روایت است که ایمانیان را آرامشی عجیب و اطمینان بخشی که دیگر آدمیان در هم نشینی به ایشان، این آرامش را در می یابند در کنار اینان آرامش می یابند. از عزت نفس این ایمان داران بهره می برند. حتی اگر به خدای اینان باور نداشته باشند. به تعبیری آواز خوان را باور می کنند. حال اگر آواز که دعوت به خداوند باشد را باور نکنند.
اما زمانی که دین شد برابر با شریعت و شریعت هم برابر شد با احکام فقهی مدنی مشخص و این احکام هم شد یکسره اجبار بر معتقد و غیر معتقد. آن زمان است که حسرت ایمان داران به آسمان می رسد. بد دفاع کردن از حقیقت ایمان (که نتیجه اش آرامش و انتخاب است) فرا می رسد که در این مقطع تاریخی رسیده است.
چنین این است حدیث مقایسه لیلی حاتمی هنرپیشه وزین سینمای ایران در مقایسه با شارون استون در جشواره کن.
زمانی که همه چیز سیاسی می شود و معیار هم زدن سیاست فرهنگی نیمه باز دولت روحانی است. ناگهان دیده بوسی با مرد ۸۰ ساله که همه می دانند در غرب عرف است تابلو و بهانه برخورد می شود که ای وای شریعت رفت و وا الاسلاما.
در این میانه آنچه گم می شود ارزش باور و ایمان وعمل آزادانه به آن است که حتی علی مطهری هم به آن استناد می کند که این امر در خارج از کشور رخ داده است ربطی به ایران ندارد به لحاظ حقوقی جرمی رخ نداده است که برخی خواستار نواختن شلاق به جان لیلا حاتمی شده اند.
آقایان در ساختن هنر اسلامی بخوانید هنر متشرع مورد نظر خود شکست خورده اند به دنبال انتقام به جان هنرپیشه ای افتاده اند که در دیار دیگر با وجودی که به عرف و حتی قانون نادرست مبنی بر حجاب اجباری احترام گذاشته است. ولی با شمایل مناسب در مراسم جشنواره کن به عنوان داور شرکت کرده است که بخشی از آن جشنواره مد و جذابیت و طنازی است که شهرت آن در جهان شهره تر از هر چیز است. جشنواره کن جلوه های گوناگون دارد که معرف همگان است. که روی فرش قرمز آن مدها و جذابیت ها رقابت می کنند.
اما جدا از همه این مسائل زمانی ضرورت نوشتن این یاداشت را احساس کردم که مشاهده کردم که شارون استون ۵۶ ساله در جشنواره کن با ویژگی های خود حضور دارد. زنی جنجالی در سینمای هالیود که با لبخند و سرمست اعلام می کند که هنوز جذابیت دارد یعنی به تنها چیزی که دارد می نازد و سعی می کند که آن را حفظ کند.
می دانیم که هنرمندان به خصوص هنرپیشه گان دنیای پر نوسانی و پر حاشیه دارند. این حاشیه ها هم لذت و هم افسرده گی فراوان در پی دارد. به تعبیری ایشان آرام نیستند انسان ایمانی قدرتی دارد که این چهره ها گاهی در برابر آرامش و گذشت ایشان احساس عجز می کنند. به عنوان نمونه گاندی یا مادر ترزا هر انسانی را به کرنش در برابر خود وا می دارند چرا که از قله ایمان به انسان ها می نگرنند. آنان را به آرامش فرا می خوانند.
زندگی پر نوسان هنرمندان را هم خوانده و شنیده ایم که لحظات شاد آنان با آرامش همراه نیست یا کمتر است. البته در مقابل و مقایسه با عارفان و مردان وزنان مذهبی ایمانی.
حال چگونه است که شارون استون در سن ۵۶ سالگی با انواع وسایل و امکانات خود را سر زنده در مراسم کن نشان می دهد. اما لیلا حاتمی در اصطراب خطایی که نکرده است نگران باشد.
اما لیلا حاتمی از سرزمینی می آید که حاکمان آن ادعای این دارند که با احکام شریعت مدنی و فقهی توانسته اند که به انسان های سرزمین خود آرامش ایمانی دهند. نگرانی در برابر آرامش است.
