نمایش روز♦ تئاتر خارجی

نویسنده
بهرام تشکر

مرگ فروشنده نوشته آرتورمیلر به کارگردانی نادربرهانی مرند درسالن قشقایی تئاتر شهربرصحنه است. هنر روز در این شماره خود نگاهی دارد به این نمایش.

margroroshandea.jpg

فقر، سکوت خاموش دستفروش

مرگ فروشنده

نویسنده: آرتورمییلر

کارگردان: نادربرهانی مرند

طراح صحنه: منوچهرشجاع

بازیگران: پیام دهکردی- هومن برق نورد - احمد مهرانفر- ریما رامین فر- امیر جعفری - فرزین محدث- افسانه ماهیان- سیامک صفری- هدایت هاشمی- هادی عامل- شهره انصاری.

خلاصه: بازخوانی نمایشنامه “مرگ فروشنده”.

بنیاد نمایشنامه میلر فاجعه زندگی مردی است که به قول خود میلر”برنیروی زندگی نظارت واختیاری ندارد” مساله اصلی برسراین است یک انسان، موجودی بیولوژیک، ساخته ازپی وروح وخون، که شکل ومحتوای زندگی اش را جامعه سرمایه داری تعیین می کند چگونه می تواند باشد وراه زندگی را بپیماید، وپیری وشوربختی های همراه آن فقط بهانه است، بهانه ای برای تامل درسرنوشت انسان درجامعه ای مبتنی براستثمار. تا همین اواخر، وهنوزهم، یکی از دلایلی که درتوجیه پلشتی ها ی سرمایه داری عنوان می شد این بود که “طبیعی است” به هرکس که چگونگی تمدن بورژوایی وعملکرد قوانین آن تردید می کرد اطمینان می دادند که راه دیگری نیست وانسان رادراین تمدن اختیاری نیست، طبیعت است که اراده وتحمیل می کند. اکنون اوضاع کمی فرق کرده، حتی نویسندگانی چون آرتورمیلرکه ازتفکرات بورزوایی رها نشده اند، تلقیات شان دگرگون شده است. بعضی از نویسندگان غربی که تا ذیروزمدعی بودند سرمایه داری طبیعی است، اکنون می گویند بین این نظام وطبیعت دشمنی وتضادپیگیر است.

توجه به تجارب سرمایه داری معاصر نشان می دهد که این نظام باهرچیزی که درآن نیروی حیات وجود دارد، خصومت می ورزد.

بدین ترتیب معلوم می شودکه سرمایه داری انسان را به عنوان هدفی زنده نگه می داردوکمترین ارجی برای زندگی انسان قائل نیست.

margforoshande2.jpg

برخورددرست با نمایشنامه “مرگ فروشنده” هم باید براین بنیاد باشد که : گرفتاری انسان درچنگ نظام و تمدنی سنگ دل، بی اعتنا ووحشت زا، که هیچ چیز جز سود نمی بیند وبرای زندگی تواناییهای ذاتی انسان، ارزش قائل نیست. انسان به مثابه میوه ای است که سرمایه داری عصاره ی آن رامی مکد ووقتی دیگرعصاره ای نداشته باشد، به دور می اندازدش. تا وقتی سود می آورد وفوشنده خوبی است، مفید است، وبعد باید رهایش کرد.

توصیف محل خانه ی ویلی لومان، شاید اشاره آگاهانه ای باشد برزندانی که ویلی لومان را درخودجای داده : خانه ای کوچک که جوانها درآن پیر می شوند، بچه ها درآن می بالند، وبه ساکنانش خواب، غذا واستراحت می دهد. ویلی لومام مدتی است که دنیای خود راغیرعادی ترازآنچه درگذشته می دید، می پندارد. گذشت سال ها و وضعیت پیری جسمانی اوراوادار به خویشتن نگری ومقایسه با دیگران می کند. او دیگردرباره زندگی وسیرآن مثل گذشته فکر نمی کند.

به زودی لحظه تعیین کننده ویلی فرا می رسد واین پایان روندی است که ازمدتی پیش آغاز شده. ویلی از سفر بازگشته وحتی یک قلم هم فروش نداشته است. چون انرژی گذشته را ندارد. لحظه دیگرتعیین کننده، موقع ملاقات اوبا رئیسش هاواردواگنرفرا می رسد. این صحنه نمایش تضاد اندیشه ها ومنافع نمایندگان دو طبقه است. هوارد سرگرم ضبط صوت است. ضبط صوت به مثابه ی دیواری میام او وویلی حائل می شود. درخواست ویلی مسئله مرگ وزندگی است وهاوارد درخواست اوراندیده می گیرد.

margforoshande3.jpg

با این همه چاره ای نیست، کارویلی دردنیای سرمایه داری به پایان رسیده است. تراژدی رنگی دیگر به خودمی گیرد. او به می کوشد به رغم از دست دادن تکیه گاه مادی، ثلبت کند که وجوددارد وزندگی می کند. تلاش سرسختانه برای دفاع اززندگی آغاز می شود. اما اودراین مبارزه سخت ناتوان وتنهاست. دربرابرش هیولای بزرگ سرمایه داری وجوددارد. سرمایه داری تا وقتی به او اهمیت می داد که فروشندگی می کرد.

