خشونت‌افزائی جامعۀ ایران، گذار به تجدد؟

حسین شهیدی
حسین شهیدی

انگیزۀ نوشتن این مقاله، کشف اجساد 12 زن در ایران در 9 ماه گذشته است که خفه شده بودند و اجسادشان در مناطق مختلف شهر مشهد در کنار خیابان به جا گذاشته شده بود.

قربانیان در سنین 27 تا 55 سالگی جان داده بودند و به گفتۀ مسئولان ایرانی، همه “در ارتباط با فحشاء و یا استفاده از مواد مخدر سابقه محکومیت کیفری” داشتند.  در مورد هیچ یک از قربانیان گزارشی از تجاوز جنسی داده نشده بود.
مردی جوان، تنها مظنونی که در ارتباط با این قتل‌ها دستگیر شده بود، دخالت در قتل‌ها را انکار کرد، اما گفت به عقیدۀ او “این‌گونه زنان باید از جامعه محو شوند.”
بی‌حرمتی که این زنان حتما در زندگی تجربه کرده بودند در مرگ نیز بر آنان روا داشته شد. عکس‌های رنگی چهره‌هایشان که از زیر چادر دیده می‌شد در روزنامه ها ظاهر شد، اگرچه خوشبختانه نام‌هایشان چاپ نشد و بازماندگانشان از اینکه انگشت‌نمای همگان شوند در امان نگه ‌داشته شدند.
یک روزنامه همراه گزارش خود تصاویری کاملا متفاوت چاپ کرده و آن‌ها را در زیرنویس “زئیئی” توصیف کرده بود، قاعدتا بدون اینکه دست‌کم در این مورد به ناهنجاری این شیوۀ “سنتی” استفاده از عکس در روزنامه‌های ایران توجه کرده باشد.

این جنایتها تازه‌ترین بخش از روند فزایندۀ آدمکشی در ایران است که در این مقاله بررسی خواهد شد.  قتل، علاوه بر نشان دادن میزان خشونت در جامعه، نشانۀ روشنی از میزان جرایم دیگر نیز هست.
ارقام رسمی در ایران نشان می‌دهند که میزان خشونت اگرچه پیش از انقلاب در حال افزایش بود، پس از انقلاب تنها در دوران جنگ کم شد و در سالهای دیگر با شتابی بیش از دورۀ قبل از انقلاب افزایش یافته.
میزان قتل در ایران در سال 1376 در مقایسه با بیست سال قبل، سال 1356، شش برابر ثبت شده بود، در حالی که در همین فاصله جمعیت کشور تنها دوبرابر شده بود.  درنتیجه، رشد واقعی میزان قتل در ایران در این بیست سال 300% بوده.  از 2200 قتلی که در سال 1376 توسط پلیس ایران ثبت شده بود، در حدود 60% قتل عمد بوده.

  پژوهش کامل این موضوع نیازمند دسترسی به مدارک پلیس و قوۀ قضائیه است.  اما با اطلاعاتی که هم اکنون در دسترس عموم است می‌توان تصویری از وضعیت آدمکشی در ایران ترسیم کرد.
مفصل‌ترین اسناد موجود در عرصۀ عمومی شرح در حدود 250 قتل در داخل و اطراف تهران در دهۀ 1360، نوشته یکی از مقامات ارشد وزارت دادگستری است که در هفته نامه جوانان منتشر شد.  نویسنده، بازپرس ویژه قتل عمد، احمد محققی، بعدها بسیاری از این گزارش‌ها را در 24 جلد کتاب منتشر کرد.  بسیاری از این کتاب‌ها چندین بار تجدید چاپ شده و [تا زمان نوشتن این مقاله، در سال 1380] مجموعاً دست‌کم 400000 (چهارصد هزار) نسخه از آنها به فروش رفته است.http://www.mghaed.com/pictures/BookCovers/Brutalization%20of%20Iranian%20Society/1%20-%20Akharin%20Shekar-e%20Qatel.jpg

