تند باد آرمان گرایی جای خود را به گرداب بنیاد گرایی در منطقه پر حادثه ما داده است؛
منطقه ای پر بلا و پر حادثه و پرماجرا که سالهای حساسی را می گذراند. بازیگران منطقه هم در کنار بازیگران جهانی در این منطقه سخت مشغول رفتارهای متفاوت هستند. در کنار آنان مردم و نیرو های هر کشور هم حضور فعال یا منفعل دارند.این نیروها در ایران و ترکیه نقش موثری بازی می کنند که برنامه های دولت و جهانی را تحت تاثیر قرار می دهد هرچندوضع منطقه بس پیچیده تر از قدرت مردم یا حتی دولت های آن کشورها است.از همین روی است که منطقه با خطر بازگشت به قهقرا روبرو است. در عین حال دو کشور ایران و ترکیه به شرط هوشیاری مردمش می توانند هم خود و هم منطقه را از جنگ و ویرانی نجات دهند.پس باید به این موضوع پرداخت.
اما نقش روشنفکران و جریانات مدرن ایرانی و ترکیه در این میانه چیست ؟ که این مسئله هم اساسی است.
در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، آرمان گرایان جان بر کف می خواستند تاریخ را با اراده خود به جلو بکشانند و در تکامل اجتماعی و انسانی جوامع و افراد گام های بلند بردارند و حتی جهش ایجاد کنند. آنها می خواستند ارابه تکامل را به جلو بکشانند و انسان و جامعه طراز نوین را در جهان سوم هم ایجاد کنند. در این راه هم نقشه راه مبارزه مسلحانه می دانستند و انقلاب قهر آمیز توده ای را برای اسقاط نظام سیاسی لازم می دانستند و جان برکف در آتش استبداد می شدند تا خانه را روشن کنند و بروند.
آنان که می رفتند اما فضایی می ساختند که امید می داد فردای بهتر در راه است. در پس این امید رفتن و ماندن در منطقه، سیل جنبش های رهایی بخش که خصلت امید به برابری و تساوی نوع انسان داشت، در جان جامعه دمیده شود و بارقه امیدی که جوانان و مردم را هم به جوش آورد تا به ظلم مستقر نه بگویند.
در کشور های ایران، عراق، عمان و ترکیه… مبارزه با استبداد داوطلب و پیشتاز داشت؛کسانی که می خواستند حکومت های خلقی به پا کنند، و این رسم زمانه روشنفکری بود.
با این وصف در تحولی شگرف که به فروپاشی شوروی انجامید، آنچه آرمان برابری خوانده می شد ضربه ای کاری خورد و جریان آرمان گرایی را در معرض نقد جدی قرار داد که هنوز هم نتوانسته از زیر این نقد اساسی بیرون آید.آسیب این ضربه به اندازه ای بود که انقلاب ایران را هم در عمل به سوی جریان راست مذهبی سوق داد و جریان چپ مذهبی را هم درانقلاب ایران، که به نگاه رهایی بخش نزدیکتر بود، دچار ضربه ای شدید کرد. مجموعه این عوامل باعث شد که ناگهان شرایط در منطقه ای که به سوی رهایی بود در چرخش به سوی جریان راست مذهبی، در ورطه بنیاد گرایی مذهبی گرفتارآید.
در نتیجه شرایط منطقه به شکلی پیش رفت که در پس هراقدام جهانی برای کنترل دولت های غیردموکرات، اعم ازبعثی در عراق و سوریه وافغانستان نتیجه کار به نفع جریان بنیاد گرایی مذهبی تمام شود؛جریانی که شرایط گردابی خطرناکی در منطقه ایجاد کرده و سقوط حکومت دیکتاتوری هم به هرج و مرج منتهی می شود تاجایی که ثبات دوره حکومت های مرگبار آرزوی مردم می شود.
گرداب بنیاد گرایی به مثابه جایگزینی خطرناک در کشورهای منطقه خود را نشان می دهد که حتی آرمان گرایی را در عمل لوث می کند.
در چنین شرایطی اتخاذ راهبرد دوره اعتلا که تغییرسیاسی به گشایش ختم می شود پاسخ گو نیست، چرا که هر روندی می تواند در نهایت نیروی تعیین کننده و سمت اصلی را به جریان اجتماعی تحمیل کند. امروز منطقه ما در زیر فشار جریانی قرار دارد که سمت آن به سوی گرداب بنیاد گرایی است.این نیرو ها یا، با وجود در اقلیت بودن، نیروی کنشی سریع دارند و از انفعال دیگران استفاده می کنند ـ مانند داعش در عراق ـ یا با پایگاهی که در میان برخی از اقشار جامعه دارند، برای خود منطقه نفوذ بحران تدارک می بینند تا به حیات خود ادامه دهند؛ مانند طالبان در افغانستان و پاکستان.
در این میان نگاه مطلوب گرایی می تواند در مقابل بنیاد گرایی وارد عمل شود. البته این امکان در ایران و ترکیه وجود دارد که به واسطه موقعیت جامعه مدنی ژله ای، بتوانند با حرکت درست و حساب شده با فشار به دولت های خود آنان را از بلند پروازی در منطقه باز دارند؛کاری که البته آسان نیست اما عملی می نماید.
کاهش آرای حزب عدالت- توسعه که تنبیه مردم ترکیه برای کنترل بلند پروازی اردوغان بود می تواند درس عبرت و تجربه ای در این راه باشد که مردم ترکیه هوشیارانه قدرت دولتی را که سرکشیده کنترل کنند.
همچنین حضور و خواست مردم ایران در سال ۱۳۹۲ که در بدترین شرایط و اوضاع نامطلوب با رای خود توانستند به حکومت توجه دهند که تحریم و جنگ نمی خواهند. این رفتارانتخاباتی مهم بود که نتیجه اش به توافق هسته ای هم انجامید.
به نظر می رسد که جامعه مدنی دو کشور ترکیه و ایران باید، بدون اینکه دولت ها را ناجی وفرشته نجات خود بدانند، با فشار رای و اقدام و رفتار حساب شده آنان را از رفتار بلند پروازانه در منطقه باز دارند.
در این میان روشنفکران و سیاسیون که آرمان های بلند دارند چه می توانند بکنند؟برای چنین مطلوب گرایی که به تقویت جامعه مدنی ختم شود، باید ایده کنترل هر حکومت و دولت به وسیله جامعه مدنی تبیین و ترویج و تبلیغ شود.این مطلوب گرایی می تواند به جای آرمان گرایی که به دنبال جامعه برین بود به عنوان راه حل راهبردی مانع از آن شود که بنیاد گرایی در منطقه خون و آتش راه اندازد.
این ایده مطلوب گرایی، به جا انداختن، تئوری سازی و راهبردی نیاز دارد که کار روشنفکران و سیاسیون است.