اگر تا زود است جریان چماقداری را ریشه نکنید، فردا خیلی دیر است و شما خود قربانی این نوع تفکر خواهید شد… باز هرگاه یکی از افراد سرشناس جامعه انقلابی ما در یکی از نقاط ایران تصمیم به سخنرانی دارد عده ای معدود دست به آشوب و خرابکاری می زنند… نمی دانم چرا مسئولین حکومتی هیچ نمی گویند و چرا چماق داران را دستگیر نمی کنند و در مقابل مردم ستمدیده ما که تازه از یوغ چماقداران رژیم پهلوی نجات پیدا کرده اند محاکمه نمی کنند؟ چرا در این زمینه ساکتند؟ به خدا قسم تاریخ در مورد آنان بد قضاوت خواهد کرد.
عجیب پیوندی این نامه سید احمد خمینی با روزگار ما دارد و چه خوب سید، این تفکر که آن را یک بینش سیاسی می نامید، شناخت. تفکری که تنها خود را حامی خط امام می دانست و در عین حال به حقوق مردم تعّدی و تجاوز می کرد؛ گروهی چماق دار و عربده کش که سیّد احمد از نیروی فراقانونی آنان برآشفت و نمایندگان مجلس را خطاب قرار داد که چرا سکوت کرده اید. چماقدارانی که یار شکنجه دیده ی انقلاب را مورد آزار و اذیت قرار می دهند و او را در خانه ی خدا زندانی و پنجره ی مسجد را می شکنند، یاری که به گفته ی خود سید احمد بعد از دو سال هنوز جای شکنجه بر بدن او نمایان است و در طول 15 سال مبارزه ی امام یا دائما زندان بوده یا مشغول مبارزه در سطح بالا .
سید احمد رفت و چه خوب که این روزها را ندید، نخست وزیر و یاران سابق پدر، مورد اهانت و بسیاری از آنان سر از زندان ها در آوردند، حسینیه جماران جولانگاه چماقداران شد، در سالروز وفات پدر، حرمت فرزند، سید حسن را همین عربده کشان در اقلیت، شکستند.
مرحوم لاهوتی یکی از یاران انقلاب بود که از تعدی به ایشان چنین سید احمد خمینی برآشفت، اگر امروز می دید به جمع کثیری از یاران انقلاب چنین تعدی و ظلمی روا می دارند چه می گفت. روزگاری که بینش حاکم بر مملکت، بینش چماقداران است. از مجلسش کورسویی امید برای واکنش بر نمی تابد و گویی خود حامی این جریان هستند. سید احمد خطاب به مجلسیان چنین گفت : مگر چه مرگمان شده است؟ من از دیگران توقعی ندارم اما شما که امید ما بودید دیگر چرا؟ لابد شما هم استدلاتان این است که اگر فریاد برآوریم چماق داری بد است ضدانقلاب از آن بهره برداری می کند، اگر امروز جلوی این از خدا بیخبران را نگیریم، فردا نوبت افراد دیگر می رسد.
صدای این جریان چماقدار، در روزگار ما صدای رادیو و تلویزیونی شده که قرار بود خنثی کننده این گونه اعمال شرم آور باشد اما اینک اینان بدون هیچ گونه برخوردی، آزادانه هر اقدام و عملی بخواهند انجام می دهند. سید احمد در نامه چنین گفته بود: چرا در چند دقیقه هر کسی یا هر گروهی را بخواهند دستگیر می کنند ولی این چماق داران بی آبرو آزادانه با اسم اسلام و امام هر کاری که بخواهند می کنند؟ … چماقداری یک بینش سیاسی است که اگر دیر بجنبید بر تمامی جریانات سیاسی غلبه می کنند و رادیو ـ تلویزیون می تواند در خنثی کردن این گونه اعمال شرم آور نقش اساسی داشته باشد.
افسوس که در این روزگار، تلویزیون بازوی همان چماق داران شده و با حیثیت و آبروی افراد بازی می کنند.
این نامه نشان از آینده نگری و احساس خطر سید احمد خمینی نسبت به جریان چماقداران است. سید احمد نه تنها برای مرحوم لاهوتی، بلکه به گفته ی خودش در دفاع از ارزش ها و آزادی عقیده و حتی به نقل از خودش، در خطر بودن اسلام این نامه را خطاب به نمایندگان مجلس نوشته بود.
