فائزه هاشمی بهرمانی کیست؟

نویسنده
مازیار رادمنش

» مبارزه فائزه هاشمی با دولت نکبت

محمود احمدی نژاد در شب مناظره بزرگ تهمت های بزرگی هم به خانواده رفسنجانی زد. عصبانیت وی شاید از این مورد بود که هاشمی رفسنجانی از وی حمایت نکرده و فرزندش که معمولا در مجامع سیاسی سخنگوی هاشمی رفسنجانی محسوب می شود دولت وی را “نکبت” خوانده است. فائزه هاشمی در جشن دوم خرداد در ورزشگاه آزادی گفته بود: “مطمئن هستم که اگر در اثر خطای ما این دولت پیروز شود، امر بر این آقای مشتبه می‌ شود که خود را امام زمان می‌ نامند و خطاهای گذشته را با قدرت بیشتر ادامه می‌ دهد چرا که می‌ گوید مردم با من و برنامه ‌هایم موافق بودند و روش من درست بوده است.” فائزه هاشمی اضافه کرده بود: “در شرایطی به سر می‌بریم که نکبت، خفت و خواری نصیب ملت ایران شده است.”

فائزه هاشمی رفسنجانی کیست؟
فائزه هاشمی بهرمانی سال 1341 در قم و در خانواده ای آخوند مسلک متولد شد. پدرش اکبر هاشمی بهرمانی، معروف به هاشمی رفسنجانی از آخوندهای متمول مخالف رژیم، و خانواده اش از سرشناسان منطقه رفسنجان بودند که از طریق باغداری پسته امرار معاش می کردند. مادرش، عفت مرعشی است که از خانواده ای روحانی، از فامیل بزرگ مرعشی و نوه حضرت آیت الله سید کاظم طباطبائی یزدی صاحب کتاب عروة الوثقی که جایگاه معتبری در همه حوزه‌ها دارد. هر دو خانواده چه در ‏سالهای قبل و چه در سالهای پس از انقلاب موقعیت و نفوذ بالایی در منطقه کرمان داشتند. فائزه سومین فرزند خانواده پس از فاطمه و محسن است و دو برادر کوچکتر به نام های مهدی و یاسر نیز دارد.

مختصری درباره خانواده های مرعشی و رفسنجانی
حسین مرعشی، دایی فائزه، استاندار سابق کرمان، نماینده مجلس پنجم و ششم، اولین رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در سال 83 و سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی است.
علی هاشمیان نماینده سابق مجلس و مدیرعامل سابق شرکت پسته کرمان، پسرعموی پدرش و شیخ حسین ‏هاشمیان، امام جمعه رفسنجان نیز عموزاده دیگر پدر فائزه بوده است. 
عمویش، محمد هاشمی، سالها مدیرعامل صدا و سیما ‏بود و اینک از فعالین ارشد حزب کارگزاران است.
اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان از جمله روحانیون متنفذ محافظه کار است. او از سوی نشریه معروف “فوربس” در یک شماره مخصوص که “ملاهای میلیونر ایران” نام داشت، به عنوان یکی از میلیاردرهای مهم جهان معرفی شد. اما خودش این ‏موضوع را بارها تکذیب کرد و گفت: “اگر کسی بتواند جز ثروت پدری من هر نوع ثروت دیگری ( املاک، ‏حساب‌های شخصی و…) را ثابت کند من تمام آن را به او می ‌بخشم.” ‏وی از سوی احمدی نژاد به فساد مالی و استفاده از موقعیت شغلی متهم شده است.
خواهر بزرگش فاطمه، رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص است. اغلب به او اتهام می زنند که خون آلوده به ایران وارد کرده است. وی عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه است.
برادر بزرگش، محسن ‏هاشمی، در دوران جنگ مشغول کار در موشک ‌سازی بود، سپس به بازرسی رئیس جمهوری رفت و بعد به مترو. وی مدتهاست که رئیس شرکت متروی تهران و مدیر اصلی بنیاد پدرش در رفسنجان است. کارخانه مونتاژ ماشین دوو در ایران به وی منصوب بود.
برادر کوچکش، مهدی هاشمی، مدیر ‏موسسه بهینه سازی سوخت وزارت نفت و یکی از مدیران فعال حوزه نفت بشمار می آمد؛ تاسیس شرکت سکوکسازی و حفر در دریا، همکاری با پروژه های پارس جنوبی و عسلویه از جمله فعالیت های مهم وی محسوب می شوند. مهدی هاشمی از سوی نشریات مختلف به عنوان ‏یک تاجر نفت شناخته و اعلام شده است که او در ارتباط با شرکت توتال پرونده مالی مربوط به دریافت ‏رشوه داشته است.
برادر دیگرش، یاسر هاشمی، ‏باشگاه سوارکاری دارد و از قدیم با وزیر کشاورزی، فروزش در زمینه خودکفایی پنیر فعالیت می کرده است. او هم اکنون در دفتر رفسنجانی در مجمع مشغول به کار است.

