فیلم روز♦ سینمای جهان

نویسنده
آرینا امیر سلیمانی

با اعلام اسامی نامزدهای جایزه اسکار شور و حالی تازه به میان دوستداران سینما راه یافته است. بسیاری در چهار ‏گوشه دنیا منتظرند تا سرنوشت اجرای این مسابقه -که اعتصاب فیلمنامه نویسان آن را تهدید می کند- مشخص شود تا ‏باشکوه ترین جشن سینمایی دنیا را در ماه آتی شاهد باشند. جوایزی که می تواند سرنوشت کارنامه هنری هنرمندان ‏زیادی را تغییر دهد. به همین خاطر از شماره فعلی فیلم های نامزد جوایز مختلف اسکار را معرفی خواهیم کرد….‏

فیلم های روز سینمای جهان

counterfieres.jpg

جاعل ها ‏Die Fälscher‏

کارگردان: استفان رُزوویتسکی. فیلمنامه: استفان رُزوویتسکی بر اساس کتاب “کارگاه شیطانی” نوشته آدلف برگر. ‏موسیقی: ماریوس روهلند. مدیر فیلمبرداری: بندیکت نئئونفلس. تدوین: بریتا ناهلر. طراح صحنه: ایزیدور ویمر. ‏بازیگران: کارل مارکوویچس[سالومون سوروویچ]، آگوست دیهل[آدلف برگر]، دیوید استریسوف[فرمانده فردریش ‏هرتزوگ]، مارتین برامباخ[فرمانده ارشد هولست]، آگوست زیرنر[دکتر کلینگر]، ویت اشتوبنر[آزته]، سباستیان ‏اورژندوفسکی[کولیا کارلوف]، آندریاس اشمیت[زیلینسکی]، تیلو پروکنر[دکتر ویکتور هاهن]، لن ‏کودریاویزکی[لوژک]، نورمان اشتوفرگن[آبرامووویچ]، دولورس چاپلین[زن موقرمز]، ماری بائمر[آگلایا]. 99 دقیقه. ‏محصول 2007 آلمان، اطریش. نام دیگر: ‏The Counterfeiters‏. نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی. نامزد ‏خرس طلایی جشنواره برلین. برنده جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل/دیوید استریسوف و نامزد 6 جایزه دیگر از ‏مراسم فیلم آلمان. ‏

سال 1936، آلمان. سالومون سوروویچ، سلطان جاعلین آلمان توسط هرتزوگ افسر پلیس دستگیر و به دلیل یهودی ‏بودن به بازداشتگاه ماوت هاوزن فرستاده می شود. با آغاز جنگ هرتزوگ که اینک لباس افسران نازی را به تن کرده، ‏سر می رسد و او را به همراه تنی چند به بازداشتگاه زاخزن هاوزن منتقل می کند. سوروویچ در آنجا خود را با گروهی ‏از زندانیان یهودی روبرو می بیند که صاحب تخصص های مختلفی هستند. هدف هرتزوگ از جمع آوری آنان جعل ‏اسناد و مدارک و ارز خارجی برای مامورین و جاسوسان نازی است. اما با گذشت زمان مشخص می شود که هدف ‏اصلی هرتزوگ و افراد بالا دست وی جعل انبوه پوند انگلیسی به قصد فروپاشاندن اقتصاد انگلستان است. سوروویچ و ‏همکارانش موفق می شوند تا پوند انگلیسی را جعل و در مقیاس انبوه چاپ کنند. هدف بعدی هرتزوگ جعل دلار است. ‏اما برخی از یهودیان از جمله برگر قصد دارند با تعلل مانع از رسیدن نازی ها به اهداف خود شوند. چون می دانند با ‏وارد شدن ضربه اقتصاد آمریکا شانس پیروزی متفقین کمتر و کمتر خواهد شد…‏

چرا باید دید؟

جاعل ها بر اساس داستانی واقعی ساخته شده و در هشتادمین مراسم اسکار به نمایندگی از طرف سینمای اطریش ‏حضور دارد. فیلمی درباره بزرگ ترین عملیات چاپ اسکناس جعلی در تاریخ که امروز به نام عملیات برنهارد شناخته ‏می شود و توسط نازی ها به قصد فلج کردن اقتصاد کشورهای انگلستان و آمریکا طراحی و اجرا شد.‏

فیلم درباره مردی یهودی است که در مشروب، روابط جنسی و قمار غرق شده، مردی که لقب سلطان جاعلین آلمان را ‏یدک می کشد. مردی که مانند بسیاری از هم نژادان خود-اما به شکلی مهیب تر- در مواجهه با دو راهی اخلاقی سر ‏راهش باید دست به انتخاب بزند. ‏

جاعل ها ششمین فیلم استفان رُزوویتسکی کارگردان وینی متولد 1961 است که با فیلم دوگانه آناتومی در چند سال ‏گذشته شهرتی به هم زد. او که در رشته تاریخ و نمایش درس خوانده، ، ابتدا با مستندسازی آغاز کرد و سپس به ساختن ‏فیلم های تبلیغاتی و کلیپ های موسیقی برای گروه هایی چون ‏N’Sync, Scorpions, Die Prinzen‏ رو آورد. ‏رُزوویتسکی با فیلم ترسناک و مهیج آناتومی[با شرکت فرانکا پوتنته] به شهرت رسید، اما فیلم های وارثان و ضرباهنگ ‏وی در میان منتقدان طرفداران بیشتری دارد و جوایزی هم از جشنواره های معتبر بین المللی دریافت کرده است.‏

