فوتبال، شاخص تنش های اجتماعی

نویسنده
هافینگتون پست

» نگاه هافینگتون پست از جایگاه ورزش در ایران

طی چهل سال اخیر، افت و خیزهای تیم ملی ایران به خوبی نشان از تحولات سیاسی این کشور دارد؛ ابتدا پذیرفتن نظم جهانی و سپس رد قوانین بین المللی. در سال های ۱۹۷۰، ایران به دنبال ارتباط با کشورهای غربی، خود را به عنوان قدرت بزرگ منطقه معرفی کرد؛ تیم ملی فوتبال این کشور سه بار جام ملت های آسیا را از آن خود نمود و برای اولین بار در سال ۱۹۷۸ در جام جهانی حضور یافت. تا پانزده سال پس از انقلاب اسلامی که جنگ طولانی مدت با عراق نیز در آن دوران گذشت، دوری از جامعه جهانی و رد اصول بین المللی بر صحنه سیاست و ورزش این کشور سایه افکند. پس از آن، گشایش هایی در دو دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی انجام شد که به گشایش هایی در سطح جامعه مدنی نیز انجامید: ایران در رقابت های بین المللی مختلفی حضور یافت و دو بار نیز در جام های جهانی ۱۹۹۸ و ۲۰۰۶ شرکت کرد. مربیان خارجی [برزیلی و کروات] برای رهبری تیم ملی دعوت شدند و بازیکنانی از تیم ملی [دایی، باقری، عزیزی، کریمی، مهدوی کیا،…] در باشگاه های اروپایی، به ویژه در بوندس لیگا، توپ زدند. در سال ۲۰۰۵، انتخاب شخصیت تندرو و مردم فریب، محمود احمدی نژاد، باعث اتخاذ سیاستی شد که به طور کامل این گشایش ها را رد می کرد و همین عاملی شد تا کنترل دولت بر فدراسیون های ورزشی افزایش یابد و شکست های پیاپی در عرصه رقابت های بین المللی ایجاد شود؛ تا جایی که حتی حضور ایران در جام جهانی ۲۰۱۴ نیز با انتخابات حسن روحانی و انتخاب وی به عنوان رییس جمهور مصادف شد.

 

درگیر میان سنت و تجدد

ولی جدا از این رویدادها، علاقه ایرانیان به فوتبال یک شاخص قابل توجه برای نشان دادن تناقضاتی است که در جامعه امروز این کشور دیده می شود: تنش میان سنت و مدرن گرایی؛ مناقشات بر سر حضور زنان در اماکن عمومی و ورزشی، و همچنین حفظ نزاکت و خودداری از ابراز احساسات لجام گسیخته.

اشاعه روزافزون و گسترده فوتبال، و افزایش تصاعدی در تعداد مطبوعات ورزشی که به بررسی رقابت های مختلف در سراسر جهان می پردازند، به خوبی نشان دهنده تحولات عمیق در شاخص های سمبولیک جامعه ایران است. ورزش ملی ایران، کشتی است. یک کشتی گیر در ایران دارای چهره ای مضاعف است: چهره یک ورزشکار و در عین حال یک پهلوان مخلص و بی طمع. برعکس، فوتبالیست به عنوان قهرمانی مدرن و متعلق به آینده محسوب می شود که رؤیای بازی در منچستر یا آث میلان را در سر می پروراند. این دو چهره الزاماً با یکدیگر در تعارض نیستند، ولی بی شک با یکدیگر رقیب اند و تردیدی نیست که چهره دومی به تدریج بر چهره اولی سایه افکنده. مستولی شدن وجهه یک فوتبالیست بر وجهه یک کشتی گیر بی شک نشان دهنده تحولات اخیر در ایران است.

 