کودکی تا جوانی فائزه
کودکی فائزه در همان شهر قم گذشت، 4 ساله بود که به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. وقتی به تهران آمدند در خیابان نایب‌السلطنه، نزدیک مدرسه علوی، خانه‌ دو طبقه‌ای اجاره کردند؛ در طبقه اول هاشمی ها زندگی می کردند و آیت‌الله خامنه‌ای رهبر فعلی نظام و خانواده‌اش در طبقه دوم. دوران تحصیلی وی تماما در مدرسه رفاه سپری شد. رفاه و علوی مدارس مهمی بودند که توسط بازاریان و روحانیون به شیوه ای مدرن مدیریت می شدند. کودکی اش به مطالعه گذشت؛ آنطور که می گوید در اندیشه و انتخاب آزاد بود اما پدرش همیشه مواظب آنها بود. هاشمی رفسنجانی در این باره می گوید: “ در خانواده ما هیچ چیز تحمیلی نیست. در مورد خود من هم نبود. همیشه با انتخاب و آزادی کار کردیم. گاهی پدرم سخت‌ گیری‌ هایی می‌ کرد. ما سخت‌ گیری نمی ‌کنیم که بچه‌ ها چه شغلی انتخاب می‌ کنند. البته تا حدی که کار بدی نکنند و مباح و عادی باشد. از دور مواظبم که مسایل دینی و عقاید و اعمال عبادی را رها نکنند. مثلاً به گونه‌ ای ترتیب می ‌دهم که صبح‌ ها برای نماز بیدار شوند. اما سعی می‌ کنم خودشان انتخاب کنند. احتیاجی به اوقات‌ تلخی نداریم که فضای عاطفی خانواده را بهم بزنیم. می‌ دانند که اگر خلافی از آنها ببینم، نمی‌ گذرم. اینکه چگونه جبران کنند، بستگی به شرایط من دارد. لذا مجموعه‌ای داریم که هم مواظبت مرئی و غیرمرئی در آن هست و هم آزاد می ‌شوند و هر کاری که می‌ خواهند – ولو با سلیقه من نسازد – دنبال می ‌کنند. مثلاً دلم می‌ خواست یکی از بچه‌ هایم طلبه شود. اما آنها انتخاب نکردند و من هم نگفتم حتماً بروید طلبه شوید‌. معمولاً روحانیون معروف یکی از بچه‌ هایشان را طلبه می‌کنند تا وارث آنها در آن بخش باشند. من به خودشان واگذار کردم.”
وضع مالی و تعداد فرزندان به فائزه اجازه فعالیت های زیادی را نمی داد، گرچه او به نسبت هم سن و سالانش فرصت های بیشتری داشت. بیشتر اوقاتش با خواهرش و دخترعموهایش سپری می شد. نوجوان بود که خانواده هاشمی به تپه های بالای خیابان دولت نقل مکان کرد. هاشمی رفسنجانی دو خانه ساخته بود که خود و خانواده اش در یکی از آنها زندگی می کردند و دیگری را به پسر آیت الله کاشانی فروخته بودند. مدتی بعد خانواده به دزاشیب کوچ کرد و در آنجا در خانه ای بزرگ اسکان یافت. محسن هاشمی می گوید زندگی ساده ای داشتند اما خانه 1100 متری حاکی از آن بود که خانواده هاشمی رفسنجانی هرچند خیلی پولدار نیست، اما در میان روحانیون استثناست. خانواده رفسنجانی هر جمعه برای زیارت به قم می رفتند، سالی 2-3 بار به مشهد و سالی چندبار نیز به شمال سفر می کردند.

