ادبیات ایران منحصر به ایرانیان نیست. این ادبیات به ملت افغان و تاجیک هم اختصاص دارد. همه ما زمانی در یک حوزه بودهایم. شعر حوزه خراسان را اگر بررسی کنیم میبینیم که هم به ملت تاجیک و هم به ملت افغانستان تعلق دارد...
در گفتوگوی سیمین و گلرخسار
شعر و فرهنگ ایران و تاجیکستان
گلرخسار صفی، شاعر پارسیگوی تاجیک که به او لقب «مادر ملت تاجیک» و «مادر وطن» دادهاند و سیمین بهبهانی که “ دوباره می سازمت وطن” او سرود ملی دیگری برای ایرانیان است، در قالب یک گپ و گفتی صمیمانه، وضعیت ادبیات در ایران و تاجیکستان و شعر و فرهنگ دوملت ایران و تاجیکستان را مورد ارزیابی قرار د ادند.
از گلرخسار، تا کنون تعداد زیادی مجموعه شعر، سخنرانی و مقاله به چاپ رسیده است. او از زنان پیشگام شعر تاجیکستان و از چهرههای برجسته دوران استقلال این کشور است که استاد و سرمشق خود را حافظ و بیدل دهلوی میداند و به دلیل سفرهای متعددی که به ایران داشته، اشعارش بیش از سایر شاعران تاجیکی در ایران شناخته شده است.
این دو شاعر برجسته فارسیزبان در قالب یک گپ و گفتی صمیمانه، وضعیت ادبیات در ایران و تاجیکستان و شعر و فرهنگ دوملت ایران و تاجیکستان را مورد ارزیابی قرار دادهاند که ماحصل این گفت و گو پیش روی شماست.
سیمین بهبهانی: خیلی خوشحالم که صدای شما را میشنوم.
گلرخسار صفی: سلامت باشید. استاد ارجمند، استاد عزیز، سیمین. که فرمودهاید «پنجرهها بستهاند، عشق پدیدار نیست/ دیده بیدار هست، سعادت دیدار نیست». باید بگویم همه محبت خودم و محبت مردم تاجیکستان را به شما ابلاغ میکنم.
سیمین بهبهانی: من هم همین طور، همیشه ایرانیان و شاعران ایرانی از شما با احترام بسیار یاد میکنند و شما را دوست دارند. آنچه میگویید «جانا سخن از زبان ما» است.
گلرخسار صفی: با شیوه عاشقان سخن میگویم/ با لهجه عارفان سخن میگویم/ از آنکه به پارسی سخن میگویم/ با لحن فرشتگان سخن میگویم. خانم سیمین، دلم میخواست با همدیگر درباره تأثیر زبان فارسی در سراسر جهان صحبت کنیم. به قول نیما یوشیج «دنیا خانه است». با این احوال شما فکر میکنید ما میتوانیم این زبان بهشتیمان را حفظ کنیم؟ [آنهم] در شرایطی که خواننده ایرانی به جای چَشم میخواند چِشم (به کسر چ.)
سیمین بهبهانی: درست است که هم در ایران و هم در سایر نقاط جهان، شعرهایی میشنویم که اصلاً انتظارش را نداریم. اما این را باور کنید که در ایران هنوز هم ادبیات در سطح عالی زنده است. کسانی وجود دارند که واقعاً کارهای ماندگار تولید میکنند. در طول قرون متمادی هم همیشه همین گونه بوده است. وقتی نگاه میکنیم، میبینیم در کنار ادبیات متعالی همیشه حشو و زوائدی هم بودهاند که در نهایت از بین رفتهاند و فقط ماندگارهاست که باقی ماندهاند.
موجآفرینی و زبانآفرینی
گلرخسار صفی: سخنان شما خیلی عالی است؛ به قول تاجیکها سخنانتان «عالیجناب» است. اما من میخواستم بگویم که وظیفه ما و شما حفظ میراث بزرگی است که بزرگانمان باقی گذاردهاند. متأسفانه در طول دو صد سال اخیر ما از همدیگر جدا بودهایم. اما بد نیست که مردم فرهنگ دوست ایران هم بدانند که شعر نو در تاجیکستان از استاد عینی شروع شد.
صدرالدین عینی اولین شعر نو را در سال ۱۹۱۸ میلادی سرود با این آغاز که «ای مشعل رخشان عدالت به کجایی؟ که امروز به مایی». بعد از آن نیز فریده سلیمانی بود که از این مرزها عبور کرد و وارد مراحل عالی شعر نو شد. مطمئنم که مردم ایران این اطلاعات را ندارند. میخواهم تأکید کنم که ما ملتی آریایی هستیم که اگر چه به جبر از نظر فیزیکی دور از همیم اما تفکر و زبان ما، ما را به هم متصل میکند.
