به اتهام "هپی" بودن

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اعضای گروه “هپی” محاکمه شدند و اتهامات اعضای گروه معلوم شد. یکی از آنها، یعنی ریحانه متهم است که یک کلیپ ویدئویی را در یوتیوب آپلود کرده، البته ایشان متهم است که یک شیشه مشروب الکلی هم در خانه اش داشته. ساسان سلیمانی هم متهم شده که کارگردان ویدئو بوده، و قاضی برای او به عنوان کارگردان یعنی خطرناک ترین عنصر این اتفاق خطرناک درخواست اشد مجازات کرده. دو عضو دیگر گروه متهم هستند که لباس رنگی پوشیده و یک ترانه را خوانده اند. این دو به اضافه سه نفر دیگر همگی متهم هستند که روی پشت بام رفتند و با همدیگر قر دادند.

یکی از این سه نفر علاوه بر جنایاتی نظیر رقصیدن و رفتن روی پشت بام، به دلیل باز کردن در پشت بام به اشد مجازات متهم شده است. ساسان سلیمانی البته از همه جنایتکارتر بوده و مدتی قبل با تشکیل یک باند تبهکاری به نام بروبکس مرتکب یک ترانه به نام “سوسن خانم” شده است، ساسان سلیمانی همان کسی است که در کمپین آقای روحانی پیشنهاد رنگ بنفش را برای این کمپین داد. او پس از جنایت خطرناک ساخت موزیک “سوسن خانم” مدتی زندانی شد و در پرونده “ هپی” متهم است که یک فیلم ویدئویی را علیه امنیت ملی کشور ساخته است.

آخر کار هم چون زدن اتهام مصرف مشروبات الکلی، مصرف مواد مخدر، شرکت در پارتی شیطان پرستان، همراهی در راستای اهداف صهیونیستی، همه نخ نما شده بود، به اعضای این گروه اتهام زدند که با همدیگر رابطه نامشروع دارند. حالا به فرض هم که داشته باشند. به دیگران چه ربطی دارد؟ مگر اغلب مردم در همه جای دنیا و ایران با افرادی که دوست دارند، رابطه عاشقانه و در خیلی موارد رابطه جنسی ندارند؟ اصلا مگر چه عیبی دارد؟ چنان می گویند رابطه نامشروع که انگار جنایتی صورت گرفته. دو تا آدم از هم خوششان می آید، دوست دارند با هم رابطه داشته باشند، اصلا تو رو سننه؟ ته ته تهش اتهام اعضای این گروه “ هپی ” بودن است. کم چیزی نیست. کلا هر کسی خوشحال باشد در ایران مجرم است.

 

پیش به سوی مجلس

به قول مرحوم نادر ابراهیمی “پیاده نزدیک تر است.” اصلا خیلی اوقات سریع ترین راه برای رسیدن به جایی همان ساده ترین راه و معمول ترین راه است. بخصوص اینکه خیلی اوقات نمی دانیم که از کدام راه باید برویم و وقتی که این آقایان مسئول مملکت برای بیان خطرات پیش روی حکومت دهان شان را باز می کنند، آدم تازه می فهمد بهترین راه چیست. خدا خیرش بدهد این نمیرالمومنین احمد جنتی را که چقدر راههای مناسب را برای بشریت پیدا می کند. ایشان که به دنبال سفرهای زنجیره ای همه مسئولان کشور به مشهد بعد از روحانی و سلامی و خامنه ای و نقدی و بقیه به این شهر سفر کرده، در همانجا گفته است که “اصلاح طلبان می‌خواهند مجلس را بگیرند رفع حصر کنند.” اتفاقا چقدر راه حل خوبی است. من که می گویم سریع تر همین کار را بکنیم که نزدیک ترین راه برای رسیدن به نتیجه است.

البته جنتی فقط انتخابات را راهی برای رفع حصر ندانسته، بلکه ایشان معتقد است که “عده ای بعد از توافق هسته ای دنبال رفع حصر هستند.” و منظور جنتی همیشه از “عده ای”، همان هاشمی رفسنجانی است. اتفاقا چقدر فکر خوبی است. به نظر من آیت الله خامنه ای هیچ اشکالی ندارد، البته اگر نظر ندهد، حرف نزند، در هیچ کاری دخالت نکند، و با هیچ کس دیدار نکند. خطرش زمانی ایجاد می شود که دهانش را باز می کند. بهترین راه همان حصر کردن است. البته به نظرم اگر قبل از توافق هسته ای حصر شود موثرتر است، چون یک دفعه راست افراطی نمی کند برای زدن زیر میز مذاکرات که کاسه کوزه ظریف را بریزد به هم.