ماجرای ازدواج
فائزه و فاطمه هر دو همسر دو پسر مرحوم آیت الله حسن لاهوتی هستند. بحث ازدواج زمانی مطرح می شود که فاطمه 18 ساله و فائزه 16 ساله بود. فاطمه درباره آشنایی دو خانواده می گوید: “بعد از سال 54 که پدر در زندان اوین بودند و آقای لاهوتی هم زندان بودند، جمعه‌ ها که ما برای ملاقات پدر به زندان اوین می ‌رفتیم در آنجا خانواده آقای لاهوتی را هم همچون خانواده آقای طالقانی و مهدوی کنی می‌ دیدیم. خلاصه گاهی هم این دو برادر یعنی سعید و حمید را در آن ملاقات ‌ها می‌ دیدیم. تا اینکه پدرم از زندان آزاد شدند و گفتند که می ‌خواهیم برای گردش، سفری به شمال برویم. در آنجا پدر گفتند که به خانه یکی از اقوام آقای لاهوتی می ‌رویم. به این ترتیب به خانه برادر آقای لاهوتی، آقا محمود در رودسر رفتیم و دو یا سه روز در آنجا بودیم. در این چند روز با همدیگر به گردش و بازدید از مکان‌های دیدنی منطقه می‌ رفتیم. وقتی که از سفر برگشتیم پدر از همه ما پرسیدند که سفر چطور بود؟ خوب بود؟ همه ما گفتیم که خوب بود. گفتند خانواده آقای لاهوتی چطور بودند؟ گفتیم که خانواده بسیار گرم و خوبی بودند و مخصوصاً سعید پسر خونگرم و خوبی بود. یک شب هم ما را به خانه آقای لاهوتی دعوت کردند. یادم هست که آن شب هم، سعید ما را به خانه رساند. یادم هست که هیچ صحبتی در آن زمان از ازدواج نبود. آذرماه 57 بود و حکومت نظامی ‌در تهران حاکم بود، یک شب ما به خانه عموی ‌مان رفته بودیم و می‌خواستیم شب آنجا بمانیم تا با دخترعموهای‌مان باشیم که پدر تماس گرفتند و گفتند به خانه بیایید، کارتان دارم. به خانه آمدیم و یادم هست سر شام، گفتیم که چه کار داشتید با ما؟ گفتند بعد از شام می‌گویم. بعد از شام، ایشان مرا صدا کردند و گفتند که می‌خواهم درباره ازدواج با شما صحبت کنم. گفتند که آقای لاهوتی برای سعید از تو خواستگاری کرده و برای حمید هم از فائزه خواستگاری کرده است. گفتند که نظرت چیست؟ من هم گفتم که هر چه شما نظر بدهید قبول دارم اما نمی‌خواهم به این زودی عقد بکنم. [چندی از انقلاب نگذشته بود] و شب سالگرد مصدق بود که آقای لاهوتی و پسران‌ شان به خانه ما آمدند. من در اتاقم بودم که آمدند و مرا صدا کردند و گفتند که آقای لاهوتی می‌خواهند با شما صحبت کنند. آقای لاهوتی گفتند که من امشب آمده ‌ام اینجا تا شما را ببوسم و بروم. یعنی برای عقد آمده بودند. وقتی ایشان اصرار کردند، من برای درس خواندن قول گرفتم و بعد از شام، مراسم عقد برگزار شد. پدرم وکیل ما شد و آقای لاهوتی هم وکیل پسران ‌شان شدند. آقای لاهوتی و پسران‌اش بودند و من و فائزه و برادرها و پدر و مادرم بودیم.  خلاصه، آن شب عقد انجام شد.” جالب آنکه فاطمه همسر دکتر سعید، فرزند دوم خانواده لاهوتی و فائزه همسر دکتر حمید، فرزند اول خانواده لاهوتی می شود. این ازدواج پایدار بوده و حاصل آن یک پسر به نام حسن و یک دختر به نام مونا است.

