افول پوپول

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

اون یکی علی رفت بدون حوض، این یکی علی موند و حوض هسته ای. البته ما که هم ته پیازیم ‏هم سر پیاز، ولی آدم وا می مونه که « اینا می خوان برن، روشون نمی شه، یا می خوان بمونن، ‏دارن یه کاری می کنن برن؟» لابد می پرسی منظورم از اینا کی ان؟ خب معلومه، منظورم اینا ‏هستند، اگه منظورم بقیه بود که می گفتم « ما». حتما شما هم دارین فکر می کنید بالاخره این علی ‏لاریجانی استعفا داد، یا صبح بلن شد کفش و کلاه کرد بره رم، جوادشون زنگ زد و پرسید: « ‏علی! دیوونه! واسه چی استعفا دادی؟» علی هم کفشش رو در آورد دم در و کلاهش رو انداخت ‏گل میخ و نشست پای کتاب کانت، حالا نخون، کی بخون. از من می پرسی می گم استعفا داده بود ‏که آقا این وسط مسط ها جلوی این دله دیوونه رو بگیره، اما این دله دیوونه هم صبح بلند شد و به ‏الهام گفت: برو خبرشو بده که استعفاش رو پذیرفتم. حرف منم قبول نداری این جوادی حصار، ‏بچه خوب نازنین، می گه: « لاریجانی خودش استعفا نداد.» ولی هرمیداس باوند گفته: « استعفای ‏لاریجانی برای اعتراض به عملکرد احمدی نژاد بود.» از طرفی ولایتی هم که خودش کبوتر حرم ‏هست و از جیک و پیک قضایا خبر داره، امروز کلی ابراز ناراحتی کرده که چرا علی آقا رفت. ‏حالا یه دفعه می بینی فردا طرف از ارمنستان برمی گرده و اعلام می کنه که « ولایتی از ‏مشاورت رهبری استعفا داد و رئیس جمهور استعفای او را پذیرفت.» فعلا اوضاع بدجوری شیر ‏اندر شیر است و آدم همه اش باید گوشش رو بچسبونه به زمین ببینه کی صدای پای تق و توق می ‏آد. من که می ترسم. خب، یواش یواش نحوه حرف زدن رو عوض می کنیم، کمی جدی می شیم، ‏حالا جدی تر، بله، سفیر سابق فرانسه در ایران اعلام کرد: « اگر ایران عقب نشینی نکند، جنگ ‏شروع می شود.» اما سخنگوی کاخ سفید گفت: « به ادامه دیپلماسی با ایران پای بندیم.» من فکر ‏می کنم کاخ سفید یا در جریان نیست، یا واقعا آمریکایی ها هم تصمیم گرفتند سیاست زیدآبادی را ‏اجرا کنند و بگذارند دولت بالاخره خودش را از این مهلکه دربیاورد. نکته جالب در این روزها ‏این است که بخشی از اپوزیسیون دارد به این نتیجه می رسد که به جای انتقاد از دولت و تلاس ‏برای تغییر آن، باید جلوی جنگ ایستاد، اما حکومت دارد از مردم می خواهد انتقاد کنند و جلوی ‏دولت بایستند، اما جنگ رخ بدهد. به هر حال فکر می کنم باید به این سووال پاسخ بدهیم که در چه ‏شرایطی ممکن است جنگ بشود، در چه شرایطی ممکن است جنگ نشود؟

