در خلوت و خلسه ی بانوی داستان
«گلی ترقی می نویسد . آهسته و پیوسته . رهروی است که سال هاست در جاده خاکی و پیچاپیچ ادبیات داستانی ایران راه می رود . اهل دویدن و با سر به زمین خوردن نیست . جاده خاکی هم در آینده ای نزدیک آسفالت خواهد شد و این فرقی به حال گلی به حال گلی ترقی ندارد .سرش به زندگی گرم است و خلسه های طولانی نوشتن و نانوشتن . او می نویسد . نمی نویسد .می نویسد و خط می زند .خط خطی هایش را مچاله می کند و دور می ریزد .از نو می نویسد .آهسته و گاه خسته . »
بخشی از پیش درآمد کتاب خلسه خاطرات نوشته شهلا زرلکی
گلی ترقی با وجود کم کاری و کارهای کم منتشر شده در ایران که شامل چند داستان کوتاه و یکی دو رمان می شود و نیز سال ها دوری از ایران نویسنده ای مهم و تاثیر گذار محسوب می شود .
بخش قابل توجهی از آثار دوست داشتنی او با وقفه هیا پیاپی و بی اتصال نوشته شده است .
نوشته های گلی ترقی گاه آنقدر ساده و بی پیرایه است که ممکن است خواننده را به اشتباه بیندازد و ان را با خاطره اشتباه بگیرد اما این سبک و سیاق نوشتن مختص گلی ترقی است که توانسته بین سه نسل از علاقمندان به نوشتن و ادبیات پیوند بزند و با همه آنها ارتباط برقرار کند .
سالن اجتماعات شهر کتاب واقع در خیابان بخارست روز شنبه سوم خرداد ماه برنامه ای را به منظور بررسی کتاب خلسه خاطرات با حضور تنی چند از منتقدین ترتیب داده بود .
حضور گلی ترقی که به تازگی از فرانسه به ایران بازگشته بود فرصتی ارزشمند بود برای دید و بازدید با این نویسنده گرانقدر و دوست داشتنی .
با حضور در برنامه و سالن اجتماعات (البته با کمی تاخیر)متوجه شدم بسیاری از دوستان نویسنده نیز همچون من فرصت را از دست نداده اند و در این مراسم حاضر شده اند . حضور دوستانی مثل ساراسالار،محمد حسن شهسورای،امیر حسین یزدانبد ،فرشته نوبخت ،سعید طباطبایی درکنار منتقدانی مثل آقای میرعابدینی عزیز و توجه و دقت دیگر علاقمندان به برنامه که تقریبا تمام صندلی های سالن را پر کرده بودند،نشان از اهمیت و جایگاه این نویسنده دارد .
تصورمیکردم جلسه شلوغی شود و خوشبختانه پیش بینی تا حد زیادی درست از آب درامد . در شلوغی عصر گاهی تهران جمع شدن این همه مشتاقان ادبیات و داستان در یک جا و دیدن همه شان درکنار گلی ترقی به راستی حس خوبی را در انسان بر می انگیزد.
علیاصغر محمدخانی که اجرای این جلسه را برعهده داشت، با اشاره به آثار گلی ترقی، گفت: «ویژگیهای آثار گلی ترقی را میتوان نثر و زبان او دانست که این دو از ویژگیهای بارز آثار اوست. ترقی نثری روشن، روان و قدرتمند دارد و با اینکه از سال 60 به بعد در ایران نبوده است، میبینیم که این موضوع در نثر او تأثیر نگذاشته و نثر او حتا قدرتمندتر شده است. »
محمدخانی در پایان بخش کوتاهی از کتاب «خاطرات پراکنده»ی گلی ترقی را خواند.
در ادامهی این نشست، گلی ترقی با اشاره به بخش خواندهشده از کتابش گفت:« وقتی شما این قسمت را خواندید، گویی این تکه برای من تازگی داشت و انگار من آن را ننوشته بودم. میبینم که چقدر خودم و کارم عوض شده است و دیگر خاطرهها رفتهاند. اگر بخواهم قصه بنویسم، دیگر خاطرهها را فراموش کردهام و باید بروم آنها را بخوانم. »
او با اشاره به حضور گذشته در آثارش گفت: «انگار گذشته دیگر تمام شده است برای من و من دیگر قصهگو شدهام. »
زرلکی و کشفیاتش درباره خلسه های گلی ترقی
شهلا زرلکی نویسندهی کتاب خلسهی خاطرات، با اشاره به آشنایی خود با آثار گلی ترقی، عنوان کرد:« من در سال 76 در جشنوارهی فیلم فجر از طریق فیلم “درخت گلابی” با گلی ترقی آشنا شدم. فیلم را دوست داشتم و با آن درگیر شدم؛ چون فیلمنامهی آن را گلی ترقی نوشته بود، دیگر آثار او را هم خواندم. جهان داستانی نویسنده را دوست داشتم. مقالهای هم دربارهی زن در آثار او نوشتم؛ اما بعد شروع کردم به نوشتن کتاب نقدی دربارهی آثار او.