مختصری درباره همسر
دکتر حمید لاهوتی، پزشک و فرزند ارشد آیت الله حسن لاهوتی است. آیت الله لاهوتی در زندان به طرز مشکوکی کشته شد. علت دستگیری اش حمایت هایش از مجاهدین خلق و ارتباط فرزندش وحید با آنها بود. حمید لاهوتی در این باره می گوید: “ آقای لاهوتی دو روز بعد از بازداشت وحید، با حکمی که آقای لاجوردی داده بود بازداشت شد. آنچنان که من شنیدم در این حکم آمده بود که ماموران حق تجسس و تفتیش خانه را دارند و اگر به کسی هم ظنین شدند او را بازداشت کنند.” وحید پیش از پدرش توسط حکومت اعدام می شود. برادران سعید و حمید لاهوتی که دومی همسر فاطمه و دومی همسر فائزه است، طی این سال ها تنها به طبابت و دندانپزشکی مشغول بوده و از سیاست به دور بوده اند.

پس از انقلاب و فدراسیون اسلامی ورزش زنان
فائزه هاشمی به تحصیل ادامه داد و در سال 59 دیپلم خود را گرفت. در آن زمان دانشگاه ها تعطیل بود. با آغاز به کار دانشگاه ها، فائزه به دانشگاه رفت و لیسانس علوم سیاسی گرفت. مدتی بعد و پس از تاسیس دانشگاه آزاد در آن دانشگاه مدیریت بازرگانی خواند. با شروع دولت هاشمی رفسنجانی در سال 68، وی به کمیته ملی المپیک رفت و سمت نایب رئیس را برعهده گرفت. یک سال بعد و در سال 69 با تلاش های فراوان توانست زنان را به ورزش عمومی وارد کند. او با موافقت خوان آنتونیو سامارانش، ریاست کمیته بین المللی المپیک IOC، شیخ احمد الفهد الصباح، ریاست وقت شورای المپیک آسیا OCA و حمایت های آیت الله هاشمی رفسنجانی، شورای همبستگی ورزش بانوان (فدراسیون اسلامی ورزش زنان ) را به تصویب رساند. فدراسیون اسلامی ورزش زنان در چهارچوب منشور المپیک با هدف برگزاری مسابقات ورزشی با حفظ و حراست از اصول و موازین اسلامی، تقویت همبستگی در میان بانوان مسلمان و تعالی هویت اسلامی زنان در میادین ورزشی، تحکیم مبانی، عدم تبعیض نژادی و طبقاتی بر طبق موازین اسلامی، ارتقاء فرهنگ ورزشی و گسترش و تقویت کادر ورزشی و تشکیل دوره های آموزشی در رشته های مختلف را در برنامه کاری خود قرار داده است. فائزه تا به امروز نیز در این شغل و در خیابان ایرانشهر مرکز این سازمان به مدیریت مشغول است. او در این باره می گوید: “هرکسی که آمد چه در دوره خاتمی و چه در دوره احمدی‌نژاد، در اولین اقدام قصد برداشتن من را داشت اما بعد فهمید که تشکیلات و انتخابات ما بین‌المللی است و ما با حکم آنها منصوب نشده‌ایم که بخواهند ما را بردارند.”
در همان دوره وی دست به ابتکارات فراوانی زد. اصرارش برای به دست گرفتن پرچم ایران توسط زنان در افتتاحیه بازی های بین المللی که تیم ایران شرکت می کرد، پوشیدن لباس اسکی و دوچرخه سواری از جمله اقدامات وی بوده است. چندی پس از آن وی در دوره فوق لیسانس حقوق بین الملل دانشگاه آزاد شروع به تحصیل کرد.  در سال 74 و در پنجمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی وی از سوی مردم شهر تهران، نامزد شد و توانست به عنوان دومین منتخب وارد مجلس شود. او با حضور در جمع جوانان از دوچرخه ‌سواری بانوان سخن می‌گفت؛ در دانشگاه دخترانه الزهرا، چادر از سر برمی‌ داشت تا در جمع دختران دانشجو راحت‌ تر با آنها سخن بگوید و در جمع دانشجویان پسر دانشگاه علم و صنعت نیز می‌گفت: “مونا دختر من هم می ‌تواند به خواستگاری یک پسر برود.” آنطور که خود می گوید در هر فرصتی در هر سخنرانی شرکت می کرد به اقداماتی که دولت سازندگی انجام داده بود می پرداخت و سپس از مردم درخواست می کرد اگر مایل به پیشرفتند به خاتمی رای بدهند.

