تنش میان ایالات متحده و ایران به مرحله ای بحرانی رسیده و مداخله نظامی امریکا نیز قریب الوقوع به نظر می رسد. دو دولت با استفاده از بیانات مداخله جویانه یکدیگر را به ایجاد تنش و تزویر متهم می کنند. به راستی ریشه های این رویارویی چیست و چگونه می توان از وقوع جنگ جلوگیری نمود؟
باربارا لی، نماینده دموکرات ایالت کالیفرنیا، پیشنهادی را به مجلس نمایندگان امریکا ارائه کرده و در آن خواستار کاهش تنش ها و عادی شدن روابط میان دو کشور شده است. در طرح شماره 5056 مجلس نمایندگان تحت عنوان “پاسخگویی دیپلماتیک به ایران در سال 2008” این پیشنهاد آمده است که نمایندگان عالی رتبه نشستی برگزار کنند و طی آن راه حلی دیپلماتیک به منظور انجام مذاکرات مستقیم، جامع و بدون پیش شرط با ایران بیابند.
در همین ارتباط سازمان “نابخردی حمله به ایران” کنفرانسی را در 28 فوریه 2008 در دانشگاه کلمبیا برگزار کرده و طی آن خواستار تشویق مردم به حمایت از “دیپلماسی واقعی” با ایران، به جای تهدیدهای نظامی علیه این کشور، شده است.
استفن کینزر، گزارشگر قدیمی نیویورک تایمز، یکی از سخنرانان این کنفرانس بود. او ریاست اولین دفتر این روزنامه در استانبول را برعهده داشته و تاکنون از بیش از 50 کشور جهان برای این روزنامه گزارش ارسال کرده است. او همچنین نویسنده کتاب پرفروش “تمامی مردان شاه” است که در آن جزئیات کودتای سازمان سیا در سال 1953 علیه محمد مصدق، نخست وزیر مردمی ایران، نوشته شده است.
او طی سخنرانی خود در کنفرانس دانشگاه کلمبیا پیشنهاد کرد که باید یک گفتمان بدون پیش شرط میان دو کشور برگزار نمود و طی آن درخصوص تمامی مشکلات، حتی کوچک ترین آنها، به مذاکره پرداخت. به گفته او، چنین مذاکره ای به اصلاح طلبان ایران اجازه خواهد داد تا حکومت را از داخل اصلاح کنند.
یکی دیگر از سخنرانان، بیل برکلی، سرمقاله نویس سابق روزنامه نیویورک تایمز و گزارشگر مجله “آتلانتیک مانتلی” در آفریقا بود که در حال حاضر در مدرسه روزنامه نگاری کلمبیا به تدریس گزارشگری حقوق بشر مشغول است. او همچنین نویسنده کتاب ”گورها هنوز پر نشده اند” است که در آن به مسأله نسل کشی در آفریقا پرداخته. او اکنون روی کتابی درخصوص بحران گروگانگیری ایران در سال 1981-1979 کار می کند و بیشتر وقت خود را بر تحولات سیاسی ایران متمرکز کرده است.
او در دیدار با برخی از گروگانگیران متوجه شده که حتی در میان گروگانگیران نیز اشخاص بسیاری هستند که اکنون پس از 30 سال، به انجام گفتمان بدون پیش شرط بین دو کشور معتقدند. برکلی در دانشگاه کلمبیا اظهار داشت: “ما باید مسأله گروگانگیری در تهران را فراموش کنیم و آنها نیز باید کودتای سازمان سیا در سال 1953 را فراموش کنند. موضوعات جنگ افروز بسیار دیگری نیز وجود دارند که تماماً باید فراموش شوند.“
او در ادامه افزود: “ایالات متحده به مدت ده ها سال نقش فعالی را در ایران برعهده داشت؛ نقش هایی که گاهی مورد انزجار ایرانیان نیز بود. سپس در سال 1953 کودتایی را علیه نخست وزیر منتخب مردم برپا کرد و پس از کودتا نیز حکمرانی مستبدانه شاه را مجدداً برقرار و از آن حمایت نمود. بعدها در جنگ بین ایران و عراق از بغداد پشتیبانی کرد. تصویر ایران در ذهن بسیاری از مردم امریکا همان تصویری است که از زمان گروگانگیری 52 دیپلمات امریکایی توسط دانشجویان ایرانی باقی مانده. ایالات متحده نیز به این دلیل در ایران به عنوان ابرقدرتی که در حاکمیت ملی دخالت می کند شناخته شده. این در حالی است که بسیاری از امریکایی ها ایران را به عنوان یک کشور شرور می بینند.“
ازطرف دیگر، روابط اخیر بین ایالات متحده و ایران با سوء تفاهمات و عدم اطمینانی که به خاطر استفاده از خشونت و تهدید به خشونت به وجود آمد همراه شد. رویارویی خشونت آمیز تاکنون به نفع هیچ یک از این دو کشور نبوده است. تهدیدهای نظامی به دشمنی ها دامن می زنند و وقوع یک رویارویی در آینده را محتمل تر می سازند. به واقع که اکنون دیپلماسی جدی میان این دو کشور لازم و ضروری است.
