جمعه ۱۳ اردیبهشت مطابق با سوم ماه May میلادی بار دیگر با ورق خوردن تقویم جهان، روز جهانی ازادی مطبوعات بود که برای اهالی مطبوعات باید روز جشن و سرور باشد اما برای ملتی چون ایران که به قدمت تاریخ مطبوعاتش در حسرت آزادی بیان بوده و همواره در حسرت داشتن جریده ای آزاد و مستقل بسر برده، چنین روزی بی معناست و هیچ سنخیتی با حال روز مطبوعات ما ندارد که اگر هم در برهه ای صاحب این نعمت بودیم و نشریه ای ازاد را تجربه کردیم، فی الفور چون مرغ بی بسمل سربریده شد، از این رو، هر ساله در چنین روزی، بدون هیچ واکنشی از ان میگذریم چرا که به قول یکی از اهالی مطبوعات کشورمان “وقتی آزادی نباشد در مورد روز جهانی آزادی مطبوعات هم به ناچارسکوت حاکم می شود”.
قصه مکرر است از آنچه بر مطبوعات کشورمان گذشته است، که از اغاز تا به امروز جراید و اصحاب رسانه هادر این کهنه دیار در چنبره فرامین و بند و بست های محدود کننده ای بودند که باز خوانی حکایت ان، آنچنانکه تا کنون منشا خیری نبوده بلکه حکم نیشتر بر زخم کهنه را می ماند به همین دلیل در جراید کشور حتی نامی هم از این روز جهانی برده نمی شود و تو گویی ما با این روز بیگانه ایم چرا که به قول میرزای شهر ما هرگاه در این بلاد کفر ستیز قدرتمندی قصد آن میکند تا بر سینه ملت بنشیند و بی سوال حکم براند اول باید خروس کدخدا را سر ببرد.
چه از آغاز تولد مطبوعات که برای سانسور این نوزاد نو پا اداره ای به نام “راهنمای نامه نگاری” بوجود آمد که سانسور چیان این اداره کلیه مقالات روزنامه ها را پیش از انتشار به دقت مطالعه و بررسی می کردند و چه امروزکه، اگر چه به ظاهر دیگر نه آن اداره وجود دارد و نه برای شکستن قلم نویسندگان نیاز به عمله هایی چون “محرمعلی خان ” است، مطبوعات ایران مرغ بال وپر بسته بود و هستند خاصه که اکنون زمانه دیگری است که تنها با بخشنامه های به ظاهر قانونی، می توان دیوار بلند ناآگاهی ملت را آنقدر بالا برد و ساخت که هیچ قلم بدستی بی آنکه به خود سانسوری گرفتار نگردد، دست به قلم نمی زند که این نیز خود از معجزات نظام ولایی است که امروز بر جان و مال ما ایرانیان حاکم است.
امروز جمهوری اسلامی بعد از همه تجاربی که طی ۳۵ سال حاکمیت بی سوال خود از بند و بست مطبوعات و اهالی قلم دارد بخوبی دریافته است که با گماردن ورژن جدید “محرم علی خان” پدر سانسور ایران، آن هم در کسوت قاضی مطبوعات چون “سعید مرتضوی” نمی تواند به مراد دل خویش نائل گردد که جز ننگ و رسوایی ارمغانی برای زمامداران ولایتمدار نداشته است از این رو با فرامین و با بخشنامه های به ظاهر قانونی، چنان عرصه را به اهالی مطبوعات و اصحاب جراید تنگ کرده و دیوار بلند ناآگاهی ملت را به عرش میرساند، که دیگرهیچ قلم بدستی بی آن که به خودسانسوری گرفتار نگردد، دست به قلم نمی برد که این نیز خود یکی از صد ها معجزات نظام ولایی است آنچنانکه با جلوه دادن افراد به ظاهر مصلح و اصلاح طلب، همواره ملت را دراین توهم وا داشته که گمان برند از بطن نظام قهرمانانی به داد خواهی ملت ظهور می کند که این ناجیان سر سپرده نظام و نه ملت، گاه در کسوت رئیس جمهوری نترس و کستاخ چون احمدی نژاد و گاه شیخی متجدد و روشنفکر چون حسن روحانی، تجلی می یابد.
حکایت مطبوعات و خود سانسوری اصحاب رسانه هم بر پایه چنین سیاستی بنا نهاده شده تا بدانجا که امروز، فرزند سر سپرده ترین فرد نزدیک به دیکتاتور بعنوان وزیر ارشاد در نظارت بر اهل فرهنگ و هنر به مذاق گروهی از اهل ادب و فرهنگ و ایضا مطبوعات خوش می نشیند و با این منطق که حساب پدر از پسر جدا است، خود را از مریدان این اقازاده می خوانند.
حال با چنین قهرمانانی و داشتن باوری که از سوی زمامداران رؤیم بر جامعه تحمیل گردیده و همگان خوش باورانه در انتظار تحقق وعده های دورغین ظالمان در کسوت قهرمانی، تن به تقدیر سپرده اند، البته که روز جهانی مطبوعات شعاری بی مسما و سکوت بهترین واکنش برای این روز جهانی خواهد بود.