جان بولتون، سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل، در مصاحبه ای با روزنامه لوموند به بحث پیرامون مشکلات منطقه خاورمیانه و پرونده هسته ای ایران می پردازد.
آیا برداشت شما از مشکلات به وجود آمده در عراق تغییر کرده است؟
من همچنان معتقدم که تصمیم سرنگونی صدام حسین بسیار سنجیده و صحیح بود. این تصمیم از یک سیاست ملی برخاسته بود، به طوری که اکثریت کنگره در هر دو حزب آن را مطرح کردند. اما براساس نتیجه گیری های گذشته، ما می بایست اختیارات را زودتر از این به عراقی ها منتقل می کردیم.
این ایده ای بود که فرانسه همواره از آن دفاع می کرد: اعطای حاکمیت ملی.
بله، ولی تا آنجا که بخاطر دارم، ایده فرانسه سرنگونی صدام حسین نبود. ما در صدد این نبودیم که عراقی ها را از داشتن مسؤولیت سیاسی محروم کنیم. “دولت موقت ائتلاف” یک سال را در بلوغ سیاسی بسر برد و همین مسأله به تروریست ها و ته مانده های حزب بعث فرصت سازماندهی مجدد داد. عراقی ها شاید زودتر به نتیجه ای که امروز رسیده اند می رسیدند، ولی این امکان نیز وجود داشت که به نتیجه متفاوتی دست یابند. درواقع گزینش چنین نتیجه ای باید به خود آنها محول می شد.
ایالات متحده هیچ گونه منفعت استراتژیکی در اینکه یک عراق یا سه عراق وجود داشته باشد دنبال نمی کرد. منفعت استراتژیکی امریکا در این است که دولت نوظهور در شکست و ناکامی کامل بسر نبرد، زیرا این حالت می تواند مأمنی برای تروریست ها یا دولت های تروریستی فراهم کند. اینکه این کشور یک دولت یا سه دولت داشته باشد و اینکه این دولت ها به وسیله شیعیان یا مؤتلفین اداره شوند، به هیچ وجه در بحث منافع استراتژیکی امریکا نمی گنجد.
نظر شما درخصوص اعزام نیروهای جدید چیست؟
به نظر من این بهترین رویکرد بود. ما پس از سرنگون کردن صدام حسین مسؤولیت هایی درخصوص تأمین برخی شرایط امنیتی برعهده داشتیم تا بدین طریق عراقی ها بتوانند دولت خود را تشکیل دهند. ما این مهم را انجام دادیم و این تقویت نظامی آخرین رویکرد بود.
اگر عراقی ها نتوانند شرایط لازم را برای خود به وجود آورند، این مشکل خود آنهاست. نگرانی من این است که شرایط مهیا شده توسط آنها کافی نباشد و ازطرف دیگر امیدوارم که تعداد نیروهای اعزام شده برای انجام هرچه بهتر این مأموریت کافی باشد.
یک مسأله دیگر نیز وجود دارد: در خلیج فارس و جهان عرب تصور بر این است که نباید با ایالات متحده در یک ردیف قرار گرفت، زیرا زمانی که مسایل دشوار می شوند، امریکایی ها عرصه را ترک می کنند. به همین دلیل باید از وقوع یک ویتنام دیگر جلوگیری کرد.
پیش بینی شما درخصوص ضرب الاجل پرونده هسته ای ایران در تاریخ 23 فوریه چیست.
ایران بخاطر قطعنامه 1737 از دستیابی به سلاح هسته ای چشم پوشی نمی کند. این واضح است. روس ها از شدت این قطعنامه تا حدی کاستند که دیگر هیچ تأثیری بر ایران نخواهد گذاشت. به علاوه، شاهد بودیم که مقامات ایرانی تهدید خود را مبنی بر خروج از NPT به مرحله اجرا نگذاشتند. روس ها به آنها گفته اند: “واکنش نشان دادن بیش از حد معمول نمی تواند هیچ نتیجه ای دربر داشته باشد و دلیلی هم برای ترس از این قطعنامه وجود ندارد.”
اکنون چهار سال است که تروئیکای اروپا درحال مذاکره است و چهار سال است که ایران به سوی توان ساخت سلاح هسته ای گام برمی دارد. ما نیز همچنان پشت سرهم ضرب الاجل تعیین می کنیم. زمانی که مهلت یک ضرب الاجل بسر می رسد، می گوییم: “خب، حالا باید کاری کرد.” و اروپایی ها نیز ازطرف دیگر می گویند: “حق با شماست. اکنون باید کاری کرد. باید باز هم به مذاکرات ادامه دهیم.”
ما باید این مسأله را بپذیریم: مذاکره و گفتمان شکست خورده است. اکنون زمان به نفع ما نیست. البته من نمی دانم که آیا لندن، برلین و پاریس نیز اینگونه فکر می کنند یا خیر. این اشتباه است. اروپایی ها بیش از ایالات متحده در معرض موشک های ایرانی قرار دارند. من نمی دانم چرا مواضع خود را قاطعانه تر نمی کنند.
چندی پیش ژاک شیراک پیشنهاد اعزام وزیر امور خارجه فرانسه به تهران را مطرح کرد. شما دراین باره چه نظری دارید؟
به راستی او چه فکری می کند؟ مذاکره با ایران کوچک ترین تغییری در رفتار این کشور ایجاد نخواهد کرد. من نمی خواهم نام ببرم، ولی دراین رابطه به یکی از سفرای فرانسه گفتم که به مقامات ایرانی نمی توان اطمینان کرد و او در پاسخ گفت: “من هم موافقم. شیعه ها مدام دروغ می گویند.”
من واقعاً نمی فهمم. ایرانی ها می خواهند به بازارهای مالی و فنآوری غربی دست یابند و درعین حال برنامه های هسته ای-تسلیحاتی خود را نیز ادامه دهند. تنها راه این است که آنها را در یک سطح بین المللی و درعین حال سیاسی و اقتصادی منزوی کنیم. تنها راه حل صحیح در طولانی مدت، که البته امیدوارم خیلی طولانی نشود، همان تغییر حکومت خواهد بود.
آیا دولت امریکا نیز در همین چارچوب فعالیت می کند؟
خیر. تغییر حکومت ایران در چارچوب فعالیت های فعلی نمی گنجد.
آیا جرج بوش به وعده خود مبنی بر اینکه تا پایان دوره ریاست جمهوری خود به ایران اجازه دستیابی به بمب را نمی دهد عمل خواهد کرد؟
یک قسمت از مشکل به اختلاف بین اهداف او و مسایل تعریف شده در چارچوب دیپلماسی مربوط می شود. هیچ کس مایل نیست به گزینه نظامی متوسل شود، ولی همان طور که جان مک کین گفت:ظهور یک ایران اتمی به مراتب بدتر از حمله نظامی به این کشور است.
منبع: لوموند، 11 فوریه
مترجم: علی جواهری