البته می توان کمی امیدوار بود، چون فقط جنتی نیست که این امید را داده که “عده ای در فکر تسخیر مجلس خبرگان رهبری برای برکناری رهبری هستند”، قبل از جنتی، آقایان تویسرکانی و کاظم صدیقی هم همین هشدارهای دل انگیز را دادند. من که خیلی امیدوارم که اکبر خان ترتیب داداش مان را به شکلی نرم نرم بدهند که مشکلات از بیخ حل شود. قابل توجه است که آقای جنتی به این موضوع توجه ویژه ای داشته و گفته است که “آنقدر این قبیل افراد( اکبر! با توئه، گوش بده) میدان دار شده اند که رسما و بطور علنی در جمعی خصوصی این مسائل را عنوان می کنند.” یاد گرفتید؟

این افراد بطور علنی در جمع خصوصی و غیرعلنی حرف می زنند. شده مثل دادگاههای علنی که ورود افراد به آن ممنوع است. این هم از معجزات جنتی است که احتمالا توسط سلیمان نبی یاد گرفته، اینکه جلسه علنی خصوصی باشد. یعنی چه؟ اگر علنی است، چرا خصوصی است؟ و اگر خصوصی است چرا علنی است؟ آخرش هم جنتی سئوال کرده که “چرا برخی نمی‌فهمند فتنه خط قرمز است؟” به نظرم باید سئوال کرد: “چرا فکر می کنی برخی نمی فهمند فتنه خط قرمز است؟” شاید می فهمند و از این موضوع ناراحت نیستند. من به هر حال امیدوارم که خطر فتنه هیچ وقت کم نشود و برای اینکه این خطر کم نشود، معتقدم باید یواش یواش به انتخابات مجلس آینده فکر کرد. به نظرم یواش یواش باید صفحه های فیسبوکی را درست کرد. هر کی حاضره دستها بالا.


فساد مالی یعنی احمدی نژاد

واقعا بدون وجود احمدی نژاد درک عمیق فساد مالی ساده نیست. یعنی این موجود مثل بازیگری که یک نقش سینمایی را بازی می کند طابق النعل بالنعل تمام صحنه های فیلم سینمایی “آرسن لوپن” را بازی کرده. اعضای تیم او و یکی شان یعنی بقایی در اعتراض به برخی نمایندگان مجلس که برداشت ۱۶ میلیارد تومان از حساب دولت را برای دانشگاه ایرانیان عملی غیرقانونی دانسته، گفته است که این عمل کاملا قانونی بوده.

البته فرض کنیم که عضو هیات مدیره یک دانشگاه از رئیس جمهور درخواست می کند که وامی به مبلغ ۱۶ میلیارد تومان در اختیار دانشگاه قرار بگیرد و دانشگاه بتواند راه اندازی شود. در پاسخ به این عضو هیات مدیره رئیس دفتر ریاست جمهور نامه را در اختیار معاون رئیس جمهور قرار داد و معاون مذکور نامه ای مبنی برموافقت نوشت و رئیس جمهور دستور پرداخت را امضا کرد و پول مذکور در همان روز به حساب دانشگاه ریخته شد. این عمل طبیعتا می تواند قانونی باشد، البته با این فرض که رئیس جمهور حق داشته باشد به جای اینکه از بودجه وزارت علوم پول پرداخت کند، از بودجه دراختیار خودش پرداخت کند. و البته مشکلات دیگری هم وجود دارد.

