از هر دری

نویسنده
شهلا گروسی

حاشیه‌ای بر توقیف رمان “مردگان باغ سبز”

شبیه سازی تاریخی ممنوع

رمان  “مردگان باغ سبز” که از سوی محمدرضا بایرامی به رشته‌ی تحریر در آمده بود به نوعی به سرگذشت فرقه دموکرات آذربایجان در سال 1325 که هنگام شکست و عزیمت به مرز شوروی، دو نفر از این افراد گذرشان به روستای آنها می‌افتد اشاره دارد.یکی از این دو نفر در راه عزیمت به مرز به شکل فجیعی کشته می‌شود و همین ماجرا به نوعی دستمایه ادامه داستان و حوادث بعدی می‌شود.

 

 

این نویسنده که با “کتاب کوه مرا صدا زد” از قصه‌های ساوالان توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود نماید و حتا خانم یوتا همیل رایش کتاب کوه مرا صدا زد را به آلمانی ترجمه کرده‌است، به گفته‌ی تعدادی از منتقدان یکی از بهترین داستان نویسان کودک ونوجوان ۲۰ سال اخیر ایران است.

اما مردگان باغ سبز، دومین اثر بایرامی و به اعتقاد خودش مهم‌ترین اثری است که برای گروه سنی بزرگسال منتشر کرده است.

نکته‌ی جالب این توقیف آن است که کتاب از سوی حوزه‌ی هنری منتشر شده بود. رمانی که به دلیل امکان شبیه‌سازی‌های تاریخی، اگر به ارشاد سپرده می‌شد امکان چاپ ضعیفی داشت.

این نویسنده که در حال حاضر رییس خانه داستان ایران است آثار زیادی هم در حوزه‌ی جنگ دارد.

 

افسانه یا واقعیت؟

“مردگان باغ سبز” اگرچه رمانی تاریخی است و برخورد سه نسل (نوه، پدر و پدربزرگ) با یک رویداد تاریخی را نشان می‌دهد اما جمله‌ای که بایرامی در آغاز فصل نخست کتاب نوشته به نوعی یک تضاد رندانه و آگاهانه با درونمایه کتاب را ایجاد می‌کند: “این داستان همان قدر به واقعیت نزدیک است که پلنگ سر کوه به ماه بنابراین، همه حوادث، اماکن، اسامی و شخصیت‌های آن خیالی است هرچند که واقعی به نظر برسد و یا تاریخ هم از آنها به همین شکل نام برده و یاد کرده باشد.”

 

 

اگر نام کتاب “به هلاکت رسیدگان جهنم سبز” توقیف نمی‌شد؟

عبدالجواد موسوی، یکی از نویسندگان ایران در وبلاگش یادداشتی در انتقاد از توقیف این کتاب نوشته است: “ظاهراً به این دلیل که رمان تاریخی محمدرضا بایرامی شباهت‌های زیادی با روزگار ما دارد توقیف شده است که احتمالا مدافعان بایرامی زیربار این اتهام نخواهند رفت و شواهد و مدارک و دلایل زیادی خواهند آورد مبنی‌بر اینکه نویسنده مورد علاقه‌شان از اتهامات وارده مبراست و وقایع مندرج در کتاب صرفاً روایت یک دوره تاریخی است و هیچ ربطی به انتخابات سال ۸۸ و وقایع پس از آن ندارد. من اما می‌خواهم با قبول همه آن اتهامات از بایرامی و کتابش دفاع کنم. یعنی بنا را کاملا بر این می‌گذارم که بایرامی آگاهانه دوره‌ای از تاریخ را برای ما روایت کرده که شباهت‌های زیادی با روزگار ما دارد. اسم رمان را هم عامداً گذاشته “مردگان باغ سبز”. خب که چه؟ اگر بایرامی اسم رمانش را می‌گذاشت “به هلاکت رسیدگان جهنم سبز” و آن وقت آن دوره از تاریخ را هم به دلخواه حضرات مهرورز روایت می‌کرد بازهم کتابش را توقیف می‌کردند؟ این حرف‌ها به معنای دفاع از یک جناح و یا گرایش خاص سیاسی نیست.”

 

تکرار تاریخ

البته خود یایرامی هم در گفت و گویی و در پاسخ به سوالی در ارتباط با این مساله که آیا فکر می‌کنید انتشار این رمان به فراخور زمان حاضر است؟ گفته است: “به شدت، در تاریخ ما یک فرازها و اتفاقاتی اتفاق می‌افتد که می‌بینیم تاریخ دارد تکرار می‌شود. این به نظر من خیلی جای تامل دارد. بحثی که در داستان هست و مسائلی که مطرح می‌شود و مخاطب جامعه امروز ما می‌تواند با دوره‌ای که در آن حضور نداشته و شاهد قضیه نبوده کاملاً همذات‌پنداری کند.”

 

هرگونه شبیه‌سازی، مساوی با توقیف

به نظر می‌رسد که برخورد متفاوتی با هنرمندان و نویسندگان در ایران بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آغاز شده است.

به خاطر بسته تر شدن فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران این روزها بسیاری از نویسندگان، کارگردانان و فعالان عرصه‌های مختلف برای نوع روایت خود تحت فشار قرار می‌گیرند.

چون بر حاکمیت مسلم است که خوانندگان و بییندگان آثار هنری با مشاهده‌ی برخی از تولیدات فکری ممکن است آن را باش رایط فعلی مقایسه کرده و اصطلاحا امکان شبیه سازی تاریخی فراهم شود.

به همین دلیل سریال قهوه‌ی تلخ امکان پخش از تلویزیون را پیدا نمی‌کند و رمان  ”مردگان باغ سبز” توقیف می‌شود و…