فیلم روز♦ سینما ی ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

آقا از فرنگ می آید برای زن گرفتن. دست مایه یک فیلمفارسی دیگر برای یک لقمه نان حلال…‏

loghmenan1.jpg

‎ ‎یک لقمه نان حلال‎ ‎

کارگردان و نویسنده فیلمنامه: داود موثقی. مدیر فیلمبرداری: علی اللهیاری.تدوین: حامد رضی. طراح صحنه ‏و لباس: حسین عالی نژاد.تهیه کننده: داریوش بابائیان. بازیگران: فرهاد آئیش، گوهر خیراندیش، محمدرضا ‏شریفی نیا، یوسف تیموری، مرضیه خوش تراش، مجید مشیری.‏

‏ خلاصه داستان: احمد مرادی که حدود 40 سال پیش به دلیل عدم موفقیت در خواستگاری از دختری به نام ‏‏”اختر” به فرانسه مهاجرت کرده، اینک بنا به توصیه پزشکان معالج خود به ایران بازمی گردد و همزمان به ‏جست و جوی دوستان و آشنایان می پردازد در حین این جست و جو «اختر» را درمی یابد. او که پیش تر ‏ازدواج کرده هم اکنون دارای خانواده است و شرایط از پیش هم برای مرادی سخت تر به نظر می رسد.‏

loghmenan2.jpg

داود موثقی از بازیگران نقش منفی در فیلم های فارسی است. او چند فیلم را هم کارگردانی کرده که این فیلم ها ‏نیز تفاوت چندانی با تجربیات بازیگری اش ندارد. او وارث تفکر فیلمفارسی است که از دهه 40 و 50 در ‏سینما می آید و داریوش بابائیان به عنوان تهیه کننده نیز با فیلم هایی که در کارنامه دارد بر این امر تاکید می ‏کند.‏

موثقی در خواستگار محترم می کوشد در قالب طنز داستانی را تعریف کند که 20 سال پیش مهدی فخیم زاده ‏به بهترین شکل ممکن ان را بیان کرده بود. فیلم آن دوران از پرفروش ترین فیلم های دوران خود بود و ‏پرونده اش هم بسته شد. اینکه موثقی چگونه قصد کرده دوباره سراغ این داستان برود خود جالب توجه است. ‏از همه مهمتر هم اینکه فیلم به هیچ وجه به سرو اندازه های فیلم فخیم زاده نمی رسد. شوخی ها و داستان فیلم ‏به اندازه ای نخ نماست که کارگردان به هیچ وجه حتی نمی تواند تماشاگر خود را برای لحظاتی سرگرم کند. ‏

فیلم بازیگران خوبی دارد که هریک به بدترین شکل ممکن مقابل دوربین حضور پیدا می کنند. لهجه نچسب ‏گوهر خیر اندیش و مودب بودن بیش از اندازه فرهاد آئیش آنقدر گل درشت است که از فیلم بیرون می زند و ‏تمشاگر را دائم نه به فیلم که به شیوه استفاده کارگردان از این عناصر می خنداند.‏

فیلم به ساده دست ترین شکلی از تفکرات فیلمفارسی استفاده می کند. اینکه دو نفر در پیری عاشق و معشوق ‏باشد و از پس حوادثی کسل کننده در نهایت زن لباس عروسی بپوشد و با خوبی و خوشی به منزل بخت برود. ‏البته فراموش نکنیم که دست انداز ها را هم داماد سبیل از بنا گوش در رفته است و گهگاهی هم غیرتی می ‏شود پیش روی آنها قرار می دهد و این هم یکی دیگر از نکات یاد آوری کننده فیلمفارسی به شمار می آید. ‏

loghmenan3.jpg

البته موثقی با گنجاندن فصل هایی همچون قدم زدن شخصیت ها در پاییز در خیابان و یا انصراف مقطعی و ‏بی دلیل شخصیت ها از تصمیم هایشان کوشیده کمی روایت فیلمش را به حال و هوای داستان های امروزی ‏سوق دهد تا چندان هم در آماج حملات قرار نگیرد. اما این جنس رفتارها به قدری ناشیانه در دل فیلم جای ‏گرفته اند که به عمد دائم به تماشاگر نهیب می زند که فیلم و داستان را پیگیری نکند و کار را از اواسط داستان ‏به اثری ضد خود تبدیل می کند که تکلیف تماشاگر با آن مشخص نیست. ‏

فیلم از تعدادی شوخی تشکیل شده که قرار است تماشاگر را بخنداند. این شوخی ها در آنونس فیلم نیز جا گرفته ‏که منجر به جذب تماشاگر شود. اما پس از برخورد با آنها در می یابیم با صحنه هایی رو به رو هستیم که ‏تاریخ مصرف انها گذشته و روزگاری به شوخی های اس. ام اسی مشهور بوده اند. در رستوران مرد از زن ‏می پرسد میل داری و زن می گوید اگر میل نداشتم غذا نمی خوردم و بعد متوجه می شویم منظور مرد ای میل ‏بوده است.‏

آئیش در جایگاه خواستگار محترم و پیر داستان انقدر خجالتی است و بی روح نقش خود را بازی می کند که ‏هیچ دلربایی از زن و تمشاگر نمی کند. این شخصیت هیچ هیجانی در خود ندارد. خیر اندیش هم با لهجه ‏شیرازی تنها می تواند کارهای گذشته اش را تکرار کند و گامی به پیش بر نمی دارد.‏

فیلم کارگردانی منسجمی هم ندارد دوربین مقابل شخصیت ها قرار گرفته و انها هم دیالوگ های خود را می ‏گویند تنها یک ایده مرکزی برای جذب مخاطب در فیلم وجود داشته و چون ان هم به بار ننشسته عملا ‏کارکردکارگردان در صحنه فرمان دادن برای شروع و قطع کردن موتوردوربین بوده است.‏

اینگونه فیلم ها در سینمای ایران بخصوص این دوران بیشتر دیده می شود. جالب است که مجید مجیدی ابتذال ‏را به دوران ریاست جمهوری خاتمی نسبت داده بود. اما اگر ابتذالی هم بود حداقل فیلم ها سروشکل معقولی ‏داشتند. در این دوران که نه فیلم های فیلم هستند و نه اصولا کارگردان از عنصری به نام سلیقه بویی برده اند. ‏همان هایی که در تلویزیون اجرا می شود کاسب کارانه و نسخه دست چندمش به سینما راه می یابد تا مسئولین ‏سینمایی ارشاد از آن برداشتی دوگانه داشته باشند. اول اینکه بگویند ظرفیت سینمای ایران چنین است و باید ‏درش را بست و دوم خصلت هنر را از سینما بگیرند و از آن برای تحمیق توده ها استفاده کنند.‏