علت اضطراب ما این است که نمی دانیم آینده چه در چنته دارد. توماس هابز
سوال این است؛ چرا ایران و امریکا نمی توانند با هم کنار بیایند و به قریب 30 سال اختلاف و دشمنی میان خود پایان دهند؟ در این حال چرا به رغم وضع بالا می توان پیش بینی کرد دشمنی آنها- به رغم نفس طبیعی اش- اما نمی تواند دائمی باشد؟ به عبارت بهتر اگرچه ایران و امریکا به هزار و یک دلیل ضرورتاً دشمن یکدیگرند، اما لازم است باور کنیم این دشمنی ابدی نیست و دیر یا زود دو طرف مجبورند به دلایل مختلف با یکدیگر تعامل کنند و در واقعی ترین احتمال به نوعی همکاری بازاری یعنی تقسیم مسوولیت براساس نفع خود تن دهند.
سوال اساسی این مقاله به ویژه اکنون برجسته است که از یک سو دوطرف تجربه یی طولانی از روابط خصمانه را طی سه دهه گذشته با خود دارند، اما هیچ کدام نتوانسته اند آن دیگری را از پا بیندازند. چرا راه دور برویم؛ به اذعان بسیاری از ناظران امریکایی، دولت نئومحافظه کار جرج بوش در هشت سال گذشته به رغم فشارهای اقتصادی، تهدیدهای نظامی و حتی اعلام برخی مشوق ها هرگز نتوانست مانع ایران در تعقیب اهدافش شود. در این حال ایران نیز همچنان امریکا را اصلی ترین متغیر تاثیرگذار در منطقه و جامعه بین الملل می شناسد.
از سوی دیگر دولت باراک اوباما در ابتدای کارش از بیست ویکم ژانویه جاری هنوز در مرحله «اعلام سیاست هایش» قرار دارد و به قول تحلیلگران وارد دوران «سیاست بازی» نشده است. علاوه بر این تهران نیز رسماً اعلام کرده است تا معلوم شدن سیاست رسمی دولت اوباما در قبال تهران انتظار خواهد کشید و آن گاه ظرفیت خود را برای هرگونه تعامل با وضع تازه بروز خواهد داد.
مهم تر از همه اینکه اوباما و وزیر امور خارجه اش هیلاری کلینتون ضمن اصلی ترین خواندن مساله ایران در سیاست خارجی دولت جدید امریکا، رویکرد تازه در قبال تهران را وعده داده اند.
«توماس پیکرینگ» سفیر سابق امریکا در عراق و رئیس کنونی «شورای امریکا- ایران» می گوید؛ «اکنون باز کردن راه یک فعالیت دیپلماتیک تازه با ایران فوریت بیشتری پیدا کرده است.» «گری سیمور» عضو موسسه شورای روابط خارجی امریکا نیز با این چشم انداز به پیش بینی روابط آتی ایران و امریکا می پردازد؛ «هدف فوری دولت اوباما این است که به ایران بگوید؛ بیاییم هر دو سلاح ها را زمین بگذاریم؛ شما غنی سازی را معلق کنید، ما تحریم ها را معلق می کنیم و هر دو طرف می توانند بدون آنکه تهدیدی بالای سرشان باشد، مذاکره کنند.» سیمور سپس می افزاید؛ «فکر می کنم خیلی سریع و در همان شش ماه اول درخواهیم یافت که آیا این پیشنهادی است که ایرانی ها حاضر به پذیرش آن هستند یا نه؟» البته عضو موسسه شورای روابط خارجی امریکا واقع گرایانه تر می افزاید با این حال ممکن است زمان بیشتری لازم باشد تا تاثیر واقعی تلاش برای تماس با ایران پدیدار شود. موسسه سیاست های خاورمیانه یی «سیبان» نیز در ارائه تحقیق 18ماهه اش- آن هم در آستانه شروع به کار دولت جدید امریکا- پیشنهادهایش درباره ایران را به اوباما اعلام کرده است.