جاعل ها که با هزینه 4 میلیون و 200 هزار یورو ساخته شده مهم ترین فیلم کارنامه او در قیاس با آثار پیشین اثری ‏جدی تر و پخته تر است. یکی از ویژگی های عمده فیلم بازی کارل مارکوویچس بازیگر اطریشی است که شهرت خود ‏را در ایران و کشورهای آلمانی زبان مدیون حضور مستمرش در سریال کمسر رکس است. مارکوویچس توانسته در ‏نقش یک آلمانی یهودی و روس تبار با استفاده از فیزیک و میمیک چهره اش بدرخشد. بدون شک جاعلین بدون او شکل ‏فعلی را نمی داشت. جاعل ها یکی از محتمل ترین برندگان اسکار بهترین فیلم خارجی امسال است. ‏

ژانر: جنایی، درام، جنگی. ‏

sweenytodd.jpg

سوئینی تاد: سلمانی شیطان صفت خیابان فلیت ‏Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet ‎Street‏

کارگردان: تیم برتون. فیلمنامه: جان لوگان، استیون سوندهایم، هیو ویلر، کریستوفر باند. موسیقی: استیوف سوندهایم. ‏مدیر فیلمبرداری: داریوس وولسکی. تدوین: کریس لبنزون. طراح صحنه: دانته فره تی. بازیگران: جانی دپ[سوئینی ‏تاد]، هلنا بونهم کارتر[خانم لاوت]، آلن ریکمن[قاضی تورپین]، تیموتی اسپال[بیدل بدفورد]، ساشا بارون کوهن[سینیور ‏آدلفو پیرللی]، جمی کمپبل باور[آنتونی هوپ]، لورا میشله کلی[زن گدا]، جین وایزنر[جوهانا]، اد سندرز[توبی]، هری ‏تیلور[آقای لاوت]. 95 و 117 دقیقه. محصول 2007 آمریکا، انگلستان. نامزد جایزه اسکار بهترین طراحی صحنه، ‏بهترین طراحی لباس و بهترین بازیگر نقش اول مرد/دپ، نامزد جایزه بهترین تدوین از انجمن تدوینگران سینمای ‏آمریکا، نامزد جایزخ بهترین طراحی صحنه از اتحادیه طراحان صحنه، نامزد جایزه بافتای بهترین طراحی لباس و ‏بهترین چهره پردازی، نامزد 5 جایزه از انجمن منتقدان رسانه ها، نامزد جایزه بهترین طراحی لباس از اتحادیه طراحان ‏لباس، برنده جایزه بهترین فیلم/موزیکال یا کمدی و بهترین بازیگر مرد/دپ و نامزد جایزه بهترین کارگردانی و بهترین ‏بازیگر زن/ بونهم کارتر از مراسم گولدن گلاب، نامزد جایزه بهترین بازیگر زن از مراسم انجمن منتقدان فیلم لندن، ‏برنده جایزه بهترین کارگردانی از انجمن ملی منتقدان فیلم آمریکا، برنده جایزه بهترین طراحی لباس، طراحی صحنه و ‏بازیگر جوان/اد سندرز از مراسم منتقدان فیلم فونیکس، نامزد جایزه بهترین جلوه های ویژه از مراسم انجمن طراحان ‏جلوه های ویژه. ‏

بنجامین بارکر پس از سال ها به لندن بازمی گردد. او سال ها پیش در پی توطئه ای توسط قاضی تورپین به خاطر ‏جنایتی که مرتکب نشده، محکوم و تبعید شده است. تورپین که با هدف دستیابی به همسر بارکر این نقشه را اجرا کرده ‏بود، اینک سرپرست دختر بارکر شده است. بارکر که توسط ملاح جوانی به نام آنتونی هوپ نجات یافته و همراه وی به ‏لندن بازگشته، در صدد یافتن همسر و فرزندش برمی آید. او که نام خود را به سوئینی تاد تغییر داده، پس از برخورد با ‏خانم لاوت درمی یابد که همسرش فوت کرده است. هدف تاد از بازگشت به لندن تنها گرفتن انتقام از تورپین و دستیار ‏رذل او بدفورد است. از این رو با به راه انداختن مغازه سلمانی در طبقه فوقانی مغازه خانم لاوت سعی می کند تا قاضی ‏را به آنجا کشانده و هنگام اصلاح او را به قتل برساند. همزمان آنتونی هوپ هنگام گردش در لندن، سر از مقابل خانه ‏قاضی در آورده و با دیدن جوهانا-‏‎ ‎دختر تاد- که در خانه محبوس شده، دل به او می بازد. سوئینی تاد که از آن چه بر ‏سرش آمده، خشمگین است تصمیم به گرفتن انتقام از همه اهالی لندن دارد. اولین قربانی او نمایشگر دوره گردی به نام ‏سینیور پیرللی است و پس از مرگ او دستیارش-پسر کوچکی به نام توبی- ساکن مغازه خانم لاوت می شود. خانم لاوت ‏نقشه ازدواج با سوئینی را در سر می پروراند، اما سوئینی تشنه خون حاضر به چشم پوشی از هدف خود نیست…‏

چرا باید دید؟

سوئینی تاد یکی از نمایش های محبوب و مشهور انگلیسی است که اولین بار در سال ‏‎1846‎‏ به خوانندگان نشریه ‏The ‎People’s Periodical‏ معرفی شد. داستانی که یک قاتل سریالی در راس آن قرار دارد و فراموش نکنید که همه اینها ‏قبل از ظهور فردی چون جک شکم پاره کن صورت می گیرد. یک قصه قرن نوزدهمی که سلاح اش تیغ سلمانی است ‏و بدیهی است که بهترین مکان استفاده از آن گلوی مشتریان نگون بخت…‏

