در راستای اینکه حجت الاسلام روح الله حسینیان دوست پسر مرحوم سعید امامی گفته است : « باید ملی شدن صنعت نفت را از آیت الله کاشانی بدانیم، مصدق تا اواخر 1329 مخالف ملی شدن صنعت نفت بود.» با این کارشناس تاریخ و مسوول سیاستهای اتفاق افتاده و نیافتاده در گذشته، مصاحبه ای کرده و برخی حقایق تاریخی را افشا نموده و برای کلیه ارواح گذشتگان آرزوی مغفرت می کنیم.
ما: لطفا بفرمائید که نهضت ملی شدن نفت اصولا چه جوریا بود؟
روح مذکور: نهضت ملی شدن نفت اصولا قیامی بود که آیت الله کاشانی برای برانداختن رژیم پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی و قطع ید انگلیس و آمریکا آغاز کرد، اما در همان زمان دکتر مصدق السلطنه که در خانه اش زیر پتو نشسته بود، یک دفعه باد آمد و پتو را پرت کرد به خیابان قوام السلطنه و ایشان چون سردش شده بود، رفت توی خیابان و یک دفعه ایشان وارد نهضت ملی شد ولی تا آن زمان اصلا در هیچ جا گفته نشده که مصدق السلطنه قصد ملی کردن نفت را داشت، حتی گفته شده که انگلیس با قیف ایشان در بشکه نفت می ریخت.
ما: پس لطفا بفرمائید که نفت چه جوری بود که توسط آیت الله کاشانی ملی شد و نقش مصدق این وسط چه بود؟
روح مذکور: همانطور که در اسناد تاریخی که در کشوی خانه من نگهداری می شود، بیان شده است، اصولا مصدق السلطنه از سال 1320 تا زمان کودتا چهار بار از زیر پتو درآمد و دو بار هم از نردبان بالا رفت و حتی مرحوم کاشانی وقتی می خواست نفت را ملی کند، مجبور شد با ایشان برود زیر پتو، که مصطفی پسر مرحوم کاشانی می گفت که آن روز خیلی روز سختی بود، چون دوتایی زیر پتو جا نمی شدند.
ما: با این حساب مرحوم مصدق از همان زیر پتو رهبری جنبش ملی را برعهده داشت؟ لطفا بگوئید که قضیه نفت چطوری بود؟
روح مذکور: من چند عکس در اختیار دارم که این عکس ها از انواع پتوی کاشان گرفته شده که نشان می دهد آیت الله کاشانی از همان موقع به فکر پتوی مصدق هم بود، و واقعا ایشان چیزی کم نگذاشت. ظاهرا همان روزی که پتوی مصدق در روز سی تیر افتاده بود توی خیابان قوام، ایشان که همیشه زیر پتو سردش می شد، یک پیت حلبی دستش گرفته بود و جلوی یک شعبه نفت ایستاده بود که نفت بخرد، در همین موقع مرحوم آیت الله ابوالقاسم کاشانی مصدق را دید و به او اشاره کرد و دقیقا ایشان گفت: « محمد! انگلیس» تازه در آن روز بود که مصدق السلطنه متوجه حضور انگلیس در نفت کشور شد.
ما: آیا مصدق ملی کردن نفت را همان زمان انجام داد؟
روح مذکور: ظاهرا از سال 1327 تا 1329 طول کشید تا مرحوم کاشانی به مصدق بگوید که نفت را می شود ملی کرد. ایشان دائما تکرار می کرد « محمد! ملی اش کن!» و مصدق السلطنه نمی فهمید ملی یعنی چه، واقعا کسانی که از این عنصر معلوم الحال طرفداری بکنند بیایند و ببینند که مصدق السلطنه دقیقا تا هفت دقیقه( به ساعتش نگاه می کند) قبل از ملی شدن نفت، اصلا معنی ملی شدن را نمی دانست، تا اینکه گوستاو لوبون از مومنین فرانسه که از اولیاء آن خطه است، و به مرحوم کاشانی ارادت داشت، به ایران آمد و به مصدق گفت: « سه ناسیونال، موسیو!» و تازه آنجا بود که مصدق چون فارسی را خوب بلد نبود، فهمید نفت را باید ملی کند.
ما: علت دعوای مرحوم کاشانی و مصدق پس از ملی شدن نفت چه بود؟ لطفا این ناگفته تاریخی را برای ما بگوئید.