مسألهی خیلی مهمی که در آثار ترقی وجود دارد و در آثار دیگران کمتر دیده میشود، موضوع نانوشتن است و بنبستی که در ذهن نویسنده به وجود میآید که من آن را «یبوست ذهنی» نام نهادهام. مسألهی زبان هم برای من در این کار مهم بود.
نویسندگان محبوب ترقی
گلی ترقی در سخنان خود گفت آثار “ناباکوف” را در رمان می پسندد و در داستان کوتاه شیفته آثار “چخوف” است . گلی ترقی همچناین معتقد است نثر “داریوش آشوری” و” شاهرخ مسکوب” ، بسیار بر او اثر گذاشته است .
چگونه نویسنده شدم ؟
ترقی در این مورد گفت:« هرکسی از بچگی استعدادی دارد. دختر من پیانیست است؛ در حالیکه من هیچ استعدادی در این زمینه ندارم. من نیز همواره هوش و گوش ادبی داشتهام. حساب من همیشه صفر و دو بود؛ اما در انشا استعداد زیادی داشتم و آنچه مینوشتم، از بقیه همیشه جلوتر بود. کلمات مرا مسحور میکردند و کلمهها سطحی نبودند برایم، گویی رنگ و بو داشتند. علاقهی عجیب من به فارسی بود که باعث شدنویسنده شوم. نثر من در”چهگوارا” بسیار ضعیف بود. من از دبیرستان به آمریکا رفتم و باید الآن فارسی بلد نباشم؛ اما بلدم. این زبانی که اکنون در اختیار من است، آن موقع نبود. وقتی از فارسی دور افتادم، کتاب میخواندم، وقتی به ایران میآمدم، کتاب میخریدم. فرزندان من نیز اکنون به همین صورت هستند، فارسی را خوب حرف میزنند و مینویسند.
آشنایی با فروغ
ترقی با اشاره به آشنایی خود با فروغ فرخزاد گفت: «وقتی با فروغ آشنا شدم، داستانی را برای او گفتم که او از من خواست آن را بنویسم. من آن را نوشتم که داستان “میعاد” شد و بعد هم آن را چاپ کردم. من از شعرهای فروغ تأثیر زیادی گرفتم. چون میدیدم همان نگاه و رابطهای را که من با اشیا داشتم، او بیشتر داشت.
زبان فارسی
ترقی با اشاره به محدودیتها و امکانات زبان فارسی، گفت: «چیزی که در فارسی دست مرا میبندد، یک ضمیر او برای مؤنث و مذکر است. ما ضمیرهای متفاوت برای زن و مرد نداریم. در فرانسه حتا فعلها هم مشخص است و وقتی نقل قولی را میآوریم، لازم نیست ذکر کنیم که این را مرد گفت یا زن. نبود این امکان در فارسی برای من سخت است؛ اما خودش باعث شده که من تلاش کنم. در زبانهای فرنگی میشود کلمات را به هم متصل کرد؛ اما در فارسی این امکان نیز وجود ندارد. ولی فارسی امکانات بسیار زیاد دیگری دارد. انگلیسی من هم مانند فارسی است. میتوانم به انگلیسی نیز بنویسم؛ اما فارسی را دوست دارم و تنها به فارسی مینویسم. »
غم غربت
گلی ترقی در مورد غم غربت و تاثیر ان در آثارش گفت :« اکنون این غم غربت برای من کم شده است. من اینجا که میآیم، زبان برایم بسیار مهم است. وارد فرودگاه که میشوی، میشنوی کسی میگوید “مردهشور فرنگ را ببرند، میرویم الآن ولو میشویم” این ولو شدن را نمیشود ترجمه کرد. پشت این واژه فرهنگی خوابیده است. این ولو شدن نوعی فراغت، فراموش کردن و نشستن در جایی است که نشستن نیست. مجموعهی این عوامل سبب میشود که وقتی میآیم توی ایران، خود را در صداها و لحظههای تاریخی پیدا کنم که برای من اقیانوسی است. پیشتر میترسیدم که به فارسی بنویسم؛ اما الآن ترسم ریخته و میتوانم با آن به سواری بروم. »
درباره دریا پری ،کاکل زری
ترقی در یکی از بخش های صحبت هایش با لذت فراوان از نگارش مجموعه دریا پری کاکل زری صحبت کرد و گفت : این کتاب را بسیار دوست دارم . من این کتاب را بصورت کامل در خواب نوشتم .و به هنگام نوشتن کتاب مدت های زیادی ذهنم درگیر وزن و قافیه بود .من حتی برای شعرهایم در این مجموعه نقاشی هم کشیدم که برای خودم بسیار عجیب بود . الان هر چه تلاش می کنم نه می توانم بخشی مثل آن کتاب را بنویسم و نه می توانم حتی یک تصویر شبیه به آنچه آن موقع کشیدم را بکشم .به نظرم نوشتن این کتاب یک حس درونی بود که یک دفعه آمد و رفت و دیگر هم باز نمی گردد.