سیمین بهبهانی: دقیقاً همین طور است که شما میگویید. من امیدوارم که هم جوانان ایرانی و هم جوانان تاجیک، بیش از امروز به ادبیات گذشتگان توجه کنند. نوپردازی بسیار خوب و عالی است اما هیچ نویی نیست که پشتوانه کهن نداشته باشد. این ادبیات کهن ماست که به ما قدرت میدهد تا نو فکر کنیم.
گلرخسار صفی: درست است. وظیفه شاعر این است که ندانسته، زبانآفرینی و موجآفرینی کند. اما استاد سیمین دلم میخواهد از شما بپرسم، از دیدگاه شما، جوانان ما میتوانند موجآفرینی کنند. میتوانند زبان ما و زبان حافظ را حفظ کنند؟ از نقطه نظر شما آنان باید فقط به ادبیات کهن بپردازند یا اینکه به دنبال نوآوری باشند؟
سیمین بهبهانی: احتیاج امروز این است که علاوه بر اینکه از گذشتهای که به یادگار باقیمانده است استمداد کنیم لازم است از ادبیات سایر ملل هم کمک بگیریم. از ادبیات و شعر مدرن دنیا استفاده کنیم. تا قادر باشیم یک شعر قوی عرضه کنیم. هیچ ادبیاتی خود به خود به وجود نمیآید. حتی در گذشته که فردوسی و انوری و حافظ ظهور کردند بازهم از ادبیات عرب متأثر بودیم. حتی از بخشهایی از قرآن که به شعر شباهت داشت بهره زیاد بردیم.
هیچ وقت هیچ ادبیاتی بدون بهرهگیری از ادبیات سایر ملل و سرزمینها بزرگ نمیشود. اگر ادبیات
روسی با ادبیات فرانسه آشنا نمیشد، از انگلیس و آلمان بهره نمیبرد هرگز یک ادبیات به این شکفتگی خلق نمیشد. این شکفتگی نتیجه آمیزش ادبیاتهاست. امروزه جوانها خیلی کارها میکنند اما متأسفانه از ادبیات کهن بهره زیادی نمیگیرند و از آن فاصله گرفتهاند.
اما خانم گلرخسار، آیا عدم تمایل جوانان تاجیک به ادبیات کهن، بخشی از نگرانیهای شما هم هست؟
گلرخسار صفی: من معتقدم اگر چه داد سخن را بزرگان ادبیات دادهاند اما فضا برای رشد جوانها وجود دارد. همین خانم سیمین بهبهانی در غزلیاتشان ثابت کردند که اگر چه ما در گذشته حافظ و مولوی و بزرگان غزلسرا داریم اما یک بانوی نازنین پارسیگو در قرن بیست و یکم توانسته است با غزلیاتش در این عرصه انقلاب ایجاد کند.
من خطاب به جوانان تاجیک، افغان و ایرانی که به زبان فارسی، دری یا افغانی سخن میگویند، و هر سه اینها یک زبان است که از همدیگر جدایشان کردهاند، میگویم که هنوز هم جای خلاقیت و اندیشههای تازه هست. اگر چه این خلاقیت باید در باغ کهن اندیشه و ادبیات، ریشه بدواند.
یک اشتباه محض تاریخی
خانم گلرخسار، چقدر در کشور تاجیکستان با ادبیات امروز ایران، چه در حوزه شعر و چه در حوزه ادبیات داستانی آشنایی دارند؟
گلرخسار صفی: اگر بیست سال پیش به من میگفتند که میتوانم دیوان استاد سیمین را داشته باشم من هرگز باور نمیکردم. در گذشته مرزهای سیاسی بسیار بلندتر از ادبیات بود. ما نمیدانستیم پشت این مرزها چیست؟ ولی امروز خوشبختانه از ادبیات روز ایران آگاهی داریم. حتی با کمک و دستگیری و محبت دوستان ایرانی، آثاری از ادبیات تاجیک هم در ایران به چاپ میرسد.
متأسفانه بدبختی و مشکل بزرگی که برای ما تاجیکها وجود دارد این است که اگر چه زبان ما فارسی است اما خط ما، خط سیریلیک است. من خودم را از این بابت همیشه شرمنده حس میکنم. ما به زبان فارسی حرف میزنیم اما به زبان سریلیک مینویسیم که این یک اشتباه محض تاریخی است.
برخی از دوستان از این بابت به ما ایراد میگیرند. من تصور میکنم بیشتر باید به حالمان گریه کنند. من خودم ساعتها با این خط کار میکنم. این طبیعی است که وقتی با خط بیگانه مینویسی و شعر تولید میکنی، این شعر نمیتواند در سطح بالای ادبیات فارسی قرار گیرد. البته جای خوشبختی دارد که امروزه ما زبان فارسی را در مکتب هایمان میآموزیم.