حال کار به جایی رسیده است که برای برائت لیلا حاتمی از عقوبت احتمالی رئیس جشنواره گناه دیده بوسی را به گردن می گیرد. اما مفتشان پر مدعا با آوردن فیلم در پی محکوم کردن وی برای اجرای حدی هستند که غیر ممکن است اما این تهدید ها برای لیلا حاتمی و برخورد حقوقی با جوانان که می خواهند شاد باشند. علاوه بر کارکرد سیاسی نکته ای را پیش روی ما به نمایش می گذارد. که انسان ایمانی با انتخاب خود احکام را اجرا می کند. برای کسی هم نسخه به اجبار نمی نویسد.
و الا چنین می شود که در پس اجرای اجباری احکام شریعت مانند حجاب اجباری که انتخاب آن اختیاری است و به باور هر فرد ربط دارد. باید لیلا حاتمی که از سرزمین حکومت دینی می آید درمقایسه با شارون استون که به تعبیر برخی از متشرعان امثال مصباح یزدی که از دار الکفر می آید احساس اصطرب کند و مجبور به توضیحی بشود که به تعبیر خودش از دادن آن شرم دارد. در حالیکه ایمان محل آرامش و لذت و سلوک و مهربانی است و وظیفه حکم دینی هم همین است در غیر این صورت باید در اجرای آن حکم تجدید نظر کرد.
به یاد دارم در زمانی که با آثار شریعتی به مرحله نو ایمانی رسیدم لذت ایمان در من و امثال من باعث می شد که دیگران را که زندگی بر اساس لذت و خوشی فردی داشتند را آنی بدانیم که به سر چشمه اصلی لذت وصل نشده اند. مانند شارون استون ها را می گویم. که در تمنای نام و نان و لذت برای خودگاه درد سر هم می آفرینند. زندگی جنجالی دارند و گاه با خود کشی و در انزوای درد آور می روند اگر چه برای خود نام و آواز های دارند. در آن لذت و رضایت ایمانی به دنبال آن نبودیم که ایمان سنج رفتار مردم باشیم بلکه قرا بود که با عمل خود دیگران جذب کنیم. مرحله ایمان هم را آموخته بودیم که متنوع است و مراحلی دارد که با تکلف به آن مراحل نمی توان رسید
این نوع ایمان است که طبع بلند می آورد. حال این درد آور نیست که لیلا حاتمی باید در جشواره ایی داور است که مقام بلندی است باید مصطرب باشد اما شارون استون سرخوش. در حالکیه این مدعیان اجرای احکام اجباری شریعت می باید پاسخ دهند که آن لذت ایمانی چرا در سرزمین ما گم شده است. به راستی چرا؟
همین متولیان متوجه نیستند که شرکت این هنرپیشه وزین در چنین جشنواره ایی برای هزاران هراز انسان تاثیر گذار است و به نفع یک فرهنگ و حوزه تمدنی تمام می شود.
متوجه نیستند که با این جنجال که به رسانه های جهان هم کشیده شد. یک مدل سازی از حوزه تمدنی ما را خدشه وارد کردند. خلاصه در این جشنواره خانمی با شمایل متفاوت آزادانه در کنار مد های دیگر قرار گرفت.
حال این جنجال ها به خاطر منافع نیست و هم خوشی و ثروتی که که متولیان اجرای شریعت به دست آورده اند. چرا که در کشوری نفتی زندگی می کنند که پاسبانی حکومت با ثروت همراه است.
آیا فراموش کرده ایم و کرده اند که دوره لذت ایمانی بسیار از همین هنرمندان بسوی دین آمدند. چون احساس کردند که ایمان به آزادی راه می برد.
ولی زمانی که اجبار به کار آید و به قدرت مسلح شود آن گاه و زمان است که ایمان به ورطه اجبار به افسرده گی می رود. کار به جای می رسد که امر پائین تر مانند خوشی به امر بالاتر مانند آرامش و رضایت ارجح تر می شود.
حال برای مقایسه سرمستی شارون استون و اصطراب لیلا حاتمی چه کسی باید پاسخ گو باشد.
زمانه و تاریخ می گوید که کار با اجبار و شلاق راست نمی شود بگذارید ایمان امری انتخابی باشد و اجبار در اجرای احکام در کار نباشد.