انتخابات؛ امیدی که بر باد رفت

نویسنده

» گزارش دیلی تلگراف درباره ایران

دیوید بلیر 

به نظر می رسد اعتراض های گسترده دربرابر نتایج انتخابات ایران، در فضائی از خشم مأیوس کننده تنیده شده است. شاید اثرگذارترین صحنه به گروهی از جوانان مربوط می شد که رنگ سبز ناشن میرحسین موسوی، رقیب شکست خورده، را به نمایش گذاشته بودند و فریاد می زدند: “ما آزادی می خواهیم.”

تصاویر تلویزیونی مخابره شده از تهران نشان می دهد که ایران یک کشور عقب افتاده با مردمی میانسال و غیرقابل انعطاف نیست، بلکه ملتی پیشرفته و 70 میلیون نفری است که دو سوم آن را افراد زیر 30 سال با آرزوها و علایقی مشابه هم سن و سالان غربی خود تشکیل می دهد.

با این حال، آنها باید زیر سایه رژیم خودکامه ای زندگی کنند که چهره شاخص آن آیت الله علی خامنه ای رهبر عالی کشور است. درس های این انتخابات آشکار است: مردان تندروئی که صاحب قدرت حقیقی در ایران هستند و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور تازه انتخاب شده  که مرئی ترین چهره آنهاست، قصد ندارند ذره ای از قدرت عقب بکشند.

فرازهای مسکوت ماندۀ دهه اخیر در سیاست ایران به تنش موجود میان نهادهای روحانی سالخورده کشور و جمعیت جوان و غربی شده ای مربوط می شود که هیچ خاطره ای از انقلاب اسلامی 1357 در ذهن ندارند. دوره ای که به عصر سرکوب رضا شاه پهلوی مربوط می شود.

شکاف میان حاکمان و مردم ایران در طول چندین دهه به واسطۀ نابسامانی اقتصادی گسترش یافته است. وضعیتی که ناشی از انزوای کشور از غرب و حیف و میل منابع عظیم نفتی کشور بوده است. درنتیجه، ایران با نرخ بالای بیکاری جوانان و مهاجرت میلیونی چهره های برگزیده و نخبه آن کشور روبرو شده است.

واضح است که آیت الله خامنه ای و متحدانش، از تهدید ات بالقوۀ متوجه نظام باخبرند. برگزاری انتخابات منظم به عنوان دریچه اطمینانی عمل می کنند و امکان ابراز مخالفت را فراهم می آورد. با این حال، نتایج اعلام شده برای انتخابات در روز شنبه، محدودیت های این سیاست را به نمایش گذاشت.

اگر چهره های در سایه ای که حاکمان واقعی ایران هستند تصمیم به انتخاب نامزد مورد نظرشان بگیرند، و در این بین انتخاب خود را مشخصاً احمدی نژاد بدانند، در اینصورت مقامات پیروزی این چهره را تضمین می کنند. هرکس هم که در برابر نتایج اعتراض کند، باید خطر روبرو شدن با نیروهای امنیتی ایران را به جان بخرد. 

ممکن است رهبر عالی و متحدانش تحت چنین شرایطی در جهت منافع خود رفتار نکنند. اگر تصمیم آنها بر اعمال فشار روی برنامه هسته ای و درعین حال دوری گزیدن از فشارهای بین المللی و یا اجتناب از جنگ احتمالی با اسرائیل و آمریکا استوار باشد، می توان گفت قطعاً اقدام اشتباهی از آنها سر زده است.

می توانست بهره برداری بزرگی (از این انتخابات) صورت بگیرد و به موسوی اجازه داد برنده انتخابات شود. دراینصورت ایران به اولین کشور در تاریخ خاورمیانه تبدیل می شد که رئیس جمهور نشسته بر مسند قدرت را در جریان انتخابات آرام کنار زده است. تصویر جهانی آن هم تغییر می کرد. 

دولت تندروی اسرائیل احتمالاً با آگاهی از نتایج انتخابات ایران نفس راحتی کشیده است. بحث تشدید فشارها بر ایران، از جمله سخت تر کردن تحریم های اقتصادی و یا در بدترین حالت، آماده شدن برای ارتکاب حمله نظامی به تأسیسات هسته ای آن کشور، گزینه هائی هستند که مقاومت دربرابر آن ها مشکل و مشکلتر می شود.

البته این شانس وجود دارد که دیدگاه های فوق همگی بدبینانه باشند. برخی تحلیلگران، خوش بینی هائی هم دارند. اینکه لااقل او شناخته شده است. احمدی نژاد به عنوان تندروی محضی که چیزی برای اثبات کردن ندارد، می تواند بهترین مهره برای توافق بر سر مسائل اساسی باشد، همانطور که ریچارد نیکسون ضد کمونیسم توانست روابط آمریکا با چین را برقرار کند. از آن گذشته، آقای احمدی نژاد مورد اطمینان آیت الله خامنه ای است و در ایران هیچ رویکردی به غرب بدون تأیید رهبر عالی صورت نمی گیرد. 

درحالیکه سخنان علنی آیت الله خامنه ای آکنده از تعبیراتی است که غرب را «توطئه گرا» و «دشمن» می داند، به نظر می رسد او انزوای ایران را ترجیح می دهد. ضمناً نشان از حمایت او از آقای احمدی نژاد دارد.

با این حال، در کشور سایه ها، دیدگاه های واقعی آیت الله خامنه ای مهمترین نقش را بازی می کنند. چهار سال آینده، پاسخ  را به خوبی آشکار خواهد کرد. 

منبع: تلگراف- 15 ژوئن

www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/iran/5536288/Iran-elections-The-hope-that-Iran-threw-away.html