تاکنون نسخه های متعددی از این نمایش اجرا یا به فیلم تبدیل شده که آخرین آن نسخه تلویزیونی دیو مور در سال گذشته ‏بود که ری وینستون نقش اصلی آن را ایفا می کرد. فاصله اندک زمانی میان نمایش دو نسخه اخیر می تواند بسیاری را ‏به تفکر وادارد که چرا کارگردانی چون تیم برتون بار دست به انجام چنین کاری زده است. پاسخ در اولین سکانس های ‏فیلم نهفته است. جایی که سوئینی تاد با دستیابی به جعبه تیغ های سلمانی و پس از به دست گرفتن یکی از آنها سخن از ‏کامل شدن اندام-‏‎ ‎مشحصاً دست- خود می گوید. صحنه ای که هر بیننده و منتقد آشنا به کارنامه برتون را به یاد ادوارد ‏دست قیچی می اندازد. اما این تنها ظاهر قضیه است. تاد بر خلاف ادوارد تشنه خون و انتقام است. انتقامی که او را کور ‏کرده و در پایان بعد از کشتن همسرش که خانم لاوت زنده بودن او را از وی مخفی کرده بود، به قیمت جان خودش تمام ‏می شود.‏

سوئینی تاد حکایتی است که از الگوی مانند کنت مونت کریستو و قصه هایی مشابه استفاده می کند. مردی که محبوب را ‏در پی توطئه ای از دست داده و پس از تحمل رنج فراوان برای گرفتن انتقام بازگشته است. تنها تفاوت در میان این دو ‏قصه ژانرهایی است که به خدمت گرفته شده است. اگر مونت کریستو داستانی پر ماجرا و مهیج است، سوئینی تاد قصه ‏ای کند و خونین از تلاش های مردی برای از میان بردن دشمن خویش است. اما در میانه راه تبدیل به یک دشمن جامعه ‏می شود. این قصه که در سال 1979 صاحب نسخه ای موزیکال شده و در برادوی نمایش موفقی نیز تجربه کرد، اینک ‏در دستان مردی چون تیم برتون قرار گرفته که اگر او را آلن پوی سینمای زمان ما لقب ندهیم، قصوری نابخشودنی ‏مرتکب شده ایم. اما برگردان موزیکال س.ئینی تاد با وجود تمامی تلاش برتون در افزودن مولفه های خود به قصه ای ‏مشخص فاقد آن رمز و راز آثار پیشین اوست. شاید خیلی ها از آواز خواندن دپ نیز تعجب کنند[کاری که با موفقیت از ‏عهده آن برآمده]، ولی باور کنید که صحنه پردازی و بازی های فوق العاده فیلم به یک بار دیدنش می ارزد!‏

ژانر: جنایی، موزیکال، مهیج. ‏

war.jpg

جنگِ چارلی ویلسون ‏Charlie Wilson’s War‏

کارگردان: مایک نیکولز. فیلمنامه: آرون سوروکین بر اساس کتابی از جروج سریل. موسیقی: جیمز نیوتن هاوراد. مدیر ‏فیلمبرداری: استیون گولدبلات. تدوین: جان بلوم، آنتونیا وان دریملن. طراح صحنه: ویکتور کمپستر. بازیگران: تام ‏هنکس[چارلی ویلسون]، امی آدامز[بانی باخ]، جولیا رابرتز[جوآن هرینگ]، فیلیپ سایمور هافمن[گاست آروکاتوس]، ‏ند بیتی[داک لانگ]، امیلی بلانت[جین لیدل]، اوم پوری[رئیس جمهور ضیا]، کن استات[زوای]، جان ‏اسلیتری[کریولی]. 97 دقیقه. محصول 2007 آمریکا. نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد/سایمور ‏هافمن، نامزد جایزه بافتا بهترین بازیگر نقش مکمل مرد/سایمور هافمن، نامزد جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر ‏نقش مکمل مرد/سایمور هافمن از انجمن منتقدان رسانه ها، برنده جایزه بازیگر سال از انجمن منتقدان اوهایو، نامزد ‏جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد/سایمور هافمن از مراسم انجمن منتقدان شیکاگو، نامزد جایزه گولدن گلاب بهترین ‏فیلم-بهترین بازیگر مرد/هنکس- بهترنی بازیگر مرد نقش مکمل/سایمور هافمن- بهترین فیلمنامه. ‏

اوایل دهه 1980. چارلی ویلسون سناتور زن باره کنگره آمریکا که از ایالت تگزاس انتخاب شده، عضو کمیته امور ‏خارجی می شود که عملیاتی مخفیانه را سامان می دهد. شوروی به افغانستان حمله کرده و موج تازه ای در دوران ‏جنگ سرد به راه انداخته است. مشوق اصلی ویلسون زنی متنفذ و ثروتمند و حامی اصلی او به نام جوآنا هرینگ است. ‏هرینگ با او از مصیبت های مردم افغانستان تحت اشغال شوروی سخن می گوید و او را وادار به سفری به پاکستان می ‏کند. ویلسون در آنجا با ژنرال ضیاء الحق رئیس جمهور دیدار کرده و پس از بازدید کمپ پناهندگان افغان به شدت تحت ‏تاثیر قرار می گیرد. در بازگشت به آمریکا پس از جلب همکاری یک مامور برجسته سازمان ‏CIA‏ به نام گاست ‏آروکاتوس-مسئول امور افغانستان- تلاش می کند تا بودجه ای برای کمک به مجاهدین افغانی تصویب کند. چنین بودجه ‏ای وجود دارد، اما کم بودن آن مانع اصلی برای مبارزه با گسترش نفوذ در خاورمیانه است. تلاش های ویلسون به نتیجه ‏می رسد و به زودی سیل سلاح و مواد غذایی به پاکستان و افغانستان سرازیر می شود. اما ارتش شوروی بااستفاده از ‏هلی کوپترهایش ضربات مهلکی به مجاهدین و مردم عادی افغان وارد می کند. تنها راه تامین موشک انداز استینگر ‏برای مبارزه با حملات هوایی شوروی است و تنها کشوری که می تواند این سلاح ها را در اختیارشان قرار دهد، ‏اسرائیل است. سلاح ها مخفیانه به افغانستان فرستاده شده و سبب برتری جنگی مجاهدین می شود. مدتی بعد شوروی ها ‏پساز جنگی فرسایشی نیروهای خود را از افغانستان بیرون می کشند. جنگ تمام شده، اما ویلسون که توانسته بود در ‏گذشته صدها میلیون دلار برای ارسال اسلحه به افغانستان اعتبار به چنگ آورد، قادر نیست تا اعضای کمیته را راضی ‏به خرج یک میلیون دلار جهت بازسازی مدارس افغانستان کند…‏

