گپ♦ تلویزیون

نویسنده


فریبا نادری کارش را در عرصه بازیگری با سریال “مروارید سرخ” به کارگردانی مسعود رسام آغاز کرد. آن طور که می گوید علاقمند به بازیگری است و دوست دارد در این کار ماندگار شود. او هم اکنون سریال “گل بارون زده” را در حال پخش دارد. همکارمان پیام رهنما درباره نقش غزل در این سریال با وی گفت و گو کرده است.

goftego_nader01.jpg

عاشق نقش های خشن هستم

خانم نادری چطور شد که به گروه سریال “گل بارون زده” پیوستید؟

معرفی من به این پروژه از طرف گروه مروارید سرخ صورت گرفت. آقای رنجبر بازی مرا در این سریال دیده بودند وبا نوع بازیم آشنا بودند. به این ترتیب از من دعوت شد تا در این سریال بازی کنم.

شخصیت “غزل” تا حدودی به مریم در سریال “در پناه تو” نزدیک است.نظر شما در این رابطه چیست؟

غزل آن قد بودن های مریم را ندارد.یک دنده نیست. دختر رئوفی است که از مادرش حرف شنوی دارد.درعین حال تحت تاثیر محیط قرار نمی گیرد.علت پافشاری برروی مسائل به کنجکاوی او برمی گردد. غزل خیلی کنجکاو است.

شاید نزدیکی داستان “گل بارون زده” به داستان سریال “در پناه تو” این تصور را ایجاد کرده است.

به نظرم داستان این مجموعه نو است. داستانی که به شکلی قصه یک خانواده را تعریف می کند.شاید محدودیت هایی که ما در بیان داستان در تلویزیون داریم و نمی توانیم روی خط قرمزها پا بگذاریم باعث این شده که بیشتر قصه ها شبیه به هم و تکراری به نظر برسند. من جایی مطلبی درباره “گل بارون زده” خواندم که نوشته بود در این مجموعه “مثلث عشقی “به وجود آمده است.من اصلاً با این گفته موافق نیستم. هنوز رابطه بین غزل و پیمان شکل نگرفته است. هیچ کششی هم نسبت به پسر عموی خود ندارد. پس این مثلث عشقی نیست. شاید بازی های دوران بچگی که این دو با هم داشتند، باعث شده که این قضیه برای پسر عمو جدی شود. ولی برای غزل این مسائل خیلی بی اهمیت است. از طرف دیگر ارتباط پیمان و غزل هنوز شکل جدی نگرفته و شاید اصلاً شکل نگیرد.

کنجکاوی غزل نسبت به مسائل مربوطه به پدر و مادرش غیر ملموس به نظر می رسد.این طور نیست؟

غزل فقط می داند که عمویش شهید شده و پدر و مادرش هم جزو انقلابی های زمان شاه بودند. مادر غزل هم هر بار در سخنانش او را از فهمیدن قضایا از حقایق دور کرده و موکول به آینده کرده و شاید هم غزل فرصت زیاد گفتگو راهم با مادر ندارد.الان که پسر عمو کنجکاو به دانستن مسائل شده، این کنجکاوی در غزل هم بیشتر شده است.

به عنوان بازیگر از نوع روایت داستان راضی هستید؟

قصه منظر اجتماعی و خانوادگی خوبی دارد و به نوعی واقعی بودن در حد زیادی دیده می شود. اتفاقات این سریال ها در بین خانواده ها و جوانها و… روی می دهد و ما آن را می بینیم. من داستان را دوست دارم. خصوصاً این را هم بگویم که از قسمت هشتم به بعد اتفاقات غیر قابل پیش بینی می افتد.

تعدادی از کات های نامشخص میان صحبت بازیگران کمی مخاطب را اذیت می کند. آیا می خواهید در این رابطه نظری دهید؟

بیننده را خیلی اذیت نمی کند.شاید اول توی ذوقش بخورد.اما حس کنجکاوی او را برمی انگیزد و چراهایی را برایش به وجود می آورد. به همین منظور منتظر می ماند تا بقیه داستان را ببیند.

از همکاری با بازیگران پیشکسوت بگویید.

من غیر از اینکه متن سریال را می پسندم، 60 درصد انتخابم برای بازی در این پروژه حضور خانم ثریا قاسمی، آقایان داوود رشیدی و رضا بابک بودند. بازی در این کار برایم نوعی کلاس بازیگری محسوب می شود. من در سکانس ها از این بازیگران درس می گرفتم. حتی وقتی در بعضی از پلان ها بازی نداشتم در کنار عوامل می نشستم و بازی خانم قاسمی را تماشا می کردم. چون بیشترین بازیم با این بزرگوار بود.

به نظرتان بازیگری چیست؟

به نظر من بازیگری دنیای بزرگی است که هیچ وقت تمام نمی شود.یک بازیگر باید تا لحظه مرگ درس بیاموزد. شاید اگر این سریال باز هم ساخته شود با اندک تجربه قبلی نوعی دیگر جلوی دوربین بروم.

برای رسیدن به شخصیت “غزل” چه کردید؟

تعیین شخصیت اولین کارم بود. پوشش غزل برایم اهمیت داشت. چون یک دختر چادری اعتقادات خاص خود را دارد.مادر این دختر تنفر را نمی بینیم.غزل در برخورد هایش با پسر عمو بسیار خنثی عمل می کند. آقای رنجبر از تحلیل شخصیت من بسیار راضی بودند. درعین حال در حد خط داستان به من آزادی دیالوگ می دانند.

از فضای پشت صحنه کار برایمان بگویید؟

ما در طول سه ماه کار هیچ مشکلی در پشت صحنه نداشتیم. هم آقای رنجبر و هم خانم ثریا قاسمی با مدیریت و سیاستی که داشتند گروه را هدایت می کردند و ما جوان ها هم به آنها احترام می گذاشتیم.

گویا در پشت صحنه هم فعالیت داشتید؟

بله. دستیار کارگردان آقای رسام در سریال “بزرگ مرد کوچک” بودم که هنوز پخش نشده است. این تجربه اولم بود. برای من که به بازیگری بسیار علاقمندم تجربه بسیار خوبی بود.

و در پایان؟

عاشق این هستم که نقش یک دختر خشن دریک فیلم بازی کنم. دلم می خواهد یک روز درکار آقای فتحی بازی کنم. دلم می خواهد روزی حتی اگر یک پلان هم شده با پرویز پرستویی بازی کنم. دوست دارم با همه بزرگان و خوبان همکار و دوست باشم.