر قدسی و تجلیات قدسی و تجلیات غیبی، اموری نومینوس ( Nominous ) هستند و در آدمی احساسی از حیرت و هیبت به وجود می آورند…“
دیگر مقاله ی مفید کتاب، نوشتاری است با عنوان “خدایگان عصر تکنولوژی”. در این مقال نویسنده سعی در معرفی اسطوره ی نوین “بشقاب پرنده” دارد… نگاه حاکم بر این نوشته نیز همان خط دائمی کتاب است و آمده از دیدگاه روانشناسی کارل گوستاو یونگ.
گلی ترقی در میانه ی این مقاله به این پرسش که بشقاب پرنده واقعاً چیست چنین پاسخ می دهد:
”… در اینجا با دو فرضیه روبرو هستیم: امری واقعی که طبیعت آن مجهول است باعث پیدایش اسطوره ی زمان می شود و یا برعکس، یک فانتزی، یک vision، یک صورت تخیلی که ریشه در ناخودآگاه دارد، ذهن آگاه را تحت سلطه می گیرد.“
دیگر مقاله ی جذاب کتاب نیز نوشتاری است با عنوان “ در آمیختگی نور و ظلمت ” که اختصاص دارد به شرح مختصری از کتاب “ A record of two friendship ” نوشته ی میگوئل سرانوی شیلیایی. این کتاب که یکی از سند های مهم نوشتاری دنیا در زمینه ی پیوند عرفان شرق و غرب و چگونگی درک جادوی چینی و هندی توسط ذهن عقل گرای غربی به حساب می آید در ایران نیز توسط دکتر سیروس شمیسا به فارسی برگردانده شد و با عنوان “ با یونگ و هسه ” به چاپ رسید.
مقاله ی “ در آمیختگی نور و ظلمت ” به فضای روانی این دو دوستی (دوستی سرانو با یونگ و هسه) اشاره می کند و جادوی حاکم بر روابط این دو دوستی که به قول هرمان هسه تنها در جمع های هرمسی برقرار است.
آمیختگی نور و ظلمت البته برای ایرانیان مفهوم عمیق تری هم دارد چرا که به نوعی یادآور تعالیم مانوی هم می باشد… هر چند که در این مقال تنها شرح مختصری از آن کتاب به میان آمده است و اشاره ای به نور و تاریکی در فلسفه ی مانوی در این نوشتار به چشم نمی آید.
و در آخر مقاله ی دیگری است با عنوان “ سفری دوزخی به عالم تاریک زیر جهان ” این مقاله که در واقع شرحی است بر دو مقاله ی جداگانه ی یونگ، به بررسی شباهت ها و تفاوت های دو هنرمند بزرگ می پردازد… این نزدیکی ها و فاصله های روحی ای که این دو هنرمند با هم داشته اند شده است دستمایه ی این مقاله ی خواندنی…
وی از قول یونگ می نویسد:” بیماران روانی به دو دسته تقسیم می شوند: نوروتیک ها و اسکیزوفرنیک ها. گروه اول تمایل به ترکیب و هماهنگ کردن اعضا دارد. لا اقل در جست و جوی معنایی مشخص است. گروه دوم برعکس، ذهنیتی پراکنده دارد و تصویر ذهنی او از جهان خارج تصویری تکه تکه، گسسته و نامتحد است. آنجا که نوروتیک می کوشد اجزا را به هم متصل کند، اسکیزوفرنیک تصاویر و خطوط را می شکند و به جهان آشفتگی و هاویه رجعت می کند،” نویسنده، پیکاسو و جویس را متعلق به گروه دوم می داند.
در بخش بعدی این مقاله پیکاسو به فاوست( البته منظور در اینجا، فاوست، قهرمان کتاب گوته است و نه دکتر فاوست واقعی که گوته در نوشتن قصه اش از او الهام گرفته) مانند شده است که همچو او در جستجوی انسان کامل است… انسانی ازلی و ادبی، اما از یاد رفته…
در یک نگاه کلی می توان چنین گفت که مقالات این کتاب در شناساندن اسطوره و انواع آن، به خواننده ای که آشنایی زیادی با اساطیر و ارتباط شان با روانشناسی مدرن ندارد بسیار سودمند و مفید اند و مقاله ای که در رابطه با فروغ و شعر او نوشته شده است نیز حاصل نگاهی تازه و مدرن است به شاعری که زندگی و مرگش شاید ابهام برانگیز ترین نوع زندگی و مرگ باشد در میان شعرای معاصر.