چرا باید دید؟

مایک نیکولز از آخرین بازماندگان نسل غول هاست. مردی که در 76 سالگی چنان فیلم منسجمی ساخته که حیرت هر ‏جوانی را برمی انگیزد. نیکولزفیلمساز کم کاری است. در طول 4 دهه تنها 20 فیلم سینمایی و یک فیلم تلویزیونی ‏ساخته است. اما بسیاری از فیلم هایش جریان ساز و صاحب نگاه منتقدانه سیاسی بوده که از ‏Catch-22‎‏ آغاز و پس از ‏سیلک وود و رنگ های اصلی به جنگ چارلی ویلسون ختم می شود. ‏

جنگ چارلی ویلسون مصداق کامل جمله خود اوست که زمانی گفته بود:‏‎ ‎‏”فیلم ها مثل آدم ها هستند. تنها دو راه پیش رو ‏دارید یا به آنها اطمینان کنید یا نکنید”. یک فیلم 75 میلیون دلاری که تام هنکس آن را تهیه کرده و در کنار فیلم هایی ‏چون شیرهایی برای بره ها قرار است نماینده وجدان بیدار هالیوود نسبت به حوادث سیاسی کشورش باشد. البته نگاه ‏نیکولز و سازندگانش متوجه گذشته نزدیک است، اما با هدف تصحیح اشتباهات آینده چنین انتخابی صورت گرفته و ‏امتداد سیاست های غلط دوران جنگ سرد را نشانه رفته است. تصویری که او از دنیای پشت پرده سیاست مداران ‏آمریکایی ارائه می دهد شاید ابتدا چندان تکان دهنده نباشد، اما زمانی که تنها نفوذ یک حامی مونث چارلی ویلسون را به ‏طرف انجام کارهایی بزرگ در سیاست خارجی کشور هدایت می کند، عمق بی پایگی و انعطاف پذیری مقطعی سیاست ‏های خارجی یک ابرقدرت را در می یابید. نیکولز با انتخاب این قصه هموچون رنگ های اصلی نشان می دهد که به ‏وضعیت فردی آدم های درگیر سیاست بسیار اهمیت می دهد. این درام های به ظاهر باشکوه درباره آدم هایی است که ‏سرشار از ضعف اند و اسیر بی اخلاقی و از همه بدتر قرار است که منجی دیگران باشند. ‏

هدف فعلی نیکولز یک جمهوری خواه است که در اتحاد با زنی به شدت دست راستی موجبات وارد آمدن ضربه ای ‏بزرگ به شوروی را فراهم می کند. اما همین عملیات یک دهه بعد تبدیل به خار چشم آمریکا می شود و افغانستان به ‏عنوان مامن تروریست های بنیادگرا به جهانیان معرفی می گردد. نیکولز با تاکید بر ناکامی ویلسون در کسب بودجه ‏برای بازسازی مدارس افغانستان نشان می دهد که غفلت دولتمردان آمریکایی از آموزش و چشم نپوشیدن از یک مبلغ ‏جزئی آنها را وادار به پرداخت هزینه های جانی و مالی گزاف کرده است. اتفاقی که در واقعیت بسیار سهمناک تر از آن ‏است که در فیلم نیکولز دیده می شود!‏

جنگ چارلی ویلسون جدا از نشان دادن قدرت نیکولز در ساخت یک درام زندگی نامه ای، یک فیلم سیاسی بالغ مدرن ‏نیز هست. فیلمی که باید با دقت و حوصله دیده شود!‏

ژانر: زندگی نامه، درام. ‏

iamnotthere.jpg

آنجا نیستم. ‏I’m Not There.‎‏

کارگردان: تاد هاینس. فیلمنامه: تاد هاینس، اورن موورمن بر اساس داستانی از هاینس. مدیر فیلمبرداری: ادوارد ‏لاچمن. تدوین: جی رابینوویتز. طراح صحنه: جودی بکر. بازیگران: کریستین بیل[جک/ جان واعظ]، کیت ‏بلانشت[جاد]، مارکوس کارل فرانکلین[وودی]، ریچارد گیر[بیلی]، هیث لجر[روبی]، بن وایشاو[آرتور]، شارلوت ‏گینزبورگ[کلر]، دیوید کراس[آلن گینزبورگ]، بروس گرین وود[خبرنگار]، جولین مور[الیس فابیان]، میشله ‏ویلیامز[کوکو رایوینگتن]. 135 دقیقه. محصول 2007 آمریکا، آلمان. نام دیگر: ‏I’m Not There، ‏I’m Not There: ‎Suppositions on a Film Concerning Dylan‏. نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل/بلانشت، ‏نامزد جایزه بهترین بازیگر انتخاب منتقدان از مراسم انجمن منتقدان رسانه ها، برنده قورباغه برنز/ادوارد لاچمن از ‏مراسم ‏Camerimage، برنده جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/بلانشت از انجمن منتقدان شیکاگو، برنده جایزه ‏گولدن گلاب بهترین بازیگر زن نقش مکمل/بلانشت، نامزد جایزه بهترین فیلم از مراسم گاتام، برنده جایزه رابرت آلتمن ‏و نامزد جوایز بهترین فیلم-بهترین بازیگر مرد و زن نقش مکمل/بلانشت و فرانکلین از مراسم روحیه مستقل، نامزد ‏جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل از مراسم ساتلایت، نامزد جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل از مراسم اتحادیه ‏بازیگران، برنده جایزه ‏‎’CinemAvvenire’‎‏ بهترین فیلم، جایزه ویژه داوران، جایزه بهترین بازیگر زن و نامزد شیر ‏طلایی جشنواره ونیز. ‏

