توصیه‌ به سالی که نجیب است

پوریا عالمی
پوریا عالمی

در آستانه سال ۹۳ به بزرگ‌ترها توصیه‌هایی کوچک و به کوچک‌ترها توصیه‌هایی بزرگ می‌کنیم تا جامعه هم‌قد شود و به تعادل برسد؛

استادان دانشگاه کرسی‌شان را در دانشگاه نداشتند رفتند خانه زیر کرسی. روستاییان آمدند شهر. شهری‌ها رفتند پاتایا. مغزها رفتند. آنها که دل داشتند ماندند. برای همین اوضاع احساساتی شده است. من هم دلم به شما خوش است، بیایید دست به دست هم دهیم به مهر برویم بانک وام ازدواج بگیریم باهاش موتور بخریم، من بروم پیک، روی موتور کار کنم، پول جمع کنیم، خانه بخریم بدهیم اجاره، با اجاره قسط موتور را بدهیم، من بابا بشوم شب‌ها بیایم خانه، روزنامه «شرق» بیاورم شما بگویی هنوز درست نشده‌ای؟ این روزنامه‌ها چی داشتند برای تو که ول‌کنشان نیستی. من گریه کنم. زنگ بزنم تلویزیون یک آدم خیر بیاید روی خط بگوید من قسط موتورت را می‌دهم مایلی‌کهن هم از فردا با موتور بیاید سر کار. بعد من پول‌هایم را جمع کنم بگویم دارم می‌روم ماموریت کاری شیراز، بعد بفهمی رفتم پاتایا. بگویم از کجا فهمیدی، بگویی از سلطان غم مادر که روی شکمت تتو کرده‌ای. مهریه‌ات را بگذاری اجرا. من بیفتم زندان. یک خیر پیدا بشود زنگ بزند بدهی من را بدهد، من بیایم بیرون بروم راننده رییس بانک مرکزی بشوم، بعد چهارسال، برای خودم بانک خصوصی بزنم، هواپیمایی بزنم، هرچه جلو دستم آمد بزنم، بعد بیفتم زندان از توی زندان مازراتی رونمایی کنم بروم توی گینس و باعث سربلندی خودم و تو و کشور و بقال سر کوچه شوم.

منبع: شرق، ۲۸ اسفند