پس از دوم خرداد
پس از دوم خرداد و چاپ کتاب های تاریکخانه اشباح، عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری و کتابهایی از این قبیل که کشتارهای سیاسی را به گردن رفسنجانی و تیمش می انداخت، همچنین تبلیغات گسترده علیه رفسنجانی، سبب شد که فائزه از اصلاح طلبان فاصله بگیرد. فائزه هاشمی به یاد دارد که در هنگام پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری 76 در گفت ‌و گویی که با یک چهره سیاسی داشته، تاکید کرده که: “نباید جدایی آقای خاتمی و آقای هاشمی رقم بخورد که اگر این اتفاق بیفتد، دوم خرداد به شکست می‌انجامد.” اما: “مدتی بعد به دوستان پیغام دادم که آن جدایی دارد اتفاق می‌ افتد. اما گوش‌ها بدهکار نبود. هاشمی را تخریب کردند تا خودشان بالا بیایند. تمام ناکامی‌های خودشان را به گردن آقای هاشمی انداختند تا تقصیر را از گردن خودشان بردارند. همان اتفاقی که امروز هم می‌ افتد. مثلا می‌ گفتند چرا آقای هاشمی باید رئیس مجمع تشخیص مصلحت شود؟ یا می ‌گفتند که ما وارث پروژه‌ های شکست‌ خورده و بدهی‌ های خارجی دولت آقای هاشمی هستیم.”
سال 79 وی نتوانست حائز اکثریت آرا شود و به مجلس ششم، معروفترین مجلس تاریخ انقلاب وارد شود. وی در این باره می گوید: “رای نیاوردن، تاثیر زیادی بر من گذاشت. من در مبارزه و جنگیدن برای اصلاحات و اهدافی که داشتم خصوصا حقوق زنان، اول با راست‌ها در جدال بودم و بعد با چپ‌ها. کم هم نیاوردم و هنوز اهل جنگیدنم و مشکلی برای درگیر شدن با این نیروهای سیاسی ندارم. لذت هم می‌برم که پای مرامم بایستم و مبارزه کنم. اما باور نمی‌ کردم که مردم به من رای ندهند. در میان زنان کسی که مانند من از خودش مایه بگذارد، نبود. با خودم گفتم که وقتی مردم نمی ‌خواهند چرا باید زور بزنم؟ چرا باید تلاش کنم؟ تلاش من بدون حمایت مردمی چه فایده دارد؟ وقتی به من رای ندادند معنی‌ اش این بود که خط و خطوط مرا قبول ندارند. وقتی مردم می‌ روند و به کسانی رای می‌دهد که عوام‌ فریبند و شعارهای توخالی می ‌دهند، طبیعی است که من هم اعتمادم به آنها را از دست بدهم.”
او از آن زمان از فعالیت های سیاسی کناره می گیرد: “چون دل‌ چرکین بودم، راحت از سیاست کنار کشیدم.”