یک پسرک 11 سیاه پوست آمریکایی به نام وودی که موسیقی و نوشتن ترانه های محلی را کشف می کند، یک خواننده ‏آوازهای محلی به نام جک رولینز که بعدها واعظی پیشه می کند تا از ترانه هایش را در راه خدا استفاده کند، یک ‏بازیگر فیلم های هالیوودی به نام روبی کلارک که پس از مدتی هرزه گردی تبدیل به مرد خانواده می شود، جاد کویین ‏یک نوازنده مشهور گیتار آکوستیک که با تغییر سبک خود از ‏folk‏ به ‏folk rock‏ طرفدارانش را می رنجاند، و یک ‏بازیگر مسن که در فیلمی به نقش بیلی د کید ظاهر شده. پنج آدم متفاوت که هر کدام به نوعی بازتاب گوشه هایی از ‏زندگی باب دیلن را به نمایش می گذارند، البته در کنار ششمین نفر-آرتور رمبو- که پذیرفته به سوال هایی درباره گذشته ‏خود پاسخ دهد…‏

چرا باید دید؟

رابرت آلن زیمرمن یا با نام یهودی اش زوشه بن آوراهام متولد 1941 آوازخوان، نویسنده، آهنگساز و شاعر، یکی از ‏چهرهای شاخص موسیقی آمریکا به مدت پنج دهه است. دوستدارانش او را به نام باب دیلن می شناسند. آوازهایش در ‏متجاوز از 200 فیلم شنیده شده و خودش نیز چندباری در مقابل دوربین ظاهر شده که شاخص ترین آنها پت گرت و ‏بیلی د کید به کارگردانی سام پکین پا است. هنرمندی که حضور طولانی اش و افت و خیزهای زندگی هنری و شخصی ‏اش باعث شده تا همواره سوژه داغ روزنامه نگاران و حتی فیلمسازان باشد. کتاب ها متعددی درباره اش منتشر شده و ‏چند فیلم مستند نیز از زندگی ساخته اند. اما آنجا نیستم که نامش را از یکی از آوازهای خود او گرفته، چیز دیگری است.‏

محصولی هنرمندانه از کارگردانی خوش ذوق که برای تسیم پیچیدگی های ذهنی و شخصیتی دیلن از 5+1 نفر برای ‏بازی در نقش او استفاده کرده است. اتفاقی که بعد از میل مبهم هوس بونوئل و بازی دو هنرپیشه در نقش یک زن واحد ‏به خودی خود اتفاقی مهم در سینماست. ‏

تاد هاینس متولد 1961 لس آنجلس از دانشگاه براون در رشته نشانه شناسی فارغ التحصیل شده و با ساختن آدم کش ‏ها:فیلمی درباره ارتور رمبو[1985] شروع به فیلمسازی کرده است. شهرت خود را مدیون فیلم ‏Velvet Goldmine‏ ‏و دور از بهشت است که جوایز متعددی نیز برایش به ارمغان آورده ند. آنجا نیستم که با فاصله ای 5 ساله از فیلم پیشین ‏وی –دور از بهشت- ساخته شده است. فیلم ساختاری اپیزودیک دارد و غیر از آرتور رمبو اشخاص دیگری نیز در ‏برابر دوربین به سوال هایی در مورد دیلن پاسخ می دهند. از جمله الیس فابیان[جوآن بائز] که جان کلام را دو بار از ‏زبان وی می شنویم‎ ‎‏”او این استعداد را داشت که وقایع جهان پیرامون خودش را ببیند و آنها را به شکلی عالی در ‏آوازهایش نشان بدهد”.‏

آنجا نیستم یک زندگینامه معمولی از دیلن نیست. بلکه با الهام از زندگی و آوازهای وی شکل گرفته و بیشتر به حساسیت ‏هنرمند در برابر وقایع دنیای پیرامونش اشاره دارد. نمی خواهم ارج فیلم را با استفاده از کلمات قالبی چون رسالت ‏هنرمند پایین بیاورم، اما هدف هاینس تلنگری به همه هنرمندان است تا با دیدن گوشه هایی از زندگی یک اسطوره زنده ‏دنیای هنر به ضرورت عکس العمل نشان دادن در برابر اتفاق های پیرامون خود فکر کنند. چیزی که سینمای آمریکا ‏هر لحظه بیشتر و بیشتر از آن دور می شود. البته عشاق باب دیلن-که بسیارند- با تماشای فیلم و شنیدن آوازهای برگزیده ‏اش لذت بیشتری خواهند برد، اما برای کسانی که هاینس و دیلن را نیز نمی شناسند تماشای آنجا نیستم یک تجربه ناب ‏است. بهترین اپیزود متعلق به کیت بلانشت است که به شکل سیاه و سفید فیلمبرداری شده است. ‏

