حالا ده سال گذشته از آن بهار که “روز” در شرایط دشوار سال ۸۴ منتشر شد؛ نخستین یادداشتام برای این رسانه را در خرداد همان اولین بهار نوشتم دربارهی ناکامیِ جمهوری اسلامی در مهار “اصلاحات”.
اگر قدم اول در اصلاحات سیاسی و فرهنگی را این بدانیم که بتوان پیامی فراتر از پیامهای رسانههای رسمی و دولتی را به گوش و چشم مردم رساند این اتفاق در نخستین قدمش نماند و ادامه یافت؛ بعدها که رسانههای “متفاوت” به تدریج توقیف شدند و “روز” متولد شد مخاطبانش را از میان همان انبوهی یافت که مشتریانِ روزنامههای توقیف شده بودند چه اینکه بیشتر نویسندگانش هم از تحریریهی همان روزنامهها به “روز” آمده بودند.
وقتی نتیجهی یک دوره، در صورتهای دیگری امتداد مییابد این یعنی نظام حاکم نتوانسته آن دوره را مهار کند؛ این است که میتوان گفت “روز” گواه روشن امتداد تغییرات سیاسی و فرهنگی در دوره اصلاحات بود و برای همین هم به کام مردمی که ذائقهی شان با همان فصل کوتاه آزادی مطبوعات تغییر کرده بود خوش نشست.
“سما الرّحبی” روزنامهنگار سوری در تازهترین گزارش خود دربارهی وضعیت رسانهها در سوریهی ۴ سال اخیر به دو نکته اشاره میکند که گمان میکنم به کار ما نیز بیاید؛ او در شماره ۲۴۶ روزنامهی “العربی الجدید” با نقل قول و استناد به تجربههای روزنامهنگاران سوری از شرایطی مینویسد که حصر رسانهها شکسته شد و روزنامهها و رادیوهای تازهای متولد شدند که محدود به ارادهی نظام بشار اسد نبودند؛ بنا بر این گزارش، نخستین نتیجهی شکستِ این حصر، تولد سبک تازهای از نوشتن و گزارش بود، و دومیناش خطرِ درافتادن به گزارشهای دروغ و یا چیزی که نامش را میگذارم “کینهنگاری”؛ اینکه نویسندگان در فضاهای تازه که چماق حکومت را بالای سرشان نمیبینند خودشان به چماقی فربه از کینه و نفرت تبدیل شوند و مجاز باشند هر چه دلشان میخواهد علیه حکومت بنویسند حتی اگر واقعیت نداشته باشد.
“جواد الشربجی” مدیر یک شبکهی رسانهای به “سما الرحبی” میگوید این اتفاق متاسفانه در برخی مطبوعاتِ مخالف حکومت افتاد اما اندکی بعد آنها به نوشتن “میثاق” و قراردادی روی آوردند که بر پایهی آن، روزنامهنگارانِ رها شده از استبداد رسانهای، به اخلاق حرفهای ملتزم باشند و آن خطاها را جبران کنند.
به عنوان یکی از خوانندگان و همکاران “روز” در این دهسال، اگر بخواهم آن را در ترازو بگذارم میتوانم بگویم که این رسانه، هم شکل متفاوتی از کار مطبوعاتی را در این مدت تجربه کرد که در چارچوب محدودیتهای داخل کشور قابل انجام نبود و هم از آغاز، مراقب بود تا در دام “کینهنگاری” نیفتد و البته در این همت، کارنامهی قابل قبولی داشت.
طبیعیست که وقتی حکومت، روی بیعدالتی را سپید میکند اصحاب رسانه هم ممکن است به سیاهنویسی روی آورند به اقتضای انسان بودنشان و حتی پا را از انصاف هم فراتر گذارند و بیآنکه بخواهم مواردی از این دست را در این یک دهه ندیده بگیرم اما در سختترین شرایط، “روز” توانسته در حد توانِ انسانیاش بر خشمها غلبه کند و به روند حرفهای خود ملتزم باشد؛ کاری که به هیچ روی آسان نبود و نیست. اما همین افت و خیزهاست که باید با روی خوش از آن استقبال کرد، نقدها را پذیرفت و اصلاح کرد و به تعبیر مولانا بر شکستها خندید: “به صدف مانَم، خندم چو مرا درشکنند کارِ خامان بوَد از فتح و ظفر خندیدن”.
آرزو میکنم این چراغ روشن بماند و به زودی بر دکههای روزنامهفروشی داخل کشور بدرخشد و دههها بماند.