گفت و شنید

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

گفتگو با بهمن قبادی درباره بهار، سینما، سبزی… و جنبش سبز

جنبش سبز حرکت همه مردم است

بهمن قبادی این روز ها در عراق به طور همزمان چندین پروژه آموزشی، فرهنگی و فیلمسازی را دنبال می کند و سخت در تکاپوست. مدام در راه است. نیمه نخست این گفتگو را زمانی انجام دادم که در شمال عراق بود و وقتی برای ادامه به او زنگ زدم در جنوب عراق بود!  با این همه انرژی و حس و حال اما، دغدغه ایران رهایش نمی کند. نگرانی از وضعیت همکاران دربند و ایران ناآرام، یک دم رهایش نمی کند.

 

پارسال همین وقت ها در ایران به انتظار عید بودی و آماده می شدی برای نمایش گربه های ایرانی در فستیوال کن. امسال اولین بهاری است که به اجبار خارج از ایران می گذرانی. الان در آستانه عید چه حسی داری؟

 

دلشوره دارم. در من حسی از شادی موج نمی زند. نه در من، که در خیلی از ایرانیانی که در وضعیتی مشابه من به سر می برند هم همین را می بینم. همه چیز مهیای آن است که این عید خیلی به ما ها نچسبد. فقط کافی است یک لحظه به وضعیت جعفر پناهی و محمد رسول اف فکر کنم. حالم بد می شود و اذیت می شوم. اما در عین حال یک حس امیدواری هم  در این میان به سراغم می آید که مایه آرامش است. در عین آشفتگی، یک روزنه امید هم وجود دارد که رسیدن بهار آن را تقویت می کند.

یک وضعیت دوگانه و متضاد است. پنجره اتاقی که هر صبح در عراق از آن به بیرون نگاه می کنم به یک دشت سر سبز و پر از زندگی باز می شود. از یک سو دیدن شکوفه ها و رویش سبزی ها در این منطقه ای که آزادی در آن موج می زند مرا لبریز از امید  می کند و از سوی دیگر به محض این که به خاطر می آورم به فاصله یکی دوساعت از این جا سرزمینم ایران قرار دارد که باز هم در آستانه  یک بهار بدون آزادی دیگر است دلم می گیرد. اما وقتی می بینم اگر رد سبزی های این دره های سرسبز را پیش گیرم و به دنبالش بروم، می شود بی اعتنا به مرز ها  امتداد این سرسبزی را تا قلب ایران هم پی گرفت. آنوقت دوباره امید به دلم نور می تاباند و آرام می شوم.

این حس خوب را که قبلا چندان خبری ازش نبود و الان با رسیدن بهار در من تقویت شده را به فال نیک می گیرم و به فکر آماده شدن برای روزی هستم که دوباه به ایران برگردم و در کنار پناهی، رسول اف و هزاران هنرمند دیگر، فارغ از هر بند و حصر و سرکوب، همگی فعالیت مان را از سر بگیریم تا چهره ای را که شایسته ایران و ایرانی است را به جهانیان عرضه کنیم.

 

وقتی به آینده ایران آزاد فکر می کنی،نگاه و احساست به گذشته چطور است؟ اصلا به گذشته هم فکر می کنی؟

اتفاقا این روزها فرصت خوبی است برای این که به این فکر کنم که همه ما، از صدر تا ذیل، چقدر برای ساختن ایران، و برای جلوگیری از ویران شدنش کوتاهی کردیم. همه مان مقصریم. در دیر جنبیدن و سهل انگاری. اما به هر حال نگاه به گذشته می تواند انگیزه ساز باشد برای این که تلاش کنیم برای جبران همه کوتاهی ها.

 

جنبش سبز؟

حرکت همه مردم است. رنگ سبز دارد همه جا را می گیرد. سراسری می شود. هر چه پیش می رویم، از آن سو ریزش و از این سو همبستگی  زیاد تر می شود. وقتی به این روند فزاینده نگاه می کنم حالم بهتر می شود. حضور حداکثری مردم شوق برانگیز است و امید بخش.

 

به نظرت چقدر در عمل می شود به این همبستگی ها امیدوار بود وقتی از میان این جمعیت قابل توجه از خانواده سینما، اعتراض به دستگیری یک همکار و یک هنرمند اینقدر کم رنگ و کم سر و صداست؟

خفقان بیش از حد تصور است. من به واکنش دیرهنگام و نامناسب و دفاع بد معترضم، اما به نظرم نمی شود درباره  سکوت ها راحت قضاوت کرد. خطر زیادی است. ترس و وحشت زیاد است. باید در داخل ایران بود تا واقعیت ها و مشکلات را فهمید. از طرفی، اتحاد سینماگران نمی تواند لزوما به آزادی پناهی و رسول اف منجر شود. از دست مستقل ها در این وضعیت کاری بر نمی آید، اما از فیلمسازان دولتی  می شود انتظار داشت.آن ها می توانند لیدر باشند، نه مستقل ها. آنهایی که سالیان سال ازآخور خورده اند و “خودی” بوده اند  و از سیستم تغذیه می شده اند و با حکومت در ارتباط تنگاتنگ بوده اند، اما  در جشنواره های بین الملیی ژست روشنفکری می گرفته اند، آنها می توانند از حکومت، آزادی همکارانشان را بخواهند. اما آنها این کار را نمی کنند، چون به خیال خود، در نبود و حذف آنها، امکان بیشتری برای حضور و دیده شدن دارند.  

 

گفته بودند اتهام مهدی پورموسی- که خوشبختانه آزاد شد- همکاری با تو بوده؟

او جزو آن دسته از سینماگرانی است که مطلقا کار سیاسی نمی کند. همیشه سینما برایش مساله بوده. می خواست با پروژه های مهم کار کند و یاد بگیرد و به نظرم یکی از معدود دستیارکارگردان های های خوب و واقعی  و کار بلد است. از من چند بار خواسته بود که او را به پناهی معرفی کنم. من هم درباره قابلیت های او به جعفر گفتم، و برای این جوان افتخاری شد که با او کارکند. فعال و پرانگیزه است اما سیاسی نیست. در پروژه من 49 نفر همکاری داشتند. اگر مجرم است  من و همه آن 49 نفر  باید مجرم شناخته شویم. چرا فقط او؟

 

نظرت در باره نامه سرگشاده بدون مخاطب آقای کیارستمی در واکنش به دستگیری پناهی و رسول اف چیست؟

نظر ایشان برایم محترم است. ولی  معتقدم نباید اصلا به وزارت ارشاد اشاره ای می شد. وزارت ارشاد در این مورد هیچکاره است و اصلا ارزش آن را ندارد که در چنین نامه ای بهش پرداخته شود. این انحراف از واقعیت موضوع است. بری این دستگیری در سطحی بالا تر و در رده های بالای حکومتی تصمیم گرفته شده و  این برخورد، سمبلی است از برخورد و ضدیت نظام با ماهیت کار فرهنگی مستقل در ایران.

همانطور که خودت می دانی، این ها تازه متوجه اهمیت و تاثیر هنر زیر زمینی شده اند و می خواهند ریشه های آن را بخشکانند. برای مقابله اما کار از کار گذشته و این روند خاموش نخواهد شد. چون نسل دیگری در راه است که چندین برابر از امثال من و پناهی شجاع تر است وبسیار هوشمندانه راه خود را باز می کند.