در چه شرایطی ممکن است جنگ بشود؟ ‏

مردم: به زندگی با همین اوضاع ادامه بدهند و مطمئن باشند که آمریکا حمله نمی کند.‏

روشنفکران و سیاستمداران: به همین وضع ادامه بدهند و فکر کنند نمی شود کاری کرد.‏

مجلس: دست شان را بگذارند روی دست شان و پای شان را بیندازند روی پای شان.‏

قوه قضائیه: وجود داشته باشند، فرقی نمی کند چطور باشند.‏

دولت: همین طوری که هست بماند و کسی دست به چیزی نزند.‏

شورای تشخیص: تا وقتی مصلحت را تشخیص نداده است.‏

در چه شرایطی ممکن است جنگ نشود؟

مردم: احساس کنند که زندگی شان مهم است و باید آن را حفظ کنند.‏

روشنفکران و سیاستمداران: باور کنند که وجود دارند و می توانند کاری بکنند.‏

مجلس: دست شان را بکنند توی جیب شان و موبایل شان را روشن کنند.‏

قوه قضائیه: فرقی نمی کند، جنگ با مرده ها کاری ندارد.‏

دولت: تصمیم بگیرد حداقل چهار سال اش را تمام کند.‏

شورای تشحیص: از فدرت تشخیص اش استفاده کند.‏

آزادی یک دفعه مهم شد

آقا! یک دفعه آزادی شد مهم ترین موضوع کشور، حالا رهبری گفته است از دولت انتقاد کنید، ‏دولت هم قرار است منتقدین خودش را مثل بچه های عقب مانده جمع کند و به آنها وام بدهد تا ‏بروند ازدواج کنند، ظاهرا اوضاع طوری است که ملت مثل اینکه یادشان رفته انتقاد چطوری ‏بود؟ کسانی که در دوره خاتمی خشتک این دولت را روزی نه بار سرش می کشیدند، حالا هی می ‏خواهند انتقاد کنند، ولی یادشان نمی آید که چه باید بگویند. یک عده ای هم با عجله می خواهند ‏انتقاد کنند، انتقادی را که یکی دیگر باید بکند، آنها می کنند. هاشمی رفسنجانی در یک انتقاد ‏دموکراتیک گفت: « سانسور و محدودیت نتیجه ندارد.» آگاهان گفتند، بله، شما که یادتان هست؟ ‏از طرف دیگر انتقاد تند خاتمی از دولت احمدی نژاد و صدا و سیما برای دادن آمارهای دروغ ‏اقتصادی به مردم انعکاس وسیعی یافت. خاتمی گفت: « دولت باید قبول کند که از علم، واقعیت ها ‏و کارشناسان بهره بگیرد.» آگاهان توضیح دادند که دولت نمی تواند این کار را بکند، چون اکثر ‏اعضای دولت در حال استعفا هستند، رئیس جمهور هم به جای علم از الهام استفاده می کند و به ‏جای کارشناسان از آبادگران. البته انتقادات به این دو تا محدود نماند و نبی رودکی، نماینده شیراز ‏و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: « اعمال سانسور خلاف امنیت ملی است.» من فکر می ‏کنم این دفعه روزنامه نگاران را بخاطر اینکه در این دوسال مطالب خودشان را سانسور کردند، ‏به عنوان اقدام علیه امنیت ملی دستگیر می کنند. البته باز جای شکرش باقی است که آقای نبی ‏رودکی( نبی وحدت بعدی) در مورد دموکراسی توضیحات مهمی داد که مردم فکر نکنند که خدای ‏ناکرده مجلس هفتم معنی دموکراسی را هم نمی داند. نبی رودکی صاف و پوست کنده در یک ‏دیدار علنی گفت: « دمو» یعنی قدرت، « کراسی» هم یعنی مردم. آگاهان بر اساس این معنای ‏جدید از واژه ها، معانی جدید اصطلاحات سیاسی قدیمی را بشرح زیر تغییر دادند.‏

از این پس بوروکراسی به جای دیوانسالاری می شود دفتر مردم

از این پس تئوکراسی به جای خداسالاری می شود خدای مردم

از این پس آریستو کراسی به جای اشرافسالاری می شود اشراف مردم

از این پس تکنوکراسی به جای فن سالاری می شود تکنیک های مردم

روزنامه ها را باز کنیم

از این به بعد مثل اینکه باید انتظار شنیدن هر چیزی را از هر کسی باید داشته باشیم، حالا می ‏بینی فردا ساعت هشت صبح قاضی مرتضوی شش تا ماشین می فرستد در خانه شمس الواعظین و ‏زهدی و لطیف صفری و بعد از اینکه یک فصل آنها را حسابی کتک زدند، مجبورشان می کند تا ‏هفته آینده یک روزنامه دربیاورند و اولین شرطش هم این است که باید هر روز از دولت انتقاد ‏کنند. هرکسی هم که انتقاد نکند، به عنوان سانسورچی و مخالف رهبری و ضد ولایت فقیه می افتد ‏زندان. دری نجف آبادی دادستان کل کشور گفت: « خواستار بسته شدن مطبوعات در کشور ‏نیستیم.» آگاهان موارد زیر را تذکر دادند:‏

اول: چرا این را به ما می گویی، به مرتضوی بگو، مگر ما مطبوعات را می بندیم؟

دوم: مهم ترین راه جلوگیری از بسته شدن مطبوعات در کشور این است که مطبوعات را نبندید.‏

سوم: اصولا این جمله غلط است، چون به جای « خواستار بسته شدن مطبوعات در کشور نیستیم» ‏باید گفته شود« بعد از توقیف 150 نشریه، که خواستار بسته شدن شان بودیم، از این به بعد می ‏خواهیم اعلام کنیم که خواستار بسته شدن مطبوعات نیستیم.»‏

چهارم: این جمله هفت سال قبل باید گفته می شد.‏

پنجم: قبلی ها بسته شده، بعدی ها اجازه ندارند، فعلی ها هم وجود ندارند. لطفا خودتان یک جوری ‏پیدا کنید روزنامه نگاران را که احتمالا رفته اند گل بچینند.‏