در بیشتر موارد، هر جلد از کتاب‌های آقای محققی گزارش‌هائی دربارۀچند قتل را در برمی گیرد، اما در چند مورد نیز هر کتاب به یک پروندۀ جنایی خاص می‌پردازند.  یکی از این کتاب‌ها، با نام باند تکتازان، شرح فعالیت‌های یک خانوادۀ جنایتکار در مدت 35 سال، هم پیش و هم پس از انقلاب، است.  کتابی دیگر، با نام آخرین شکار قاتل، شرح حال یک قاتل زنجیره‌ای است که به کشتن 40 زن و کودک در مدت 5 سال اعتراف کرد و سپس گزارش شد که در زندان خودکشی کرده است.
از جزئیاتی که در کتاب‌های آقای محققی آمده، می توان نتایجی به دست آورد که به احتمال زیاد در مقیاس بزرگتر جامعه ایرانی نیز قابل اطلاق خواهند بود.  در تحقیق برای نوشتن این مقاله، از بررسی 140 مورد جنایت در این کتاب‌ها نتایج زیر به دست آمد:

90% قاتلان مرد بوده‌اند، و از نزدیک به 20 تا سی‌وچند سال سن داشته‌اند.  اکثر قربانیان نیز در همین گروه سنی جا داشته‌اند.
•  بیش از 50% قربانیان زن، و چندین تن از آنان دختران جوان بودند.
•  دراین جنایت‌ها، موارد بسیار کمی از تجاوز جنسی گزارش شده، و حتی در مورد قتل زنجیره‌ای تجاوز جنسی رخ نداده، در حالی که در دهۀ 1370 و پس از آن ایران شاهد چندین مورد تجاوز و قتل زنجیره‌ای بود.
•  بسیاری از قاتلان و قربانیانشان به تازگی از شهرستان یا روستا به تهران آمده بودند. 
•  بیشتر قتل‌ها در مناطق فقیرنشین اطراف تهران رخ داده اند.

از قضا، دفتر ناشران کتاب‌های آقای محققی هم به طور کلی در همان مناطق شهر قراردارد، نه در اطراف دانشگاه تهران یا شمال تهران، که محل استقرار بیشتر ناشران مشهور ایران است.

ابزار و علل قتل‌ها نیز نشان دهندۀ فقری است که قاتلان و قربانیانشان در آن گرفتار بوده‌اند:

- 40 %  از قربانیان خفه شده بودند؛http://www.mghaed.com/pictures/BookCovers/Brutalization%20of%20Iranian%20Society/2-%20Band-e%20Tak%20Tazan.jpg

- 20 % با چاقو کشته شده بودند؛

- حدود 5% با گلوله کشته شده بودند؛

و بقیه با آتش، برق،‌ غرق‌شدن در آب،‌ سم،‌ یا ترکیبی از برخی موارد بالا.

 

علل قتل
ریشۀ بیش از 30 مورد قتل، درگیری‌های خانوادگی، از جمله برهم‌خوردن رابطۀ زن وشوهر، عشق یک‌جانبه، یا سوءظن نسبت به وفاداری همسر بوده.  حتی قاتل زنجیره‌ای که پیش از این به او اشاره شد ظاهراً از درهم ریختن کانون خانوادۀ خویش به رنج آمده بوده.http://www.mghaed.com/pictures/BookCovers/Brutalization%20of%20Iranian%20Society/4%20-%20Mr%20Mohaqeqi%20-%20small.gif

 انگیزۀ بقیۀ قتل‌ها از این قرار بوده:
• دزدی؛

• اعتیاد؛

• بدهکاری در نتیجه قمار؛
• آدم دزدی و باج خواهی؛ و 
• قتل “حرفه‌ای” در مقابل دریافت پول، که یک مورد از آن در کتاب‌های آقای محققی ثبت شده.
 

زمینه
میزان قتل در ایران در شرایطی بالا رفته که جمعیت کشور، به ویژۀ جمعیت شهرنشین، در حال افزایش بوده.  جمعیت شهری ایران به علت مهاجرت در دوران جنگ و پس از آن دو برابر سریع‌تر از جمعیت کل کشور افزایش یافته.  آهنگ رشد جمعیت در چندین شهر، از جمله مشهد، قم و اراک حتی از این هم بالاتر بوده.
درهمین حال، سطح زندگی در ایران در حال کاهش بوده.  میزان افرادی که زیر خط فقر بهسر می برند در سال 1380 دو برابر سال 1356 تخمین زده می‌شد.
افزایش سریع و تحرک گستردۀ جمعیت و افزایش فقر مناطق متراکمی را در شهرهای بزرگ ایران به وجود آورده که مردمی با ویژگی‌های بسیار متفاوت منطقه‌ای، قومی و زبانی در آنها زندگی می‌کنند.

http://www.mghaed.com/pictures/BookCovers/Brutalization%20of%20Iranian%20Society/3%20-%20Murder-page-1.jpg

این تحول به نوبۀ خود پیوندهای خانوادگی و همسایگی را که در جمعیت‌های کوچک‌تر به همبستگی اجتماعی و حل اختلاف از راه میانجیگری کمک می‌کنند سست کرده است.