ژانر: زندگی نامه، درام، موسیقی. ‏

gonebabygone.jpg

کودک گمشده ‏Gone Baby Gone‏

کارگردان: بن افلک. فیلمنامه: بن افلک، آرون استوکارد بر اساس داستانی از دنیس لهین. موسیقی: هری گرگسون ‏ویلیامز. مدیر فیلمبرداری: جان تال. تدوین: ویلیام گولدنبرگ. طراح صحنه: شاروتسایمور. بازیگران: کیسی ‏افلک[پاتریک کنزی]، میشله موناهان[آنجی جنارو]، مورگان فریمن[جک دویل]، اد هریس[رمی برسنت]، جان ‏اشتون[نیک پول]، امی رایان[هلن مک کریدی]، امی مدیگان[بئا مک کریدی]، تایتوس ولیور[لایونل مک کریدی]، ‏مایکل کنت ویلیامز[دواین]. 114 دقیقه. محصول 2007 آمریکا. نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر ن نقش مکمل/امی ‏رایان، برنده جایزه بهترین فیلمساز تازه کار و بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از انجمن منتقدان بوستون، برنده ‏جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان و نامزد جایزه بهترین گروه بازیگری از مراسم انجمن منتقدان رسانه ها، ‏برنده جایزه بهترین کارگردان خوش آتیه و نامزد جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از مراسم انجمن منتقدان ‏شیکاگو، برنده جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از مراسم انجمن منقدان فلوریدا، نامزد جایزه گولدن گلاب ‏جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان، برنده جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از مراسم انجمن منتقدان ‏لس آنجلس، برنده جایزخ بهترین کارگردانی و جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از انجمن ملی منتقدان ‏آمریکا، برنده جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از مراسم انجمن منتقدان نیویورک، برنده جایزه بهترین ‏بازیگر زن نقش مکمل/رایان از مراسم انجمن منتقدان سن فرانسیسکو، برنده جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان ‏از مراسم انجمن منتقدان فونیکس، برنده جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از مراسم ساتلایت، نامزد جایزه ‏بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از اتحادیه بازیگران، برنده جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از مراسم ‏انجمن منتقدان ساوث وسترن، برنده جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل/رایان از مراسم انجمن منتقدان منطقه واشنگتن ‏دی سی. ‏

دورچستر، یکی از خشن ترین محله های بوستون. وقتی آماندا مک کریدی 4 ساله گم می شود، عمه او بئاتریس مک ‏کریدی دو کارآگاه خصوصی به نام های پاتریک کنزی و آنجی جنارو را برای یافتن وی اجیر می کند. این دو کارآگاه با ‏وجود این که تجربه زیادی در مورد پرونده هایی این چنین ندارند، به دلیل زیستن در همان محله و آشنایی با آدم های ‏آنجا انتخاب شده اند. چون بئاتریس می داند که خیلی ها حاضر به همکاری یا صحبت با پلیس نیستند. اولین شخص در ‏این لیست، مادر آماندا است که سابقه خوبی هم ندارد. تلاش های این دو کارآگاه ابتدا چندان موفقیت آمیز نیست، اما ‏همکاری شان با رمی برسنت افسر پلیس و سپس بازجویی از هلن مادر آماندا بسیاری چیزها را روشن می کند. او معتاد ‏است و چندین بار در جابجایی مواد مخدر نیز به فروشنده ها کمک کرده است. و در یکی از این دفعات با کمک دوستی ‏سعی کرده تا پول هنگفتی را از قاچاقچیان بدزد و همین عمل باعث کشیده شدن پای فرزندش به این ماجرا شده است. ‏کنزی و جنارو به زودی خود را در حال گرفتن رد قاچاقچیان مواد، تبهکارن و کودک آزاران می یابند، اما موفق به ‏یافتن آماندا نمی شوند. این کار رابطه کینزی و جنارو را نیز متزلزل می کند. چند ماه بعد پسر بچه دیگری ربوده می ‏شود و یکی از دوستان کینزی با اطلاعاتی قیمتی به سراغ وی می آید. در حمله به منزل آدم ربایان همکار رمی زخمی ‏می شود. کینزی نیز پس از درک این موضوع که کودک دزدیده شده مورد آزار جنسی قرار گرفته و کشته شده، کودک ‏آزار را به قتل می رساند. او اینک قهرمان است و جنارو نیز او را بخشیده، ولی هنوز امید یافتن آماندا وجود دارد…‏

چرا باید دید؟

بن افلک برای دوستداران سینمای آمریکا نامی آشناست. بازیگر اسکاری و خوش قیافه که مدت هاست تهیه کنندگی، ‏فیلمنامه نویسی و اینک کارگردانی را به کارنامه هنری خود افزوده است. البته کمتر کسی وجود دارد که اولین تجربه او ‏در فیلمسازی من همسر لزبینم را کشتم، از چنگک قصابی آویزان کردم و حالا در دیزنی لند مشغولم[1993] را دیده ‏باشد و به یاد بیاورد. یک کمدی 16 دقیقه ای درباه دنیای پشت صحنه فیلمسازی که نامش را مدیون نمایشنامه آرتور ال. ‏کوپیت[آه پدر، پدر بیچاره، مامان تو را در گنجه آویزان کرده و من خیلی غمگینم] بود. پس عجالتاً کودک گمشده را به ‏عنوان اولین تجربه اش می پذیریم و به تماشای آن می نشینیم. و بر خلاف انتظار با فیلمی هوشمندانه و بسیار دور از ‏کارنامه بازیگری افلک روبرو می شویم. کودک گمشده یک فیلم کارآگاهی بسیار امروزی، هوشمندانه و اخلاقی است. ‏

تصویر کاملی از زندگی واقعی در آمریکا و سکون و رخوتی که بر آن حاکم است. روابط از هم گسیخته، سودجویی، ‏قر، مواد مخدر و… که باعث می شود کینزی و جنارو نیز در پایان-زمانی که آماندا را یافته اند- با یک دوراهی بزرگ ‏اخلاقی روبرو شوند. این پرونده همه چیز این دو نفر را به مخاطره می افکند از رابطه شخصی شان تا زندگی و سلامت ‏عقل شان و اینها چیز کمی نیست. زمانی که معمای کودک ربایی حل می شود، غیر از حیرت و شوک چیزی در انتظار ‏بازیگران و تماشاگران نیست. این که چگونه بستگان نزدیک یک کودک معصوم با زندگی او قمار می کنند و اینها در ‏همین همسایگی ما اتفاق می افتد. و به دست کسانی که خود باید حافظ قانون باشند، اما ضعف های انسانی و قابل درک ‏شان سبب تغییر جایگاه و باورهای شان می شود. ‏