افول پوپول

به نظر من که دولت احمدی نژاد دارد در چنان بحرانی در داخل فرو می رود که کسی حاضر به ‏حفظ آن نیست، شاید علت حمایت رهبری از دولت هم همین باشد، یعنی رئیس جمهور برای اثبات ‏خودش دائم اطرافیانش را از دست می دهد، در نتیجه روز بروز کارش خراب تر می شود، آقای ‏خامنه ای هم نمی تواند تصمیم بگیرد که اگر مجلس خواست دولت را برکنار کند، با مجلس ‏همراهی کند. در نتیجه یک دولت وامانده به گردن حکومت می ماند و در شرایط جنگی و فشار ‏مالی و فقر و بی عدالتی، هیچ اقدامی کارساز نمی شود. مشکل این است که عمر دولت حتی به ‏مجلس بعدی هم نرسد و جنگ آغاز شود. در آن صورت همه مصائب و بی کفایتی ها زیر پوشش ‏جنگ پنهان می شود. به نظرم وزرا استعفا می دهند، مجلس برای اینکه وارد بازی ناشناخته ‏نشود، کاری نمی کند. تنها انتقاد درستی هم که از این دولت می شود کرد این است که برکنارش ‏کنند. طبق قانون و با دلایل متقن. هیچ دردسری هم برای حکومت پیش نمی آید. البته فکر می کنم ‏همه این چیزها به فکر احمدی نژاد هم رسیده و به همین دلیل هر کاری می کند که حتما جنگ ‏اتفاق بیفتد. و اما بشنوید از اوضاع اقتصادی کشور که موسی غنی نژاد گفت: « پوپولیست ها در ‏آغاز دوران افول قرار گرفته اند.» وزیر رفاه هم اضافه کرد: « فقر مطلق به دلیل بالا رفتن هزینه ‏مسکن افزایش پیدا کرده است.» کارشناسان هم گفتند: « هزینه خانوارهای شهری در سال گذشته ‏‏15.9 درصد افزایش یافته است.» از طرف مقابل « شاه پسر» که خودش در فاصله دو سال 120 ‏میلیارد دلار پول را به آشغال تبدیل کرده و پی ولگردی دائما این ور و آن ور ولو است، به صدا و ‏سیما گفت: « دستگاه فرهنگ صرفه جویی را نهادینه کند.» آگاهان توضیح دادند که صرفه جویی ‏وجود ندارد که نهادینه کنند. فعلا « شاه پسر» وسط دعوای ارمنی ها و ترک ها و کردها به ‏ارمنستان سفر کرده و یک دانشگاه در ارمنستان به او دکترای افتخاری هم داده است. ‏

ستاره ها در اوین

باز هم گلی به جمال بی مثال امیرکبیری ها و بقیه دانشگاههای تهران و بقیه شهرها و غیره. ‏دیروز در اعتراض به احکام طولانی زندان برای سه زندانی دانشجو، تجمع دانشجویان معترض ‏در صحن دانشگاه امیرکبیر شدیدا برگزار شد و ظاهرا توپ و تانک و مسلسل هم اثر نداشت. ‏اعلام شد که فعلا کلاسهای درس تعطیل است. نام مراسم تریبون آزاد « ستاره ها در اوین» بود و ‏با استقبال گسترده دانشجویان مواجه شد. البته گفته شد که این برنامه در محاصره کنترل شدید ‏امنیتی برگزار شد. البته طبیعی است که اگر کسی بخواهد لنگش کند، این کار را می کند و من هم ‏که نگفتم حتما این کار را بکنید، فقط دارم تذکر می دهم که شاید دوستان فراموش کرده باشند که ‏چه می شود کرد:‏

‏1) یک نشست نامحدود برای آزادی سه دانشجو در دانشگاه برگزار شود. ‏

‏2) کسانی که اهل اعتراض هستند در این برنامه شرکت کنند و کلاسها را مدتی تعطیل کنند.‏

‏3) هر کاری را که مسوولان مربوطه می گویند نکنند، در عوض کارهایی را که نمی گویند ‏بکنند.‏

‏4) روشنفکران و سیاستمداران هم کم کم تصمیم بگیرند که از این سرمای احمدی نژادی دربیایند ‏و یادشان باشد که اگر اعتراض به سیاست های جنگ طلبانه و فشارهای دولت جدی نشود، ‏اوضاع بیش از حد خطرناک است.‏

‏5) طبیعتا آدم نمی تواند بیرون گود دستور بدهد، بنا براین اصلا به این نوشته من توجه نکنید.‏