من معتقدم برای بیسواد کردن یک ملت کافی است که خط شان را تغییر بدهی. همان طور که یکصد سال با ما این کار را کردند اما برای برگردان سواد به همان ملت به ۳۰۰ سال کار فرهنگی و تلاش نیاز هست. شاید به این دلیل است که شعر ما چندان هم در ایران معروف و مشهور نباشد.
خانم بهبهانی، خانم گلرخسار به مسئله مهم خط در تاجیکستان اشاره کردند. شاید به این دلیل است که آثاری که در ایران یا در تاجیکستان مکتوب میشود برای طرفین قابل بهرهبرداری نیست. دوستان افغانی از منابع ایرانی میتوانند بهره ببرند اما این امکان برای دوستان تاجیکمان فراهم نیست. شما در این مورد چه اعتقادی دارید؟
سیمین بهبهانی: الان که این مطلب را از خانم گلرخسار شنیدم بسیار متأسف شدم. برای اینکه انسان به زبانی که سالها به آن مألوف است شعر میگوید و آثار ادبیاش به آن زبان و آن خط باقی میماند. اما امروز شاعر تاجیک ناچار است به زبان فارسی شعر بگوید و به خط دیگری بنویسد. این واقعاً امر وحشتناکی است.
من فکر میکنم تاجیکها بایستی در پی چارهاندیشی باشند. در دبستانها در کنار خط سیریلیک، خط فارسی را هم آموزش بدهند. در بسیاری از ممالک دنیا همزمان با هم کودکان را با دو رسمالخط و دو زبان متفاوت آشنا میکنند. امید دارم که دولت تاجیکستان هم بتواند این کار را بکند چون ما با تاجیکها جدایی نداریم. ما یک ملت بودهایم اما روزگار ما را از هم جدا کرده و خط فارسی را از ملت تاجیک گرفته است.
گلرخسار صفی: خانم سیمین، من هم با شما هم عقیده هستم اما این امر خیلی وقت گیر است. باور کنید که فاجعه ملی ما همین مسئله تغییر خط بوده است. زمانی که من در پارلمان بودم این پیشنهاد را به دولت ارائه کردم. اما طبیعی است که این اقدام بسیار زمانبر است. من معتقدم در کنار خط سیریلیک بایستی خط نیاکانمان را هم بیاموزیم. برای اینکه هزاران کتاب در پیشینه ما باقی مانده است که هنوز نخواندهایم.
ادبیات فارسی منحصر به ایرانیان نیست
یک ضربالمثل در جهان عرب متداول است که میگویند «مصریها ادبیات را تولید میکنند، لبنانیها چاپ میکنند، و ملت عرب آن را میخوانند» این نشانگر آن است که وقتی ملتها خط و زبان مشترک داشته باشند میتوانند همدیگر را حمایت کنند. گفته میشود که هم اکنون ۲۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان به زبان فارسی سخن میگویند. شاید اگر مسئله خط حل میشد، این جمعیت بهتر میتوانستند با همدیگر ارتباط برقرار کنند.
گلرخسار صفی: البته این مشکل در افغانستان وجود ندارد و فقط خاص مردم تاجیک است. شما از دنیای عرب یاد کردید. راستش من به عربها حسرت میبرم چون چند مملکت عرب میتوانند یک شاعر داشته باشند. میتوانند نظم و نثر همدیگر را بفهمند و درک کنند. اما متأسفانه ما نمیتوانیم مطالب تولید شده همدیگر را درک کنیم. هر مطلبی که از همدیگر به چاپ میرسانیم نصف حجم آن کتاب اختصاص به شرح مطالب دارد.
سیمین بهبهانی: البته در مورد خط فارسی هم کوشش بسیاری شد که از آن ایراد بگیرند و بگویند که این خط امروزی نیست. اما مرحوم فروغی کسی بود که کوشش کرد برای اینکه خط فارسی کماکان همچون سابق باقی بماند و این امر باعث شد که رابطه ما با ادبیات قدیم قطع نشود.
این مسئله که خانم گلرخسار اشاره کردند معضل بزرگی است. شاید این ظلمی است که به ملت تاجیک وارد آمده است. ادبیات ایران منحصر به ایرانیان نیست. این ادبیات به ملت افغان و تاجیک هم اختصاص دارد. همه ما زمانی در یک حوزه بودهایم. شعر حوزه خراسان را اگر بررسی کنیم میبینیم که هم به ملت تاجیک و هم به ملت افغانستان تعلق دارد.
منبع: رادیو فردا