بن افلک در اولین تجربه کارگردانی خود اقتباسی بسیار زیبا از دنیس لهین[نویسنده ‏Mystic River‏] به نمایش می ‏گذارد و ثابت می کند امیدهای که با نوشتن فیلمنامه ویل هانتیگ عزیز به وجود آمده بود، بیهوده نبوده است. ارزو می ‏کنم بیشتر به کارگردانی بپردازد. بازی برادرش کیسی افلک و اد هریس از نکات قابل توجه فیلم است. ‏

ژانر: جنایی، درام، راز آمیز. ‏

hitman.jpg

قاتل مزدور ‏Hitman‏

کارگردان: زاویه گنس. فیلمنامه: اسکیپ وودز. موسیقی: جئوف زانللی. مدیر فیلمبرداری: لوران بارس. تدوین: کارلو ‏رتزو، انتوآن واری. طراح صحنه: ژاک بوفنوآر. بازیگران: تیموتی اولفانت[مامور شماره 47]، داگری اسکات[مایک ‏وایتیه ر]، اولگا کوریلنکو[نیکا بورونینا]، رابرت کنپر[یوری مارکلوف]، اولریش تامسن[میخاییل بلیکوف]، هنری ایان ‏کیوساک[اودره بلیکوف]، مایکل اوفی[جنکینز]. 100 و 92 دقیقه. محصول 2007 فرانسه، آمریکا. ‏

آدمکش برجسته ای که با نام مامور شماره 47 شناخته می شود، ماموریت می یابد تا بلیکوف-رئیس جمهور روسیه- را ‏ترور کند. ماموریت انجام می شود، اما شماره 47 بعدها در می یابد که فقط بدل بلیکوف را به قتل رسانده است و همه ‏اینها توطئه ای سیاسی بیش نبوده است. او باید خود را همزمان از چنگ مایک وایته ر مامور پلیس بین الملل وافراد ‏FSB‏ –جانشینان ‏KGB‏- دور نگاه دارد. شماره 47 پس از یک درگیری خونین موفق می شود فرار کند. او سعی دارد ‏تا ردی از توطئه گران یافته و بلیکوف واقعی را نیز از میان بردارد. برای این کار به سراغ نیکا دوست دختر بلیکوف ‏رفته و او را با خود همراه می کند. اما تا رسیدن به هدف باید بسیاری از همکاران خود را از میان بردارد…‏

چرا باید دید؟

قاتل مزدور دومین فیلم بلند کارنامه زاویه گنس متولد 1975 دانکرک، فرانسه است که با فاصله کوتاهی از اولین فیلمش ‏Frontières‏ در سال 2007 به نمایش در می آید. سابقه دستیار کارگردانی او در فیلم های اکشنی چون حداکثر ‏مخاطره، تیم دو نفره و… در کنار ساخت چند فیلم کوتاه باعث شده تا لوک بسون-پدرخوانده فیلمسازان جوان فرانسوی- ‏سکان هدایت یک فیلم 33 میلیون دلاری را به وی بسپارد. اما از حضور افراد کارکشته تری در ساخت آن نیز غافل ‏نبوده که از میان آنها می شود به اسکیپ وودز فیلمنامه نویس اشاره کرد. کسی که در سال 1998 با اولین فیلمش به نام ‏پنجشنبه موفق شد تا جایزه ویژه داوران جشنواره فیلم های پلیسی کنیاک را بگیرد. وودز بعدها با نوشتن فیلمنامه ‏شمشیرماهی و تهیه کنندگی آن بر توانایی های پول ساز خود در زمینه فیلم های پلیسی/حادثه ای صحه گذاشت، اما تا ‏امروز فیلم دیگری کارگردانی نکرده است. ‏

قاتل مزدور برگردان یک بازی ویدیویی پر فروش دیگر به فیلم است که اعجوبه سینمای فرانسه-لوک بسون- عنوان ‏تهیه کنندگی آن را یدک می کشد، اما با این وجود عشاق سینه چاک این بازی را مایوس خواهد کرد. نبود منطق کافی در ‏حوادث و حتی پرداخت شخصیت ها[مامور 47 با بارکدی که در پس کله طاس شان خورده بدون جلب توجه شهرهای ‏بزرگ را زیر پا می گذارد!] باعث شده تا فیلم بیش از 40 میلیون دلار نصیب سازندگانش نکند. این به معنی موفقیتی ‏نسبی است و راه گنس را برای ساخت نسخه جدید کونان بربر در سال جدید هموارتر می کند. با این اگر با این بازی ‏آشنا هستید یا خیر، و یا به دنبال تماشای هنرنمایی های یک قاتل حرفه ای در فرار از چنگ پلیس ها هستید، قاتل مزدور ‏بهترین گزینه است. فراموش کنید که قصه در روسیه اتفاق می افتد یا انجمن برادری کلیسا این آدم کش ها را تربیت می ‏کند. حادثه را بچسبید!‏

ژانر: اکشن، جنایی، مهیج. ‏

nationaltreasure.jpg

گنجینه ملی: کتاب اسرار ‏National Treasure: Book of Secrets‏

کارگردان: جان ترتلتاب. فیلمنامه: ماریان و کورمک وابلرلی بر اساس داستانی از گرگوری پواریه، تد الیوت، تری ‏روزیو، ماریان و کورمک وابلرلی با الهام از شخصیت های خلق شده توسط جیم کاوف، اورن آویو، چارلز سگرز. ‏موسیقی: تره ور رابین. مدیر فیلمبرداری: امیر مکری، جان شوارتزمن. تدوین: ویلیام گولدنبرگ، دیوید رنی. طراح ‏صحنه: دومینیک واتکینز. بازیگران: نیکلاس کیج[بن گیتز]، جاستین بارتا[رایل پوول]، دایان کروگر[ابیگیل چیس]، ‏جان وویت[پاتریک گیتز]، هلن میرن[پروفسور امیلی اپلتن]، اد هریس[میچ ویلکینسون]، هاروی کایتل[مامور ‏سادوسکی]، بروس گرینوود[رئیس جمهور]. 124 دقیقه. محصول 2007 آمریکا. نامزد جایزه تمشک طلایی برای ‏بدترین بازیگر مرد/نیکلاس کیج و بدترین بازیگر مرد نقش مکمل/جان وویت. ‏