دولت بوش از همان ابتدا یک سیاست بیان مداخله آمیز علیه ایران، از جمله تهدید نظامی بدون مجوز سازمان ملل و کنگره امریکا را پیش گرفت. بسیاری از شخصیت های دولتی ادعا می کنند که ایران یک تهدید است. آنان بدین طریق قصد دارند حمله به عراق را توجیه کنند و اساس کار خود را بر مدارک مشکوک و نادرست استوار سازند. حتی برخی از سیاست ها، از جمله مجوز قتل مسؤولان ایرانی در عراق، به تصویب رسیده؛ مسأله ای که به راحتی می توانست وقوع یک رویارویی نظامی بسیار وسیع را موجب شود.
گزارش جدید ارزیابی امریکا [نای] نشان داد سازمان های اطلاعاتی امریکا درخصوص این که ایران پژوهش های دستیابی به تسلیحات هسته ای را در سال 2003 متوقف کرده و دیگر آن را از سر نگرفته، به اجماع رسیده اند. نای همچنین نشان می دهد که تلاش دیپلمات های اروپایی در متقاعد کردن ایران به توقف برنامه تسلیحات هسته ای موفق بوده است [همان طور که دیپلماسی در موضوع کره شمالی نیز موفق بود]. اکنون ما می دانیم که وقت آن رسیده تا ایالات متحده یک مذاکره و گفتمان جدی را با ایران آغاز کند. از آنجا که می دانیم دستیابی سریع ایران به سلاح اتمی نامحتمل است، می توان به این مسأله پی برد که اکنون زمان مذاکره است. هر چند کاخ سفید علیرغم انتشار گزارش نای همچنان به “خطر” ایران اشاره می کند و مقامات دولت بوش همچنان درخواست های مبنی بر انجام دیپلماسی جدی با ایران را رد می کنند.
همان طور که چاک هاگل، سناتور جمهوریخواه، گفت، این سخنرانان از مردم امریکا می خواهند که برای انجام یک دیپلماسی جدی و برگزاری یک مذاکره مستقیم، جامع و بدون پیش شرط با ایران تلاش کنند. بی شک در چنین مذاکراتی باید نگرانی های امنیتی هر دو کشور یعنی ایالات متحده و ایران لحاظ شوند. مقامات سابق دولت بوش که درخصوص مسایل ایران و خاورمیانه مجرب بودند، اخیراً در نیویورک تایمز به این موضوع اشاره کرده اند که چگونه می توان چنین مذاکراتی را پیش گرفت. ازطرف دیگر، دولت بوش نیز باید به خواست خود مبنی بر لزوم انجام پیش شرط برای مذاکره [توقف غنی سازی اورانیوم] پایان دهد.
حمله امریکا به ایران یک اقدام احمقانه و خطرناک است. این حمله می تواند به وقوع فاجعه دیگری همچون فاجعه عراق منجر شود که به قیمت جان بسیاری، چه امریکایی و چه ایرانی، تمام خواهد شد. به علاوه، گرچه به نظر می رسد که ایران اکنون برنامه تسلیحات اتمی ندارد، ولی حمله توسط امریکا دولت تهران را به داشتن چنین برنامه ای برای دفاع از خود مجاب خواهد کرد.
متأسفانه امکان وقوع یک رویارویی نظامی بین ایالات متحده و ایران همچنان بالاست. کنگره امریکا باید دست به کار شود تا از وقوع این فاجعه جلوگیری کند و راه را برای انجام یک دیپلماسی واقعی هموار سازد. مردم امریکا نیز می توانند به نمایندگان منتخب خود فشار آورند و آنان را وادار به عمل کنند.
منبع: دانشگاه کلمبیا