درباره اتفاق
درپایان مراسم مریم آموسا درباره کارهای در دست انتشار گلی ترقی پرسید و او از رمان اتفاق صحبت کرد .
ترقی گفت : رمان «اتفاق» را در انتظار انتشار دارد و به نگارش داستان بلند «بازگشت» مشغول است.
او با لبخند و کمی تامل درباره رمان خود حرف زد و گفت : رمانی دارم به نام اتفاق که درباره یک برادر و خواهر است و ماجرا از کودکی آنها شروع می شود و تا زمانی که به سن شصت سالگی می رسند ادامه دارد . بخشی از رمان در آمریکا و بخش دیگری از آن در ایران می گذرد و ماجرا در باره زندگی شیرین و بی دغدغه این برادر و خواهر است که به خاطر اتفاق هایی خارج از کنترل و ناخواسته دستخحوش تغییرات می شود .در واقع در این رمان تلاش کرده ام تاثیر اتفاق های ناخواسته را در زندگی نشان دهم .این رمان بر خلاف سایر کارهایم از جنس نوستالژی و خاطره بازی نیست و با تلخی نیز همراه نیست و اتفاق پایان خوشی را داردو رمانی کاملا شیرین و دوست داشتنی است که نوشتنش هم برای خود من ساده بود . یعنی خیلی روان و راحت رمان را نوشتم و به پایان رساندم و دوستش داشتم .
گلی ترقی درباره تغییر و تحولات سبک نوشتاری خود اینگونه گفت : هرچه می گذرد و هرچه سنم بالاتر می رود زندگی را زیباتر و دوست داشتنی تر می بینم و به سبب همین جهان بینی است که نوشته هایم به تدریج از نوستالژی و گذشته فاصله می گیرد و سعی می کنم با شیوه ای جدید به نوشتن بپردازم چرا که انسان در هر مقطع از زندگیش جوری فکر می کند و تحت تاثیر حوادث و اتفاقات خاصی قرار می گیرد .
برایث مثال نوشتن همین رمان “اتفاق”، مانند یک اتفاق بودچرا که اصولا من با داستان کوتاه بیشتر رابطه دارم. من داستان کوتاه مینویسم و چخوف را در داستان کوتاه بسیار دوست دارم و نوشته هایش را می پسندم. فشردگی داستان کوتاه به من امکانات زیادی میدهد. اما این رمان مانند گربهی ملوسی که همه ی توجه صاحبش را به خود جلب می کند و او را از دیگر کارهایش باز می دارد ،خودش را به من تحمیل کرد و در بین سایر کارهای نوشتاریم خودش را جلوتر انداخت و انگاری آمد نشست روی کاغذهای من و من نمیدانم که چطور شد آن را نوشتم که بیشتر از 300 صفحه شد. نوشتن آن ساده بود و من تنها روی زبانش کار کردم. جنبهی قصهگویی منهم در این کتاب خودش را نشان داد.
این رمان داستان زندگی یک خواهر و برادراست عاشق هم هستند و با هم رابطهی تلهپاتیک دارند. بچگی آنها، بچگی در واقع شاید بخشی از کودکی خود من را به همراه داشته باشد.
داستان “بازگشت”هم زندگی زنی را روایت میکند که به ایران بازمیگردد و حسهای مرا دارد. نگارش این داستان به پایان رسیده است و امیدوارم بتوانم آنرا منتشر کنم.