فعالیت های سیاسی فائزه هاشمی، اصلاحات و هاشمی رفسنجانی
فائزه پیش از انقلاب فعالیت خاصی نداشته، پس از انقلاب نیز در زمان ریاست جمهوری پدرش، نقش رابط پدرش با برخی جریان ها و شرکت های خارجی را بازی می کرد. گویا شرکت هایی که در آن زمان به عنوان واسطه برای ایران تجهیزات نیروگاه اتمی می خریدند به رابطی نیاز داشتند که از فائزه به عنوان یکی از مهمترین رابطین یاد می شود.
او سپس در کارگزاران سازندگی مسئولیت بخش زنان را برعهده گرفت، و فعالیت های سیاسی رسمی اش را با ورود به مجلس آغاز کرد. او درباره خط مشی سیاسی و پیروی اش از آیت الله هاشمی رفسنجانی می گوید: “من خط سیاسی کارگزاران اولیه و مشی آقای هاشمی را بیشتر قبول دارم. چون کارگزاران هم بعدا در طول آن سال‌ها متاسفانه تحت تاثیر فضای ساخته شده توسط نیروهای چپ قرار گرفتند. من نمی ‌گویم که صددرصد در خط آقای هاشمی هستم اما بین جریانات موجود ایشان را کم‌ اشتباه‌تر از همه می ‌دانم. امروز تب احساسات خوابیده و زمان بهتری برای داوری رسیده است. مشی آقای هاشمی درست بود و شما دیدید که برخی دیگر، چه بسیار شعار دادند و چه کم آن شعارها عملی شد. من معتقدم بابا دو تا امتیاز اگر می ‌داد چهار تا امتیاز می‌گرفت و من این روش را قبول دارم. این پیروزی نیست اگر امتیازی ندهیم و نتیجه‌ای هم به دست نیاوریم.”
 فائزه هاشمی درباره اصلاحات می گوید: “اصلاح‌طلبان می‌گویند که ما آزادی و جامعه مدنی را نهادینه کردیم اما نتیجه و دستاورد سیاسی عمل آنها نه فقط روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد که تعطیل شدن همه NGO ها بود. کجا آزادی نهادینه شد؟ به عکس در نتیجه عملکرد دوران اصلاحات، نیروهای مقابل نهادینه شدند. صرفا آنها را هشیار کردند و این باعث شد که تمام نهادها و نیروهای اصلاحات شناسایی شوند و از بین بروند بی‌آنکه ما به اهداف اصلاحی‌مان برسیم. این نتیجه اصلاح‌طلب شعاری بود. نقدهای سیاسی در مبارزه طبیعی است اگرچه نقد هم با تخریب فرق دارد و در نقد هم باید حدود جوانمردی را نگه داشت. آن تخریب‌ها، نظر من را نسبت به صداقت اصلاحی آنها خدشه‌ دار کرد و متوجه شدم که آنها به‌ رغم شعارهای اصلاح‌ طلبانه، رفتار انحصارطلبانه دارند اما این دلیل خروج من از سیاست نبود، من از مردم ناامید شدم.”
 او اما اضافه می کند: “من از چپ ‌ها دلخوری ندارم و با آنها قهر نیستم اما آنها امروز از آقای هاشمی دفاع می‌کنند و فردا دوباره تخریب را شروع می‌ کنند. کافیست دوباره به یک پیروزی برسند؛ همان آش است و همان کاسه. اسطوره ‌کشی به بخشی از فرهنگ ما تبدیل شده است. آدم ‌ها را اسطوره و قهرمان می ‌کنیم و بعد از آن بالا به پایین می‌ اندازیم. شرایط عوض نشده است و این پروسه تکرار می ‌شود. امروز دفاع می‌ کنند و فردا تخریب.”