روح مذکور: من عرض کردم که مصدق السلطنه همیشه دنبال چاپلوسی دربار بود و من حتی عکسی دارم که این عکس را که قبلا دو هزار بار چاپ شده برای اولین بار نسخه اصلی آن را آوردم که خودتان ببینید، در این عکس مصدق السلطنه دست ثریا را که در آن زمان باصطلاح ملکه بود، می بوسد که در این جا من بارها دقت کردم جای بوسیدن مصدق معلوم است که کمی قرمز شده، البته در این عکس سیاه و سفید درست معلوم نیست، ولی در بقیه عکس های سیاه و سفید من درست معلوم است. و اینجاست که باید گفت بای ذنب قتلت؟ آقای مصدق! چرا دست ثریا را بوسیدی؟ در حالی که اگر یک مسلم مثل فدائیان اسلام بود این دست را گاز می گرفت و یا برای حفظ مسائل شرعی لگد می زد به این زنک.
ما: لطفا بفرمائید که دعوای مصدق و کاشانی از کجا شروع شد؟
روح مذکور: اصل قضیه برمی گردد به روزی که کاشانی و طلاب قم رفتند خوزستان که انگلیسی ها را بیرون کنند که اکثرا این طلاب در پوشش توده ای و کارگر شرکت نفت رفته بودند که ساواک که بعدا تشکیل شد آنها را شناسایی نتواند بکند. در همان روز مرحوم کاشانی با شجاعت به خانه مصدق رفت و دید ایشان باز هم زیر پتوست، پتو را از روی ایشان کشید، مصدق که شازده بود و همیشه زیر پتو بود، گفت: « پتوی منو بده» کاشانی با شجاعت گفت: « نمی دم، برو یه پتو دیگه بیار.» مرحوم ازندریانی نقل کرده که مصدق گفت: « این پتوی خودمه، بده، سرما می خورم.» که در اینجا اختلاف شروع شد و رسید به جایی که نباید می رسید.
ما: اخیرا ریاست محترم جمهوری با همسر مرحوم دکتر فاطمی ملاقات کرد و از مرحوم فاطمی بسیار تمجید کرد، در حالی که فدائیان اسلام یک بار فاطمی را ترور کرده بودند، لطفا به عنوان یک تاریخ شناس که فدائیان اسلام را قبول دارید نظرتان را در این مورد بفرمائید، بالاخره فاطمی مرد بزرگی بود یا باید ترور می شد؟
روح مذکور: بخش هایی از تاریخ که در کشوی خانه ماست پنهان است و ما این ها را بعدا نشان ملت می دهیم. البته من خیلی هم از دست فاطمی راضی نیستم، ولی اینجا اشتباهی شده است، اولا آن هایی که ترور کردند فاطمی را فدائیان اسلام نبودند، بلکه سازمان فدائیان خلق بود که یک سازمان کمونیستی است، و کسی هم که ترور شد در واقع مرحوم فاطمی نبود، بلکه سپهبد فرسیو بود که فدائیان خلق هم او را ترور نکرد، بلکه مجاهدین خلق او را ترور کردند. این جا در تاریخ ابهام وجود دارد، چون در حقیقت فاطمی بعدا که فراری شد و زندان رفت و ریشش بلند شد تازه معلوم شد که چه توانایی عظیمی در ایشان بود، و البته نقاط ضعفی هم داشت از جمله اینکه ضد دین بود، خائن بود، به اسلام لگد زد و ایران را چند بار گاز گرفت.
ما: گفته شده است که پس از کودتای 28 مرداد آیت الله کاشانی گفت « من از سپهبد زاهدی حمایت می کنم.» و در جای دیگر گفت که « بزرگترین اشتباه مصدق عدم اطاعت از اوامر شاه بود.» لطفا در این مورد هم افشاگری بفرمائید.
روح مذکور: مرحوم کاشانی اگرچه خیلی آدم شجاع و نترسی بود و بخاطر حفظ بیضه اسلام بسیار فداکاری می کرد، اما خیلی آدم افتاده و ماخوذ به حیایی بود، آنقدر آدم افتاده ای بود که یک بار که افتاده بود پس از کودتا ژنرال زاهدی از کنارش رد شد و به او گفت: حاج آقا! خوبین؟ ایشان هم از سر حیا فرمودند که من از ژنرال زاهدی حمایت می کنم که البته ایشان حمایت خاصی هم نکرد، بلکه بیشترین نقش را در کودتا خود مصدق داشت که خودش علیه خودش کودتا کرد و البته آمریکا در این کودتا نقش داشت و در حقیقت آمریکایی ها با کودتایی که توسط مصدق راه انداختند می خواستند مصدق برود که کاشانی مجبور بشود جلوی شاه کوتاه بیاید که آبروی روحانیت برود و بعدا به انقلاب اسلامی ضربه بزنند که نتیجه آن را در قتل های زنجیره ای دیدیم.
ما: از اینکه گوشه های تاریک تاریخ را روشن کردید ممنونیم.
روح مذکور: اصولا ما همین چراغ را برای روشن کردن گوشه های تاریخ داریم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.