متن کامل نامه ی سید احمد خمینی به نمایندگان مجلس- بهمن 1359
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم نمایندگان مجلس شورای اسلامی- پس از عرض سلام- مسئله ای که یکی دو روز پیش در رشت و کوچصفهان اتفاق افتاد، یکی از جریانات خطرناکی است که اگر همگی دست در دست یکدیگر نگذاریم و برای علاجش فکری عاجل نکنیم نمی دانم به کجا منتهی شود و از طرفی امام بارها و بارها فرموده اند که اظهار عقیده آزاد است و توطئه ممنوع. باز هر گاه یکی از افراد سرشناس جامعه انقلابی ما در یکی از نقاط ایران تصمیم به سخنرانی دارد، عده ای معدود دست به آشوب و خرابکاری می زنند و به عنوان اعتراض به این موضوع یکی دو روز هم در این باره عده معدودی فریاد می زنند و صدایشان خاموش می گردد. نمی دانم چرا مسئولین مملکتی در این باره هیچ نمی گویند و چرا چماقداران را دستگر نمی کنند و در مقابل مردم ستم دیده ما که تازه از یوغ چماقداران رژیم پهلوی نجات پیدا کردند محاکمه نمی کنند؟ چرا در این زمنه ساکتند؟ بخدا تاریخ درباره آنان بدقضاوت خواهد کرد.
آن چه موجب شد تا برآن شوم و چیزی بنویسم فقط و فقط به خاطر مسئولیتی است که احساس می کنم. مثلا در رشت برادرم آقای لاهوتی صحبت کنند. روز قبل خدمت امام می رسند و بعد راهی رشت می شوند در رشت عده ای محدود به سخنرانی ایشان حمله می کنند و مجلس را به هم می زنند و در مسجد نزدیک به دو ساعت او را زندانی می کنند. آیا می دانید چه کسی را زندانی می کنند؟ شخصی که در رژیم شاه به اقرار همه با انصاف ها از تمام روحانیون دربند بیشتر شکنجه شده است. شخصی که بعد از دو سال هنوز جای شکنجه در بدن او به خوبی پیدا است. شخصی را که در طول 15 سال مبارزه امام، دائما زندان و یا مشغول به مبارزه در سطحی بالا بوده است. شخصی را که می توان معلول انقلاب نامید، شخصی را که آقای هاشمی رفسنجانی می گوید او را به حدی زدند که وقتی با من مواجهش کردند، او را نشناختم و او گوش های خودش را می دید. شخصی را که پاهای او بعد از چهارماه هنوز طوری مجروح بوده که قادر به ایستادن نبوده است، شخصی را که تنها برای این که به امامش فحش نداد چندین ساعت او را آویزان کردند، شخصی که تمام سردمداران امروز حاضر نبودند یک روز شکنجه های او را تحمل کنند.
آری عده ای جاهل، یا آگاه یا تحریک شده، او را در خط امام نمی دانند، کسی را در خط امام نمی دانند که هنوز یک هفته از عبارت امام که “هر کس لاهوتی را اذیت کند- من را اذیت کرده” نمی گذرد. چرا؟ لابد این که او در نوارش از امام و انقلاب تعریف کرده است. خود او سخنرانی دومش را لغو می کند چرا که می داند عده ای می خواهند از نام او استفاده کنند و روز بعد در کوچصفهان سخنرانی می کند. دوباره همان عده به مجلس حمله می کنند و می گویند تحویلش بدهید، خانمش را که در ماشین نشسته بود است بیرون می آورند و می زنند و بعد چرخ ماشینش را پنچر می نمایند و ساعت ها او را در مسجد، خانه ی خدا زندانی می کنند. در و پنجره مسجد را می شکنند که عمال شاه بعد از 37 سال سلطنت او دست به این کارها نزدند، آخر چگونه می شود عمق فاجعه را ترسیم کرد؟ من به هیچ وجه کاری به آقای لاهوتی و آنچه که این روزها بر سر او می آید ندارم. من به سکوت مبارزین دیروز شدیدا اعتراض دارم، آخر فرض می کنیم این برادر با عده ای هم مخالف باشد و یا از عده ای هم خوشش نیاید، باید با او این گونه رفتار کرد؟ به خدا قسم خوب است رادیو تلویزیون سخنرانی های او را پخش کند و بعد قضاوت را به عهده ی مردم گذارد. خوبست مطبوعات در این زمینه ها ساکت نباشند. عزیزانم دعائی و خاتمی آخر چرا ساکتید و چرا هیچ نمی گویید، مگر چه مرگمان شده است؟ من از دیگران توقعی ندارم اما شما دیگر چرا که امید ما بودید؟ لابد شما هم استدلاتان این است که اگر فریاد برآوریم چماق داری بد است ضدانقلاب از آن بهره برداری می کند، اگر امروز جلوی این از خدا بی خبران را نگیریم، فردا نوبت افراد دیگر می رسد. جریان چماق و چماق کشی یکی از بدترین و وحشتناک ترین مسائلی است که اگر سریعا در راه علاجش برنیائیم برای هیچکس هیچ نمی ماند. دیروز او را مخالف خط امام می دانستند و امروز او را مسلمان نمی دانند و فردا این حکم بر تمام جاری است، آیا مسئولین رشت نمی توانند عده ای معدود را دستگیر کنند اگر نمی توانند عده ای معدود را دستگیر کنند اگر نمی توانند اقرار کنند به او و مسئولیت سنگین امروزشان را بر عهده ی کسانی که لایق ترنند بگذارند و اگر می توانند چرا انجام نمی دهند؟ چرا فریاد برنمی آورند؟ بر چه کسی است که این عمل وحشیانه و نفرت انگیز را که ضربه اساسی اش بر امام امت و جامعه انقلابی ماست پیگیری کند؟ آخر شد که هر کس که فکر کردند با او مخالف است با او این گونه رفتار نمایند. در مقابلش خانمش را که خواهر عزیزترش می دارم بزنند، خانمی که بعد از شکنجه ای که این مرد، در زمان شاه شد هیچ تردیدی در حقانیت مبارزه شوهرش نکرد و هم اوست که این شب ها هم شاهد ناله شوهرش از شکنجه های زمان شاه است، آخر چرا، آخر چرا دستگاه قضایی از این موضوعات بی تفاوت می گذرد؟ چرا ناله و فریاد نمی کند و چرا از مردم نمی خواهد که انان را بگیرند تا در مقابل همه مردم رسوایشان کنند؟ اگر واقعا نمی توانند چرا ساکتند؟ صریحا بگویند در مقابل 20 تا 30 نفر از اشرار، سپاه و شهربانی و بسیج عاجز است تا مردم خود اقدام کنند و حق یک مشت رذل پست را کف دستشان بگذارند. نمایندگان بزرگوار، امروز شما در مقابل ملت شریف و عزیز مسئولید، اکثر شما مبارز راه آزادی بوده اید، اکثر شما برای رهائی از این گونه اعمال مبارزه کرده اید، آیا سکوت شما دلیل بر قبول این گونه موضوعات نیست؟ آیا در جمهوری اسلامی افراد باید این گونه رفتار کنند؟ آیا شما که جمهوری اسلامی را فریاد می زدید مقصودتان این جمهوری بود که عده ای این گونه حیثیت افراد را لجن مال کنند و تمام افراد مسدول این مملکت از بالا تا پایین ساکت باشند؟ مگر پایه های جمهوری اسلامی را مسئولین امور تشکیل نمی دهند؟ مگر امام نفرموده اند که مردم برای نفت و گاز قیام نکرده اند بلکه برای مسائل معنوی قیام کرده اند؟ کتک زدن، فحش دادن بی حیثیت کردن افراد نفت و گاز است؟ آیا باید همه آن طوری فکر کنند که این معدود خوششان بیاید والا در خط امام نیستند؟
چرا برای عقاید مردم احترام نگذاریم و همه را غیر مسلمان بدانیم و فقط و فقط خودمان را در خط امام جا بزنیم؟ چندی پیش شخصی را امام پذیرفتند یکی از افراد و محافظ منزل فریاد زد “این لیبرال را راه ندهید” من گفتم برادر خود امام پذیرفتند مگر تو در چه خطی؟ گفت من در خط امام هستم و باید این شخص این جا نیاید. این داستانی است که اگر کمی دامنه اش را وسیع کنید تمام جریانات از این قبیل می شود، امروز روح امام از جریان چماق داری در ناراحت است، پس چرا مسئولین که بحمدالله در خط امام هستند با این گونه امور مبارزه نمی کنند؟چرا در چند دقیقه هر کس یا هر گروهی را بخواهند دستگیر می کنند ولی این چماق داران بی آبرو آزادانه با اسم اسلام و امام هر کاری را بخواهند می کنند؟ چرا مسئولین برای حفظ امام و اسلام اقدام لازم را نمی نمایند؟ بخدا اسلام در خطر است و مردم ساکت در مقابل این جریانات بیزار هستند. نمایندگان محترم و شریف اگر تا زود است جریان چماق داری را از ریشه نکنید فردا خیلی دیر است و شما خود قربانیان این نوع تفکر می شوید.