بن گیتز در یک جلسه اطلاعاتی تازه درباره جان ویلکز بوث قاتل آبراهام لینکلن و دفترچه خاطرات او که یکی از ‏صفحاتش گمشده، ارائه می کند. مردی از میان مدعوین که خود را میچ ویلکینسون معرفی می کند، برخاسته و صفحه ‏گمشده دفترچه خاطرات را به او عرضه می کند. در این صفحه از جد گیتز یعنی تامس گیتز نام برده شده و ظن آن می ‏رود که در ترور لینکلن دست داشته است. بن برای پاک کردن نام جدش به جست و جو برمی خیزد و در جریان جستجو ‏از وجود گنجینه ای بزرگ یقین پیدا می کند. از این گنج در کتاب ها و یادداشت های به جا مانده به عنوان شهر طلایی ‏نام برده شده است. بن برای یافتن ردی از این گنج به همراه دوستش رایلی و سپس محبوب سابقش ابیگیل راهی سفر می ‏شود. آنها پس از نفوذ به قصر باکینگهام، موفق به کشف کشوی مخفی ملکه شده و در می یابند برای اطلاع دقیق از ‏محل گنجینه باید به کتابچه اسرار روسای جمهور آمریکا دست یابند. اما دستیابی به این کتابچه کار راحتی نیست، چون ‏از داخل کشوی میز مشابه خود در کاخ سفید جابجا شده و فقط رئیس جمهور وقت به آن دسترسی دارد. و تنها راه حلی ‏که به نظر گیتز می رسد، دزدیدن رئیس جمهور است. آیا او با این کار می تواند نام خانوادگی اش را تطهیر کند، آیا ‏موفق به کشف گنجینه ای ملی خواهد شد؟ یا سندی درباره جدش به دست خواهد آورد که ارتباط وی با قتل لینکلن را ‏ثابت می کند؟

چرا باید دید؟

به قول عشاق نرم افزارهای رایانه ای! نسخه ‏‎2.0‎‏ محصول اولیه[گنجینه ملی، 2004] که با حفظ تمامی عوامل دست ‏اندرکار قرار است یک محصول موفق دیگر از کارخانه جری بروکهایمر باشد، اما نیست. اشکال عمده آن همین عوامل ‏هستند و ایده ایندیاناجونزی آن که این بار به شکلی مسری یقه رئیس جمهور آمریکا را هم گرفته است.‏

نیکلاس کیج یکی از بازیگران خودساخته و با استعداد هالیوود است که این اواخر انتخاب های غلط وی برای حضور ‏در پروژه های پول پارو کن کارنامه هنری اش را دچار مخاطره کرده است. البته نباید انرژی منفی ساطع شده از فیلم ‏فعلی را تنها متوجه او دانست، بلکه فیلمنامه نویسان و کارگردان نیز با شبیه کردن قسمت دوم با رمز داوینچی در این ‏سقوط سهیم اند. و افزودن بازیگران متشخصی چون هلن میرن و اد هریس که حکم دوپینگ کردن را داشته اند نیز قادر ‏به نجات فیلم نیست. البته اینها نمی تواند تماشاگر نوجوان را به تفکر وادارد یا او را از سالن فراری دهد، بلکه ارجاع ‏سازندگان به تاریخ معاصر آمریکا و نشانه های آن مانند تصویر حجاری شده چهار رئیس جمهور در کوهستان راشمور ‏و اینکه رئیس جهمور آمریکا نیز عقده ایندیاناجونز شدن دارد[بازی هریسون فورد در نقش رئیس جمهور فیلم هواپیمای ‏ریاست جمهوری یادتان هست؟!]، باعث شده تا همین نوجوان ها سخاوتمندانه دست به جیب برده و 187 میلیون دلار تا ‏این لحظه نصیب سازندگان فیلم کنند. ‏

از حوادث بدون منطق فیلم قبلی در این یکی هم نمونه های بسیار خواهید یافت و این بار پیچیده تر و با سهل انگاری ‏بیشتر… بیشترین ضعف فیلمنامه در صحنه های فلاش بک فیلم نهفته که قرار است موتور محرکه فیلم باشد و تماشاگر ‏هرگز ارتباط منطقی میان قتل لینکلن به دست بوث و گنجینه طلا پیدا نمی کند. اینها همه بهانه است تا پای رئیس ‏جمهورهای پیشین را به این جست و جوی گنج بکشانند و بس!‏

جاناتان چارلز ترتلتاب متولد 1963 فارغ التحصیل مدرسه سینما و تلویزیون است. از سال های آغازین دهه 1990 ‏شروع به فیلمسازی کرده و از کارگردان های تجاری ساز و همه فن حریف هالیوود به شمار می رود. از فیلم های او ‏می شود به داری دیوونه ام می کنی، 3 نینجا، وقتی تو خواب بودی، پدیده و پسربچه اشاره کرد. کتاب اسرار دومین ‏طبع آزمایی پوساز وی با شخصیت گیتز است. بهترین نمونه برای کسانی که موقع تماشای فیلم های مهیج دکمه ‏‎”off”‎‏ ‏ذهن خود را فشار می دهند و دنبال منطق روایی نمی گردند!‏

ژانر: اکشن، ماجرا، راز آمیز، میهج. ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