فرشته نوبخت از خلسه خاطرات و زرلکی می گوید
فرشته نوبخت با بررسی موشکافانه کتاب خلسه خاطرات در مورد این کتاب و نوشته های گلی ترقی صحبت های خوبی انجام داد که به خاطر محدودیت زمان ناتمام ماند.بخش قابل توجهی از نظرات او در مورد گلی ترقی به نظرات من نزدیک بود .بخش هایی از صحبت های نوبخت را در این مطلب می خوانید :
· ….گلی ترقی پیش از اینکه نویسنده باشد، یک زن است. و پیش از اینکه زن باشد، یک انسان است. به کارنامهی او که نگاه میکنیم، صرف نظر از مواجه شدن با پروندهای پروپیمان، به دو واقعیت در شکل نوشتار او برمیخوریم:
· نوستالژی و علاقه و توجه او به گذشته و مخصوصا کودکی است.
· اعترافنویسی
· که ابن دو بیارتباط به یکدیگر نیز نیستند. از سوی دیگر، با بررسیِ تاریخ انتشار آثار وجایگاه زمانی آنها، به واقعیتی دیگر در روند نوشتاری گلی ترقی برمیخوریم:
· ـ وقفههای طولانی میان نوشتن: یعنی نوشتنها و نانوشتن/ سکوت!
· این پرکاری و کمکاری در روند نوشتار هرنویسندهای بیش و کم وجود دارد.چه نویسندهای باشد که به زعم خانم زرلکی بهسان لاکپشتی درحاشیهی تاریخ حرکت کندوچه نویسندهای باشد کهمانند خرگوشی گوی سبقت را از دیگران برباید!اما شاید اگر این وقفههای میان نوشتنها، تا به این حد طولانی نبود، چندان به چشم نمیآمد.
· اینها،یعنی نوستالژی و از خودنویسی، نوشتنها و وقفههای طولانی میان نوشتن، واقعیتهایی ست که کشف آن در کارنامهی گلی ترقی کار دشواری نیست. به تعبیری پررنگ هستند و مدام تکرار شدهاند.
· …..“خلسه خاطرات” داستان جذاب و بلندی ست که از دل داستانهای گلی ترقی متولد شده است. مغازلهی نویسندهای ست با آثار نویسندهای دیگر… تاملی ست صبورانه دربارهی نوشتن… درباره ی رنج نانوشتن……
· …..شهلا زرلکی در اثر تحلیلی ارزشمندی که بر آثار خانم ترقی نوشته، که در جای خود حرکت شایسته و قابل تقدیری ست و جای تقلید و تکرار دارد، به زنان سادهی کاملی اشاره کرده است که در داستانهای گلی ترقی میبینیم. زنانی که همراه نویسنده تکامل مییابند. زنانی که از حس و احساساتی که سرمنشا آنها در جنسیت نویسنده است، تغذیه میکنند. این زنها، گاهی زنان کاملی هستند که به کمال و به تمامی احساس دختربچه بودن، زن بودن، معشوق بودن، مادر بودن را تجربه میکنند.
· ….نوستالژیا یا تمایل نویسنده به بازگشت و رجعت به گذشتهای که شیرین و دلچسب بوده، از ویژگی دیگر آثار گلی ترقی است و باید گفت که یکی از برجستهترین وجه داستانها.
· …..همین وجه از وجوه ادبیِ آثار گلی ترقی هست که آن را در نظر مخاطب خاص و مخاطب عامتر به یک میزان (تا حدودی) مقبول و مورد توجه میکند که به اعتقاد من یک ویژگیِ بسیار بسیار مهم برای آثار هر نویسنده ای است. اینکه بتواند و این اقبال را داشته باشد که مخاطبین عام و طیف خاصتری از علاقهمندان به ادبیات را همزمان به خودش معطوف کند. ….
حسن میر عابدینی و نظرات او درباره آثار ترقی
حسن میرعابدینی نیز در ادامهی این نشست با اشاره به آثار گلی ترقی تأکید کرد:« ترقی با یک رمان و چهار مجموعهی داستان چهرهی مطرحی در عرصهی داستاننویسی ماست و من میخواهم این سؤال را مطرح کنم که ترقی در کجای داستاننویسی ما قرار دارد و علت محبوبیت او چیست؟»
آنچه در پی می آید بخش هایی کوتاه از صحبت های میر عابدینی است :
· … داستانهای ترقی پستمدرن نیستند و او داستانهایش را در چارچوب داستانهای رئالیستی مینویسد. گرایش دیگر او منبعث از ادبیات جدید آمریکاست که اختصار و جزءنگاری در زبان است. نویسنده صدای خود را حذف میکند و با جزءنگاری صحنه را عینی میکند. این نوع داستاننویسی همینگویی و “کارور”ی است.