محدودیت و ممنوعیت های اعمال شده علیه زنان

در کشوری که سران آن جسم زن را پنهان می کنند و در اماکن عمومی تفکیک جنسیتی انجام می دهند، می توان گفت که موضوعات و رویدادهای ورزشی، جزو مسایل ضروری محسوب می شوند. تنها رشته های ورزشی که زنان می توانند زیر نگاه مردان انجام دهند عبارتند از: تیراندازی، سوارکاری، قایقرانی، کوهنوردی، اسکی و تکواندو. که البته در دیگر رشته های ورزشی نیز پوشش زنان، با تمامی مشکلاتی که ایجاد می کند، شکل و شمایل اسلامی خاص خود را دارد. تیم فوتبال زنان که اخیراً در سال ۲۰۰۵ به وجود آمده، کاملاً به صورت پوشیده در زمین بازی حاضر می شود؛ حتی در گرمای تابستان. آنها باید روسری به سر داشته باشند، به طوری که حتی یک تار مو نیز دیده نشود؛ شلوار داخل جوراب و لباسی بلند که تقریباً تا ران می رسد. این طرز پوشش تا مدت ها با فیفا به یک جنجال تبدیل شده بود. هیأت بین المللی فوتبال که بر قوانین ورزش فوتبال نظارت دارد، در ژوئیه ۲۰۱۲ ممنوعیت حجاب را الغا کرد و سپس در مارس ۲۰۱۴ این الغا را به طور دائمی مورد تأیید قرار داد. استدلال هیأت بین المللی فوتبال این بود که: حجاب “یک نشانه فرهنگی” است و این مسأله برخلاف “نشانه های سیاسی، مذهبی یا شخصی” نمی تواند ممنوع باشد.

با اینکه فوتبال زنان تحت شرایط سخت امکان پذیر است، ولی حضور زنان در ورزشگاه هایی که مسابقات مردان در آن جریان دارند ممنوع است و این درحالی است که این مسابقات به شکلی گسترده از تلویزیون پخش می شود. اعتراض به این ممنوعیت به یکی از خواسته های زنان و جنبش های فمینیستی تبدیل شده و زنان در زمان برگزاری هر مسابقه بزرگی سعی دارند به استادیوم وارد شوند. تلاش های بسیاری برای لغو این ممنوعیت انجام شده؛ به عنوان مثال، اختصاص صندلی های مخصوص برای بانوان. ولی شمشیرها بلافاصله از رو بسته شد. آیت الله لنکرانی با صدور فتوایی اعلام کرد که اساس این ممنوعیت کاملاً درست و بجاست و جناح محافظه کار نیز علیه این پروژه موضع گیری کرد. در سال ۲۰۰۶، یکی از نمایندگان مجلس و از مخالفان تغییر و تحول، دراین خصوص گفت: “همان طور که نگاه کردن بدن برهنه زنان برای مردان گناه است، نگاه کردن به پاهای برهنه مردان نیز برای زنان گناه دارد.” به همین دلیل، حضور زنان در استادیوم ها به یک مسأله سیاسی بزرگ تبدیل شده که حتی مورد اقتباس برخی فیلمسازان نیز قرار گرفته؛ به عوان مثال، فیلم “آفساید” ساخته جعفر پناهی که در فوریه ۲۰۰۶ برنده خرس نقره ای در جشنواره برلین شد، ولی پخش آن در ایران ممنوع اعلام شد. او اخیراً به شش سال زندان و بیست سال ممنوعیت از انجام حرفه اش و خروج از ایران محکوم شده است.

جلوگیری از ورود زنان به استادیوم و نگرانی بخاطر حفظ شأن آنان، درواقع به دلیل “مسایل اخلاقی” و همچنین نگرانی از تجمعات عمومی و اشاعه یک بیان آزاد انجام می شود. استادیوم ها که طی بیست سال اخیر صحنه تظاهرات و سرکوب های متعدد بوده، به شدت تحت نظارت قرار دارند. سران حکومتی که به خوبی به قدرت تجمعات ناشناس واقف اند، در صدد مقابله با آن برآمده اند. این نظارت های پلیسی نه تنها مانع از برگزاری گردهمایی های مخالف حکومت می شود، بلکه با هرگونه تجمع برای شادی و پایکوبی در خیابان ها به دنبال پیروزی های ورزشی نیز مخالف است و آنها را به مثابه تهدید می داند. بوق زدن های متوالی و رقصیدن در خیابان اقدامات غیرقابل تحملی هستند که سران حکومت آنها را برنمی تابند. به همین دلیل هم استادیوم ها به اماکنی وحشت آفرین برای مقامات جمهوری اسلامی تبدیل شده.

گذشته از تمامی این مسایل و به دور از مغایرت های اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی شدید، واژه ای در این کشور وجود دارد که تمامی ایرانیان را با هم متحد می سازد و آن واژه “ایران” است که در قالب “تیم ملی” نمود پیدا می کند و دراین میان تمایلات سیاسی، چه در نزد ایرانیان مقیم داخل و چه ایرانیان تبعید شده، جایگاهی ندارد.

درمجموع، عشق و علاقه به فوتبال به یک روند مدرن سازی در جامعه ایران بدل شده و اختصاص صندلی به بانوان در استادیوم ها می تواند به عنوان عاملی تنش زا میان حفظ الگوهای سنتی و تمایل به سوی معیارهای جهانی ایفای نقش کند.

منبع: هافینگتون پست، ۱۹ ژوئن