بسیاری ازاپیزودهای میلردرگذشته است. ما فرزندان ویلی را، زن او وبرادرش رابه صورت سالهای پیش می بینیم. اینها درذهن او می گذرند. ویلی وقتی به خاطرات متوسل می شود که اعتماد به خویش وموقعیت کنونی اش راازدست داده وسعی می کند با مرورگذشته، به علتها وچراهای بحرانی وتراژدی کنونی اش پی برد ودرعین حال با توسل به گذشته، به جنگ اکنون برمی خیزد، زیرا درگذشته امیدهایی بود ودستاوردهایی که چهره زندگی را پسندیدنی ترمی کرد.

مبارزه ویلی به این معنی نیست که اوجهان وموقعیت خویش رادرآن فهمیده است. که گاه به رویای آمریکایی خویش پناه می برد، به شانس متکی می شودفبه سخاوت وگشاده دستی دیگران دل می بندد، ویا به پیروزی محتمل فرزندان خویش چشم می دوزد. اما تضاد میان آرزو وواقعیت بس شدید است.

وسصرانجان خودکشی به ترازدی فروشنده نقطه پایان می گذارد. خودکشی ویلی وسیله تحقق یک ارزو است. آرزویی واهی که آمیزه ای است از شکست واقعی وپیروزی احتمالی.

نادربرهانی مرند دراجرای خود ازاین اثر بزرگ آرتورمیلر تمام تلا ش خودرا برای انتقال درست مفاهیم همراه با نکنه سنجی های قابل تامل وتحسین کرده است. بازخوانی این اثر درجهت رسیدن به چیدمان ونوع گویش تلفیقی بازیگران درکنارهم ودردوفضا، تنوع وویژگی منحصر به فردی را به نمایش داده است. ریتم درست ومنطقی اجرا نشان از تحلیل مناسب واصولی کارگردان اثر برای بازیگرانش است. پیام دهکردی درارائه نقش ویلی لومان باارائه بازی ظزیف وپرازانرژی تحسین همگان را برانگیخت. استفاده به موقع از فرم دستها وفریادهای به موقع وسرکوب کننده برسر پسران وهمسرش، تمرکز درصحنه های تک گویی وارتباط قوی با اشیاء ودرنهایت ایجاد اتمسفربسیار مطلوب درارائه نقش، بازی اورادوچندان قوی ترساخت. هومن برق نورد واحمد مهرانفر به درستی به عنوان پسران ویلی درجای خود قرار داشتند وبا انتخاب حرکات واتفاقاتی که به صورت مشترک درقالب صحنه ها وجودداشت ارتباط لازم راهم بایکدیگر وهم با تماشاگربرقرر کردند. ریما رامین فر وامیر جعفری هم که با شیوه خاص بازیگری اشان به خوبی از پس چارلی وهمسر ویلی برآمدند. هدایت هاشمی علی رغم بازی کوتاهش درنقش هاوارد روان ومسلط نشان داد. به نظر تنها انتخابی که کمی تماشاگررا بزنظرذهنی به هم ریخت سیامک صفری درنقش عمو بن بود. به دلیل اینکه قالب نقشهای صفری کاراکترهایی با پتانسیل بالا واکتیوی نشان می داد، اما دراین نمایش آرامش صفری برای مخاطب سنگین بود. پیش زمینه قبلی از بازیهای ایشان برای مخاطب هرآن انتظار انفجاررا میطلبید، چیزی که تا پایان نمایش جایی درشخصیت پردازی عمو بن نداشت.

طاحی صحنه نمایش هم ایده خوبی داشت. استفاده از چندین در درانتهای صحنه که هربار باورود وخروج شخصیت ها مکانهای مختلفی را تداعی می کرد.

به هرحال اجرای برهانی مرند از این نمایش با بازیگران باتجربه، جوان وقدرتمند پس ازمدتها به مجموعه تئاترشهررنگ وبویی دیگر داد وسیل عظیمی از مشتاقان میلر وتئاتر را به سالن “مرگ فروشنده” کشاند.