به علاوه، احتمال آن هست که فراوانی قتل در ایران به شکل اعدام، خشونت سیاسی و تجلیل از آن، و دست کم سالی هفده‌هزار قتل در حوادث رانندگی، از حساسیت نسبت به قتل در نتیجۀ اختلاف شخصی کاسته باشد.

عامل دیگری که می تواند در کاهش حساسیت نسبت به قتل نقش داشته باشد ارقام بسیار متفاوتی است که در ایران دربارۀ کشته‌شدگان جنگ و خشونت‌های سیاسی داخلی کشور عرضه شده‌اند.  آشفتگی این آمار، هم نشانۀ کم‌توجهی به ارزش جان انسان است، و هم به نوبۀ خود از ارزش جان انسان می کاهد.

در سطحی دیگر، ممکن است احتمال آزاد شدن قاتلی که کسی را به عنوان “مهدورالدّم” کشته باشد، یا همسر خود را در رختخواب با دیگری یافته و کشته باشد (قتل در فراش)، قتل را، اگرچه به شکل غیرمستقیم، تشویق کرده باشد. (برای نمونه به گزارشی از سال 1387، “خطری که بالقوه می‌تواند نظام اسلامی را تهدید کند: آزادی موقت محکومان پروندۀ قتل‌های محفلی کرمان؟!” و به این مقاله از سال 1388، ”قانونی نه درخور زمان”، نگاه کنید.)
نظام کیفری ایران همچنین تعیین تکلیف قاتل را به عهدۀ بازماندگان مقتول می گذارد، در حالیکه انگیزۀ بازماندگان به احتمال بسیار زیاد انتقام است، و این می تواند مشوقی دیگر برای خشونت باشد.

در مقیاس جهانی، میزان قتل در ایران هنوز از بسیاری کشورها، از جمله ایالات متحده، پائین‌تر است (فهرست کشورهای جهان بر پایه میزان قتل عمد، دانشنامۀ ویکیپیدیا).

کشورهای دیگری مانند بریتانیا و بلژیک شاهد موارد جانخراشی از قتل‌های زنجیره‌ای بوده‌اند؛ و کشورهایی مانند هند، برزیل و چین نیز با مشکل افزایش جرم و جنایت در شهرهای بزرگشان دست‌به‌گریبان‌اند.
قتل‌های متعدد یا زنجیره‌ای را، به خصوص اگر به‌ندرت رخ دهند، شاید بتوان نتیجۀ اجتناب‌ناپذیر ازهم‌گسیختگی و ازخودبیگانگی ناشی از رشد سریع شهرنشینی، زیر فشار توسعۀ اقتصادی سرمایه‌داری تلقی کرد.
اما حتی از این دید بدبینانه نیز می‌توان استدلال کرد که مهار بخش بزرگی از خشونت شهری که در این مقاله بررسی شده با مجموعه‌ای از اقدامات فوری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و اصلاح نظام قضائی ممکن است.  دنبال‌نکردن چنین گزینه‌ای به معنای پذیرش رشد آدمکشی به عنوان جزئی جدائی‌ناپذیر از جامعۀ ایران خواهد بود.

این مقاله 8 اردیبهشت 1380 در کنفرانس سالانۀ “مرکز پژوهش و تحلیل ایران” در دانشگاه تورونتوی کانادا عرضه شد.  بررسی دقیق وضعیت در ایران امروز نیازمند تحقیقی تازه است، اما نکات اصلی مقاله همچنان معتبرند، زیرا بعید است در این فاصله میزان خشونت در ایران کاهش یافته باشد.

 

حسین شهیدی;) در سی سال گذشته به روزنامه‌نگاری و آموزش روزنامه‌نگاری، در ایران، انگلستان، افغانستان، کشورهای عربی و جنوب و شرق آسیا مشغول بوده.  کتاب او با نام  روزنامه نگاری در ایران: از رسالت تا حرفه در سال 1386 به انگلیسی منتشر شد و ترجمۀ فارسی آن مسیر انتشار در ایران را طی می‌کند.

 

منبع: لوح