چماق داری یک بینش سیاسی است که اگر دیر بجنبید بر تمامی جریانات سیاسی غلبه می کند. رادیو و تلویزیون می تواند در خنثی کردن ان گونه اعمال شرم آور نقش اساسی داشته باشد و مطبوعات همچنین، ولی متاسفانه در این گونه امور ساکتند، این شرف و حبثیت یک ملت است که با این گونه رفتارها ضربه می بیند. می گویند خب به تو چه، تو چه کاره ای؟ هیچ من یک فرد از افراد این مرز و بوم هستم که اشخاص را خوب می شناسم و خوب می دانم آنانی که امروز سنگ امام و انقلاب را به سینه می زنند، همان ترسوهای دیروزی هستند که بر سینه امام و انقلاب سنگ می زدند.
شما را به خدا بیایید در مقابل این نوع برخورد های غیر منطقی عکس العمل مطلوب را نشان دهید. از شهربانی و سپاه و بسیج سوال کنید و ببینید که یک نفر اصولا دستگیر شده است یا خیر؟ اگر دستگیر شده است همان گونه که برای کشف کودتا عمل نمودند و بیش از هزار نفر را دستگیر کردند در این عمل هم کودتایی است واقعی علیه انقلاب و اصالت ما، علیه ارزش های عالی انسانیت، علیه عدالت اجتماعی، از یک نفر شروع کنند و سر نخ ها را پیدا کنند و بدون کوچکترین رودربایستی علما آن ها را محکوم نموده و حکم اسلام را که محکومیت است درباره ی آنان جاری نمایند. آخر این نشد که هیچ کس در این مملکت مصونیت نداشته باشد. جز دسته ای که همه ساز چماقداران را فریاد بزنند. باید با تمام قدرت بایستیم و از آن چه قبل از انقلاب دفاع کنیم از آزادی نگذریم و تعدادی معدود آبروی همه را ببرند. مگر عمال رژیم شاه به کاروانسرای سنگی حمله نکردند؟ مگر تعدادشان بیشتر از این بود؟ مگر با چوب و چماق نبودند؟ پس چرا همه فریاد وا اسلاما برآوردند مگر چماق با چماق فرق می کند؟ گر چه می گویند در کوچصفهان مسلح به ژ-3 هم بوده اند. چرا آنان که تا دیروز این اعمال را محکوم می کردند، امروز به یکدیگر می گویند خب برادر میدانی این طوری می شود چرا رفتی سخنرانی؟
ما میگوئیم که یکی نیست به این ها بگوید او دیروز هم می دانست که گرفتار رژیم شاه می شود و رفت و دیروز یک عده دیگر عین این جمله را به او می گفتند. بارها گفته ام حرف بر سر لاهوتی نیست که دفاع از یک ارزش است. چرا با کمال خلوص نشود اظهار عقیده کرد؟
اتحاد و اتفاق یک طرفه نمی شود بلکه با داشتن دو نوع بینش برای پیروزی انقلاب باید همه در یک جهت حرکت نمایند و دعوا بر سر این است که چرا اسلام و مسائل اسلامی را تشخیص می دهید و ما نمی دهیم؟ از کجا شما اسلام شناس شده اید و عده ای دیگر از مسائل اسلامی بدون اطلاع؟ درست که باید در خط امام که همان خط اسلام راستین است حرکت کرد، اما دعوا بر سر این است که از کجا شما راهبران این خط هستید و بقیه از اسلام هیچ نمی دانند؟ نه برادر، بیا پایین عشق قدرت و مقام و شهرت را بزدا، می بینی که جاهل محضی.
این که امام می فرماید توطئه هرگز، موضوع توطئه را از کجا فقط تو تشخیص می دهی و بس؟ شاید آن چه را که تو توطئه می دانی من آن را روشنگری نام نهم. اگر صاحب قدرت نباشی خیلی در درک موضوعات نظرت فرق می کند. اگر حکومت دست دیگری باشد و تو مجبور به اطلاعت، می بینی که باید برای روشن شدن نسل امروز و فردا خودت را به آب و آتش بزنی و بگویی آن چه را می دانی، این که روشن است که حکومت چشم و گوش را کور و کر می کند. مطلب بر سر شناخت است بیائیم مکتب و خط امام را بهانه قرار ندهیم، واقعیات را از آنانکه واقع گرا هستند بپذیریم، اگر در خط امامیم، ببینیم اما با چه کسانی ملاقات می کند، اگر در خط امامیم، ببینیم اما با چه کسانی ملاقات می کند، آن را بپذیریم نه این که مانند محافظ منزل امام، امام را در خطش ندانیم.
والسلام