موسسه «سیبان» که گزارش خود را با عنوان «جاده همزیستی؛ یک سیاست جدید امریکا در قبال ایران» منتشر کرده، از دولت امریکا خواسته است از میان گزینه های تغییر حکومت، حمله نظامی، منزوی سازی و ایجاد رابطه گزینه چهارم را مد نظر قرار دهد و در راه اجرای آن به هفت موضوع اصلی توجه کند. 1- مذاکره درباره مسائل حساس مثل از سرگیری روابط دیپلماتیک، مساله هسته یی، امنیت در خلیج فارس و عراق و مسائل گسترده تر بین المللی بی آنکه هر یک از این مذاکرات را به دیگری وابسته کند 2- تعیین نماینده مشخص در وزارت امور خارجه برای هماهنگی های دیپلماتیک 3- رفع ممنوعیت ارتباط مستقیم میان مقام هایی امریکایی و ایرانی به منظور درک بهتر از مختصات ایران کنونی 4- برخورد با ایران به عنوان یک «عامل واحد» به جای تلاش برای رو در رو قرار دادن گروه های مختلف در ایران 5- یافتن میانجیگران «موثر» برای ایجاد پل ارتباط با تهران 6- تمرکز روی برنامه هایی که به تماس های مردم دو کشور می انجامد و 7- درک این مساله که فرآیند برقراری رابطه با ایران طولانی و متاثر از تحولات داخلی ایران و زمینه های منطقه یی خواهد بود. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه دولت اوباما در جلسه کمیته روابط خارجی مجلس سنا سیاست دولت آتی امریکا را در قبال ایران یک رویکرد تازه خوانده است که البته در برخی زمینه ها و به خصوص مذاکرات مربوط به برنامه هسته یی ایران پیش از اعزام دیپلمات برای گفت وگو با تهران با متحدان امریکا رایزنی خواهد شد. کلینتون در جلسه یادشده تصریح کرد سیاست دولت جرج بوش در مورد ایران بی اثر بوده و به همین دلیل لازم است رویکردی تازه در پیش گرفت. او اگرچه متکبرانه گفت که «هیچ گزینه یی به هیچ وجه مردود نیست» اما بلافاصله این ترجیع بند را به کلامش افزود؛ «ما یک رویکرد تازه و شاید متفاوت را دنبال خواهیم کرد.
آنچه قبلاً امتحان شده جواب نداده است و اینکه ایران اکنون از هر زمان دیگری به اهداف اتمی اش نزدیک تر شده است.» او سپس برای اطمینان بخشی به متحدان واشنگتن در غرب و منطقه خاورمیانه گفت؛ «ما نمی خواهیم هر چیزی که من امروز می گویم یا هر چیزی که رئیس جمهور منتخب می گوید دوستان و متحدان ما را غافلگیر کند. بنابراین نمی توانیم به طور مشخص بگوییم که دقیقاً چه گام هایی برخواهیم داشت.» ناظران اظهارات کلینتون را چنین تعبیر کردند که دولت اوباما قصد دارد پیش از گام برداشتن در زمینه ایجاد دیالوگ با تهران شرایط را محک بزند. در واقع همان مفهومی که باراک اوباما در نخستین کنفرانس مطبوعاتی پس از پیام تبریک رئیس جمهوری احمدی نژاد به او مورد تاکید قرار داد. او گفت؛ «رویکرد امریکا مقابل کشوری مانند ایران نباید شتابزده باشد و باید درست به آن فکر کرد.» البته اوباما به این احتیاط کاری خود چندان پایبند نماند چرا که در آستانه ورود به کاخ سفید ایران را خطری واقعی برای امنیت کشورش خواند. البته او نیز همانند کلینتون و در جریان مصاحبه با شبکه تلویزیونی ای بی سی امریکا گفت از سیاست جرج بوش در قبال ایران فاصله می گیرد و درصدد به کارگیری رویه یی به مراتب فراگیرتر با دولت ایران برخواهد آمد. او تصریح کرد تعامل، بهترین گزینه برای شروع سیاست جدید واشنگتن است.