روزنامه زنان
یک سال پس از دوم خرداد 76، فائزه هاشمی اولین روزنامه زنان ایران را راه انداخت و در آن از حقوق زنان به دفاع پرداخت. این روزنامه مانند دیگر روزنامه های منتقد در بستن زنجیره ای روزنامه ها ،بسته شد. فائزه هاشمی نزدیک بود به زندان بیفتد، اما حضور عفت مرعشی مادرش در خانه رئیس قوه قضائیه وقت، آیت الله یزدی و درخواست های آیت الله هاشمی سبب می شود که او به زندان نیفتد. در همین روزنامه وی عکس فرح پهلوی را چاپ کرد، از بنی صدر نظر خواست، از آزادی حجاب نوشت و عمده زنان مطرح امروز در جنبش زنان را معرفی کرد. فائزه هاشمی اما معتقد نیست که تندروی کرده است و با این حال برخی دغدغه‌های پدر را درست می‌داند: “بابا می‌گفت که مثلا در روزنامه زن فلان جمله را به جای تیتر یک، تیتر سه می ‌کردی؛ یا به جای صفحه یک در صفحه دو به یک موضوع خاص می ‌پرداختی؛ نتیجه فرقی نمی‌ کرد و فقط دردسر ایجاد نمی ‌شد. راست می‌ گفت.”
پس از بسته شدن روزنامه زنان فائزه هاشمی به سازمان ورزش بانوان اسلامی بازگشت. در سال 83  ایران را ترک کرد. وی در این باره می گوید که از آن پس فعالیت سیاسی را تعطیل کرده و با هدف فراگرفتن زبان انگلیسی راهی انگلیس شده تا زبان دوم خود را تقویت کند و البته علاوه بر آن، تحصیلات خود را نیز ادامه داده باشد. بدین ترتیب او در انگلیس پس از آموزش زبان راهی دانشگاه “یو‌سی‌ال” شد تا در رشته “حقوق بشر” به تحصیل بپردازد. اما نتوانست در آنجا ماندگار شود: “در آنجا می‌ خواستم ناشناخته باقی بمانم تا راحت زندگی کنم. ولی وقتی پسرم از بیرمنگام به لندن رفت تنها ماندم و چون در لندن ایرانی ‌های زیادی زندگی می‌ کردند و نمی ‌خواستم به آنجا بروم که مبادا شناخته شوم، در بیرمنگام تنها ماندم. از این رو تصمیم گرفتم به ایران بازگردم و اقامت ما در انگلیس به این ترتیب پایان یافت.”
 او سپس به ایران بازگشت و در انتخابات سال 84 از پدرش حمایت کرد. وقتی رفسنجانی رای نیاورد، او بازهم به سازمان ورزش بانوان بازگشت و در آنجا مشغول به کار شد.

حاشیه ها
شنیده می شد که وی از همسرش طلاق گرفته به همین علت به انگلیس رفته است. وی در این باره می گوید: “نه طلاقی در کار بود و نه مشکل خانوادگی. شایع کردند که طلاق گرفتم و به خاطر شکست در زندگی و انتخابات از کشور خارج شدم اما هیچ‌ کدام صحت نداشت. این شایعه طلاق آنقدر قوی بود که حتی پاسدارهای خانه بابا و فامیل‌ ها هم شک کرده بودند. البته با فرزندانم رفته بودم. گاهی همسرم به آنجا می ‌آمد و گاهی من برای دیدن او به ایران می‌ آمدم. دخترم هم البته بعد از مدتی به ایران برگشت و پسرم در آنجا با من ماند.”
فائزه هاشمی درباره سرمایه گذاری در کیش و رستوران بوف هم می گوید: “فقط اینها را نمی ‌گویند. یک ساختمان بزرگ در شهرک غرب تهران است که شایع کرده‌اند آن هم متعلق به من است ولی همه اینها دروغ است. نه رستوران بوف مال من است و نه در کیش سهمی دارم. من اصلا کار اقتصادی نمی ‌کنم.”

پس از انتخابات 22 خرداد 1388
فائزه هاشمی از جمله رهبران معترضی بود که همراه با مردم به خیابان ها آمد تا به نتیجه انتخابات و پیروزی احمدی نژاد اعتراض کند. اعتراضی که برای وی 30 ساعت بازداشت به همراه داشت. او در این اعتراضات، سپاه، بسیج و آقای خامنه ای را مقصر دانسته بود که موجب تغییر نتیجه انتخابات شدند. فائزه هاشمی این روزها رسما جزو معاندین! نظام محسوب می شود چرا که رهبری نظام خود را پشت سر احمدی نژاد قرار داد و مخالفین وی را مخالفین خود و معاندین نظام و ایادی خارجی اعلام کرد.

مختصری از فائزه هاشمی بهرمانی
متولد 1341 قم
لیسانس علوم سیاسی، لیسانس مدیریت بازرگانی، فوق لیسانس حقوق بین الملل
نماینده مردم تهران در مجلس پنجم
نائب رئیس کمیته ملی المپیک
بنیانگذار و رئیس شورای همبستگی ورزش بانوان کشورهای اسلامی
دبیر شبکه ارتباطی سازمانهای غیر دولتی زنان
صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده زن