زنانی که از تیغ سانسور گریختند

نویسنده

zananakkas500.jpg

رضا بهاری

هفت زن عکاس، تصاویر “زن ایرانی” را در تریای یک گالری نقاشی به نمایش گذاشتند.

مریم خورسند، نیوشا توکلیان، مینا مومنی، یلدا معیری، راحله زمردی نیا، مریم بخشی و منصوره عکس هائی را که توانسته بودند از سد ممیزی بگذرند، دیروزدر نمایشگاه جمعی خود عرضه کردند.

گزارش “روز” از تهران، از این نمایشگاه که تا 28تیرماه درخیابان ولی عصر، روبروی پارک ملت، خیابان کاج آبادی، شماره 12همه روزه برپاست، همراه است با گفت وگوی کوتاهی با زنان عکاس.

وقتی وارد حیاط گالری شدم با فضایی سرشار ازسکوت مواجه شدم. آنجا دو سه نفری با عجله به این سوی و آن سوی می رفتند. به نظر می رسید دنبال چیزی می گردند و یا می خواهند هرچه زودتر کارکسی را راه بیندازند. هیچ چیز آنجا شبیه افتتاحیه یک گالری یا نمایشگاه عکاسی نبود. حتی آن هفت نفررا هم نمی شد دید. به ناچار داخل ساختمان محل شدم تا آدرسی از افتتاحیه بگیرم. خانم منشی به شدت گرم صحبت با تلفن بود وراهنمایی های لازم را برای تشکیل کلاسهای تابستانی به مخاطب پشت تلفن می داد. منتظر شدم تا صحبتهایش تمام شود. از او درمورد افتتاحیه نمایشگاه پرسیدم واو هم مرا راهنمایی کرد:“نزدیک درب ورودی ساختمان، داخل کافه تریا”.

دوباره به حیاط برگشتم. حالا چند نفری را می شد دید که پشت درب کافه منتظرند. نزدیک شدم ووارد محل مورد نظر شدم. نوری کم رنگ بر محیط غالب بود. درابتدای ورودی یک عکس بزرگ از هفت زن عکاس این نمایشگاه درکنارهم دیده می شد که سابقه کاری هریک را به صورت خلاصه دربالای تصویرشان درج کرده بودند. خانم ها: مریم خورسند، نیوشا توکلیان، مینا مومنی، یلدا معیری، راحله زمردی نیا، مریم بخشی و منصوره معتمدی برگزارکنندگان این حرکت جمعی هستند. یک کامپیوتر روشن درگوشه گالری هم با تصاویری از محمدرضا شریفی نیاو بهرام رادان، مریلا زارعی و… نشان دهنده این بود که اینجا هم یکی از پاتوق های آنها است، دومین چیزی بود که توجه همگان را به خود جلب می کرد. وقتی سر برگرداندم تعدادی دختروپسر را دیدم که دور میزهای رنگی مختلف کافه همراه با خوردن ونوشیدن مشغول گپ زدن وکشیدن سیگار هستند. از کنارشان که می گذشتم از میان صحبتهایشان جملاتی همچون: “عکس های جالبی است، عکس های بامزه ای است و.. “می شنیدم. ازکنار دوربین یک خبرنگارکه برای تهیه خبر به آنجا آمده بود رد شدم.

بعد از مدتی متوجه شدم عکاسان سعی داشته اند آثارشان را درمحیطی دوستانه وصمیمی بر پا کنند. بالای هر میز تقریبا دو قاب عکس بودکه علاقمندان می توانستند علاوه بر میل غذا آنهارا هم تماشا کنند. ایده جالبی بود. به هر حال من هم به نوعی رسمی تر شروع به بازدید از عکس ها کردم. پس از اینکه دو سه قاب را دیدم متوجه شدم تلفیقی از فضای سنتی و امروزی است.

