نیم نگاه ♦ کتاب‏

نویسنده
رضا اغنمی

سروده های خانم مقدس ساده، روان و بی تکلف است. عاشقانه میسراید. و مخاطبین خود را با مفهوم ذاتی عشق آشنا ‏می کند. با زبان مردم شعر می گوید…‏

moghadasbook.jpg

‎ ‎رؤیاهای عاشقانه، عاشقانه های رؤیا‎ ‎
رؤیا مقدس

چاپ نخست: تابستان 1387 – 2008 ‏
ناشر: شرکت کتاب لس آنجلس

این نخستین دفتر رؤیا مقدس است که منتشر شده. ولی قبلا درسایت های گوناگون با سروده های ایشان آشنا بودم. ‏سپتامبرگذشته درنشست پرتشنج انجمن قلم ایران درتبعید درماینز با ایشان از نزدیک آشنا شدم. هنرمندی لایق و آگاه، ‏که همین دفتر نمونه ای از توانائی هایش را توضیح میدهد. ‏

سروده های رویا مقدس ساده، روان و بی تکلف است. عاشقانه میسراید. و مخاطبین خود را با مفهوم ذاتی عشق آشنا ‏میکند. با زبان مردم شعر میگوید:‏
دفتررا که باز می کنم، با خواندن این سرودۀ زیبا نمی توانم زبان به تحسینش نگشایم.‏

moghadas1.jpg

من اگر شاعربودم
امشب
شیواترین واژه های مهر را‏
ارزانی آمدنت می کردم‏
امشب.‏
زیباترین الفبای زمین را
گستران گام هایت،
می خواندم‏
و مهربان ترین عاشقانه ها را
بربلندای قامتت می نوشتم،‏
امشب.‏
من اگر شاعر بودم
امشب
رنگ و نور و نوا را
برفضای نشستنت می باریدم
‏ امشب‏
وچندان پای کوبان به سور می رقصیدم
تا به سر درپایت درافتم
امشب
من اگر شاعر بودم
امشب
نرم و ناز و نجیبانه
دیوانگی ام را ازآمدنت ‏
قطره قطره به فریاد می سرودم‏
تا سپیده صبح، شرم شوکتِ حضورت را، ‏
پشت دربماند، تا همیشه
امشب.‏

خوانندۀ عادی، همینقدر که پختگی کلام، مفهوم وحالت موسیقیائی شعر را درک می کند، لذت می برد. جذب و جلب ‏مخاطب برای شاعر بزرگترین موفقیت است. به کارگیری کلمات ومفاهیم غیرمأنوس که با گوش بیشتر مردم آشنا ‏نیست، دراین دفتر کمتر به چشم می خورد. بیگمان، حفظ این شیوۀ زبان یکی از راز های موفقیت شاعران است. ‏خوشبختانه رویا مقدس با رعایت سادگی کلام دراین راه گام برمی دارد. ‏

شاعر، در قطعۀ “بوسه”، احساس خود را عریان می کند. حسرت های بربادرفتۀ هزارسالۀ زن را با نگاهی تیز یادآور ‏می شود: ‏

هربوسۀ تو شگفتن دوبارۀ من است ‏
هربوسه که به سوی همه می پرانی
راست به میان جانم فرود میرود
و مرا درفراسوی همه به سوی تو به پرواز وا می دارد.‏

بیا و دهانم را بگشای
تارها شود این پچپچۀ هزار ساله از دلم
درآنچه درفراسوی تو و همه سوی من‏
مرا به شکفتن، به پرواز، به باز باز وا می دارد.‏

او پاره تنی از زن جهانی ست. احساس و حسرت هایش نیز رفتارهای زنِ جهانی را توضیح میدهد. در دایرۀ تنگ ‏اقلیمی خود را گرفتار نمی کند. جهان و هرجا که انسان است، زن و مرد حضور دارد او نیز عاشقانه میسراید. در قطعۀ ‏‏”خواب نهان”، روایت توراتی شاعر دراثبات این مدعاست. ‏

‏”تو فرازی، تو نشیبی
تو خود آن گندم و سیبی
که زفردوس مقدس به خرابات گناهم بکشاندی.“‏

زیباترین و رساترین عاشقانه ای از تبلور پاکی و صراحت عشق است. “زن” اظهارعشق را از ید قدرت مرد بیرون می ‏کشد. عصیان می کند. زنجیربردگی و بندگی را می گسلد. بیزارازآرایش عوام پسند، اهرم بازدارندۀ “نجابت” و “شرم” ‏را برسر کله پوکهای تاریخ و هواخواهانش میکوبد. با عقل نقاد، تاریخ و فرهنگ مرد سالاری را به مقابله میطلبد. از ‏سختی و سنگلاخی این جاده جانکاه به درستی آگاه است.‏

در “سنگینی حوادث” می گوید:‏
راه دراز است ‏
و
سوسوی نگاهت دور.‏
با چشمانی لبریز از شدن
ودلی سرشار از شوق عبور‏
تا پایان راهواژه ها گام می زنم.‏

چرا که آغوش مهربانی درانتظار است‏
وسنگینی حوادث‏
و گام های من – اینک - درراه‏
چشمۀ نگاهت را درنور بجوشان
تا راه سوی تو را گم نکنم‏

شاعر، با نگاهی همه سویه دراین قطعه ازحسرت دوری آمال زن سخن میگوید. بامعرفت ازسنگینی حوادث، اطمینان ‏دارد که آغوش مهربانی درانتظار است. آیا رهائی زن از یوغ مردسالاری آغوش مهر و مهربانی برای زن در اجتماع ‏بشری نیست؟ همچنانکه پیوند او با نور جوشان، روایتِ تأکید برتساوی حقوق زن و مرد را تداعی میکند. نگران ‏گمگشتگی ست. ییم و هراس خود را پنهان نمیکند. با زبان نرم و لطیف، این احساس را بروزمیدهد. و سرشار ازعشقی ‏مادرانه سخن میگوید. همجنسان ش را میبیند با مسئولیت های بزرگ در جهان غرب، حتا در کشور های اسلامی که ‏زنان بسیاری در کمال لیاقت و توانائی برمسند قدرت اند. ‏

هر قطعه ازسروده های این دفتر، طراوت ویژه ای دارد. شعور و آگاهی شاعر را به رخ میکشد. در شعر “مرا ‏ازفردا آبیاری کن”، کلمه های جاندار خواننده را در وادی اندیشه جولان میدهد. ‏

جنگل پوشیده از برف طپش هاست.‏
و رازی نهفته شناور درسرما‏
چگونه با که بودن ها
خفتن ها در خش خش یخبندان
وبادهای سرد امروز‏
درآغوش ذوب فردا.‏
زمان ازعطش تا سراب جاری است‏
و نگاه من درانبوهی جنگلِ پوشیده از برف
پایاب پایان گاهنامه ها
درپرسه های فردا جاودانه می ماند.‏

رؤیا مقدس شاعراست. شاعری که فرهنگ خود را می شناسد. با آگاهی ازمسئولیت گام برمیدارد. درایت رو به کمال ‏ش این نوید را می دهد که بالندگی وحضور این هنرمند را در ادبیات تبعید باید جدی گرفت.‏