· ….به نظر من، ترقی مانند هر نویسندهی خلاق دیگر داستان خود را مینویسد و خاطره نمیگوید. داستانهای او دو مرحله دارند؛ یکی داستانهای اندیشه که به دانستههای نویسنده از فلسفهی یونگ بازمیگردد و سکوتی که در آثار ترقی وجود دارد، بیانگر عرفان شرقی اوست؛ سکوتی که میگوید خودت را بشناس. ….
· ……ترقی با زبان بازیگوش زندگی اشرافیت را روایت میکند و از آن انتقاد میکند. او زندگی مدرنیتهی ما را روایت میکند و آدمهایی که از زندگی قبیلهیی درمیآیند و میخواهند به زندگی فردی برسند و لبهی دو دنیا قرار دارند. “دو دنیا” وضعیت انسان ایرانی را نشان میدهد و شاید موفقیت داستانهای او، نشان دادن وضعیت ایرانی باشد که از زبان “بوف کور”در برزخ دو دنیا قرار دارد.
· … ترقی در تکنیک داستانهایش میل به نوآوری ندارد و داستانهای او روال داستان رئالیستی را میگذراند. طرح و پیرنگ دارد و همهی اجزا در هدف رساندن پیام داستان است که «خودت را بشناس و سفر آغاز کن». او در آثارش برای انسان ایرانی سؤالی را مطرح میکند….
· …. نویسندگان ما اینجا شیفتهی تکنیکهای نویسندگان غربی هستند؛ اما ترقی که در اینجا نیست، شیفتهی زبان است؛ چیزی که در آثار کنونی ادبیات ما مورد غفلت واقع شده است. زبان ترقی در هماهنگی کامل با جهان داستان است. او نوعی زبان طنز نیز میسازد و از موسیقی زبان فارسی استفاده میکند. او از همجواری واژگان فاخر و واژگان عامیانه نیز به خوبی بهره برده و اما ویژگی منفی این زبان این است که چون داستانها، داستانهای توصیفی هستند و او نویسندهای قصهگوست، زبانش گاهی دچار پرگویی هم میشود.
ترقی به زرلکی نمره داد
در پایان این نشست ، گلی ترقی با اشاره به کتاب”خلسهی خاطرات”، عنوان کرد:« من از کار زرلکی در این کتاب خوشم آمد. پیشتر نقدهایی را که بر کتابهایم نوشته شده بود، خوانده بودم؛ اما زرلکی توانسته نقب بزند و وارد دنیای درونی من شود. با خواندن این کتاب نکتههایی برای من روشن شد که پیشتر روشن نبود. من خودم را پیدا کردم. زرلکی خیلی جاها تیزهوشی نشان داده و نکاتی را پیش کشیده که برای من هم جالب است. زرلکی دنیای درونی من را به من نشان داده است. »
حرف آخر - کمی درباره گلی ترقی
اولین مجموعهی داستان گلی ترقی در سال 1348 با عنوان «من هم چه گوارا هستم» منتشر شد؛ اگرچه چند سال قبل از تاریخ انتشار کتاب نوشته شده بود. سرانجام پس از یک دوره کار، رمان «خواب زمستانی» را در سال 1352 متشر کرد و بعد چندینبار تجدید چاپ شد. سپس مجموعهی داستان «خاطرات پراکنده» (سال 1372)، شعر بلند «دریا پری کاکل زری» (سال 1378)، مجموعهی داستان «جایی دیگر» (سال 1379) و مجموعهی داستان «دو دنیا» (سال 1381) را منتشر کرد. «بزرگبانوی هستی» هم مجموعهی مقالات گلی ترقی است که در سال 1386 منتشر شد.
پایان مراسم
در پایان مراسم در شهر کتاب بخارست گلی ترقی ضمن گفتگو با دوستداران و علاقمندانش کتاب های آنها را به یادگار امضا کرد و با تعدادی از علاقمندان عکس های یادگاری انداخت .
امید وارم باز هم شاهد چنین مراسم های خوبی باشیم و به دوست خوبم شهلا زرلکی نیز بابت این کار ارزشمند تبریک و خسته نباشید می گویم .