21 فریم در گالری بود که همه آنها نوعی نگاه به “زن” در جامعه ایرانی داشت. به طور مشخص دربرخی آثار مثل کارهای یلدا معیری ومریم بخشی از سوژه ها به یکباره وبدون هماهنگی شکل گرفته بود و چندتایی هم با ترکیبات عمدی خود عکاس به تصویر درآمده بودندکه ازآن جمله عکس ها می توان به کارهای نیوشا توکلیان ومریم خورسنداشاره داشت. دراغلب عکس ها از زن به عنوان تکمیل کننده کادر وتصویر استفاده شده بود. یکی دو عکس را هم درحال شادی کردن دختران می دیدی. کم کم فضای بوفه گالری مهر شلوغ می شد. همه کسانی که از افتتاحیه خبر داشتند به صورت گروهی وارد می شدند. چیزی حول وحوش 50نفری جمع شدند. ساعت نزدیک به 5. 45 بود. چند عکسی از عکس های نمایشگاه انداختم تا به سراغ عکاسان برای تهیه گفتگو بروم. آنها را نمی شد پیدا کرد. درمیان مردم ودوستانشان غرق گپ زدن بودند. به هر حال به سراغ تصاویر خود عکاسان رفتم تا از روی عکس هایشان آنها را درمیان مردم شناسایی کنم. به این ترتیب اولین نفری را که می توانستم پیدا کردم. خانم یلدا معیری، با چهره ای خندان پذیرای گفتگو با من شدند. درصحبتهایش نوعی اعتراض شدید را می توانستی ببینی. او دانشجوی انصرافی دانشکده دررشته ادبیات فارسی است ودلیل انصراف خود را نوعی اعتراض به روند روابط خرد وکلان درجامعه می داند.

او معتقد است که سیاسیون ومردم دو قشر به دور افتاده از هم هستند واین باعث بدبختی است. در مورد آثار او با هم گفتگو کردیم واتفاقاتی که بر سر مساله “کافه پاریس” برایش افتاده بود: “در قضیه کافه پاریس مرا خیلی اذیت کردند. عکس هایی که بسیار دوستشان داشتم وبرایشان تلاش زیادی کرده بودم قرار بود درنمایشگاهی که درپاریس برگزار می شد به نمایش درآیند ولی به دلیل مسائلی همچون سانسورجلوی کارم را گرفتند و همه را توقیف کردند. ” او درمورد برپایی نمایشگاه درایران تاکید داشت: “به نظرم مثل همه هنرهای دیگر درایران برپایی نمایشگاه عکس هم کاملا بی فایده باشد، زیراهمه کارهایی که می کنی باید اززیر تیغ سانسور بگذرد. کاری که سانسور می شود دیگر جان کلامش را از دست می دهد ودرآن حرفی گفته نمی شود. مردم ما هم که انسان های باهوشی هستند واین دست مسائل را نمی پذیرند. پس هیچ استقبالی شکل نمی گیرد. “

راحله زمردی نیا هم چند لحظه ای از وقت خود را برای گفتگو با روز دراختیارم گذاشت: “من عاشق عکاسی هستم. رشته دانشگاهی من طراحی پارچه بود ولی درآن ارضاء نمی شدم. بنابراین به سمت عکاسی آمدم. من فکر می کنم گرچه انجام کار هنری درایران سخت باشد اما عکاسی از آن رشته هایی است که می توانی از آن به راحتی به عنوان ابزار انتقال پیام استفاده کنی. “

مریم بخشی هم از دیگر عکاسانی بود که وقتی متوجه گفتگوی دودوست خود با “روز” شد به راحتی اعلام آمادگی کرد. او درمورد شیوه عکاسی خود توضیح داد: “من درعکاسی هیچ وقت سوژه هایم را بیدار نمی کنم. همه چیز درلحظه اتفاق می افتد واین برایم از همه چیز جالب تر و جذاب تر است. من سه عکس در این نمایشگاه دارم که امیدوارم برای بازدیدکنندگان هم جالب باشد. “

حالا دیگر گالری پر بود از مشتاقان عکاسی و خبرنگاران رسانه های مختلف. گرمای تازه ای سرمای ابتدایی آنجا را با خود برد و همه انگار خوشحال بودند.