حال به سوال نخست این مقاله بازگردیم و به این پرسش بپردازیم که آیا رویکرد تازه دولت اوباما خواهد توانست بستری تازه از تعاملات متفاوت از گذشته را میان تهران و واشنگتن فراهم کند؟ در اینجا چند نکته حائز توجه است؛ نخست دولت اوباما زمان اندکی برای برداشتن گام های موثر در این باره دارد، آن هم به دو دلیل روشن یعنی فرصت محدود برای اعلام سیاست ها و شروع فوری زمان سیاست بازی و سیاستکاری. دوم دوران گذار انتخاباتی در ایران و متغیرهای موثر بر آن که می تواند بر نحوه تعاملات احتمالی شکل دهد.
سوم تمایل تهران برای پاسخ به رویکرد تازه یی که واشنگتن معتقد است می تواند شکل تازه یی از تعاملات با طرف ایرانی را رقم زند. چهارم ملاحظات واشنگتن در قبال گروه 1«5 و متحدان عربش در منطقه. پنجم عجله اوباما در تلاش برای فرجام بخشی به جنگ عراق، پایان دادن به چالش های امنیتی در افغانستان، موفقیت در مبارزه با تروریسم و سرانجام بحران اسرائیل و فلسطین. بدیهی است هر نوع پاسخ تهران به رویکرد تازه امریکا نیاز به درکی دارد که او از محتوا و شکل آن (رویکرد) خواهد داشت، به ویژه که اکنون تهران ابزارهای لازم را برای نمایش قدرتش در سطوح مختلف در اختیار داشته و واشنگتن قادر به انکار آن نیست. به عبارت دیگر موقعیت ایران و امریکا مقابل هم به گونه یی است که هر دو خود را در موضع قدرت برابر و گاه برتر نسبت به یکدیگر می دانند.
این وضع با لحاظ سابقه تاریخی روابط متقابل، آنها را به طور طبیعی در موضع رقابت و دشمنی با یکدیگر - به ویژه در سطح منطقه - قرار می دهد. بر مورد بالا باید اضافه کرد بدگمانی متقابل و پرهیز از شراکت با هم که مبتنی بر یک توافق و ایجاد اعتماد باشد؛ موقعیت استراتژیک منطقه که هر دو طرف را نسبت به هرگونه تغییر و تحول دچار تردید می کند، شکاکیت های معمول نسبت به هم، آن هم در شرایط کم اطلاعی ناشی از فقدان ارتباط مستقیم با یکدیگر که سبب می شود همواره از خود بپرسند طرف مقابل در پی چه هدفی است؟ مثلی است معروف که می گوید؛ وقتی بدگمانی پا گرفت دیگر متوقف کردن آن سخت خواهد بود. اما اگر ایران و امریکا را ضرورتاً دشمن یکدیگر به شمار آوریم، ولی می توانیم بر این باور باشیم که این دشمنی نمی تواند دائمی باشد به شرط آنکه بدانیم طرف ها در هر گونه تعاملات آینده تا چه اندازه حاضر به مصالحه درباره تعقیب اهداف خود هستند. «توماس هابز» می گوید؛ توجه نکردن به یک راه حل یک چیز است و داشتن انگیزه و نیروی لازم برای به کار بستن راه حل یک چیز دیگر. به نظر می رسد بدگمانی علت اصلی اختلاف ها است و برای حل آنها آنچه مورد نیاز است اعتماد است، اما چگونه؟ باز به این گفته هابز باید اشاره کرد که «اعتماد چیزی است که باید آن را خلق کرد که البته این یک امر طبیعی نیست.»
شاید واقعی ترین راه حل برای حل اختلاف های تهران و واشنگتن یک همکاری به سبک بازار است یعنی تقسیم مسوولیت ها براساس منافع هر یک از طرف ها.
منبع: اعتماد، اول بهمن