اول اینکه این عضو هیات مدیره دانشگاه ایرانیان یعنی آقای سیدحسن موسوی که درخواست وام کرده، خودش همان کسی است که نامه را دریافت کرده، یعنی ایشان رئیس دفتر احمدی نژاد بوده. کسی هم که به این عضو هیات مدیره دستور داده درخواست وام کند، همان رئیس جمهور بوده که رئیس دانشگاه بدون مجوز ایرانیان بوده، معاونی هم که با وام موافقت کرده همان بقایی است که خودش درخواست وام کرده، کسی هم که وام را پرداخته، در حقیقت وام را به حساب خودش ریخته، این حساب هم حساب دانشگاه نبوده، بلکه حساب خصوصی دو امضایی بقایی- احمدی نژاد بوده. ساعت ۱۲ ظهر روز ۱۲ مرداد سال ۱۳۹۲ احمدی نژاد به حساب بانکی ریاست جمهوری نگاه کرده و دیده که ته حساب هنوز ۱۶ میلیارد تومان پول است که فرصت نکرده به مرتضوی یا بابک زنجانی بدهد و فکر کرده که گناه دارد و باید پول را بالا بکشد، ساعت ۱۲ و نیم به این فکر افتاده که دانشگاهی تشکیل بدهد که بتواند ترتیب این شانزده میلیارد را بدهد، ساعت یک حساب بانکی را با بقایی افتتاح کرده، ساعت یک به رئیس دفترش گفته که عضو هیات مدیره دانشگاه بشود.

رئیس دفتر پرسیده دانشگاه چی؟

محمود گفته: فرقی نمی کنه، تو فقط نامه بنویس و درخواست شانزده میلیارد پول بکن.

رئیس دفتر هم نامه نوشته. بعد پرسیده حالا اینو کجا بدم؟

محمود گفته: بده به خودت.

رئیس دفتر گفته: دادم به خودم، حالا چی کار کنم؟

محمود گفته: با خودت موافقت کن.

رئیس دفتر با خودش موافقت کرده و پرسیده: حالا چی کار کنم؟

محمود گفته: پول رو بریز به حساب دانشگاه.

رئیس دفتر پرسیده: یعنی به حساب کی؟

محمود گفته: به حساب من و بقایی.

رئیس دفتر هم پول را به دستور رئیس جمهور ریخته به حساب رئیس جمهور. بعد رئیس جمهور در نقش رئیس دانشگاه ایرانیان، از رئیس جمهور در نقش رئیس جمهور تشکر کرده است.

و همه این کارها در چهار ساعت آخری صورت گرفته که احمدی نژاد رئیس جمهور بوده و هنوز چهارده روز مانده بود که در ۲۶ مرداد دانشگاه ایرانیان تشکیل بشود. حالا یک بحث جدی این است که تیم احمدی نژاد می گوید که این دانشگاه در ۱۲ مرداد مجوز داشته، و این مجوز هم از شورایعالی انقلاب فرهنگی دریافت شده، در حالی که احمدی نژاد برای گرفتن مجوز از شورایعالی انقلاب فرهنگی به آنها گفته که مجوز از وزارت علوم صادر شده. یعنی شورایعالی انقلاب فرهنگی فکر می کند وزارت علوم مجوز صادر کرده، وزارت علوم هم فکر می کند شورایعالی انقلاب فرهنگی مجوز را صادر کرده. در حالی که اصلا مجوزی وجود ندارد.

البته این کارها اصلا عجیب نیست. تمام کلاهبردارهای دنیا از همین شیوه ها برای کلاهبرداری استفاده می کنند، منتهی تفاوت در این است که معمولا در سایر کشورهای دنیا این کلاهبردارها رئیس جمهور نیستند. جمع فساد مالی که به رسوائی ولیعهد بلژیک، وزیر کابینه سارکوزی، رئیس جمهور سابق آلمان، یک وزیر سوئدی شده بود و منجر به استعفای سه وزیر اروپا و رسوایی یک ولیعهد شد، جمعا کمتر از یک میلیون یورو، یعنی یک پنجم همین کلاهبرداری احمدی نژاد در آخرین روز ریاست جمهوری اش بوده.

بگذریم از اینکه هنوز که هنوز است بعد از یک سال و چند ماه بجز چهار اتومبیل شخصی تشریفاتی که احمدی نژاد قانونا در اختیار گرفته، و بجز ۲۴ اتومبیلی که یک سال در اختیارش بوده و آنها را بعد از یک سال پس داده، هنوز یازده اتومبیل گرانقیمت تشریفاتی در اختیارش است که پس نداده، حالا یک میلیون دلار هیچی، اصلا کل وجود احمدی نژاد در یک کشور عادی که رهبرانش فاسد نباشند، به اندازه یک اتومبیل تشریفاتی شیک و گرانقیمت ارزش دارد؟

اصلا اگر این موجود در هر جای دنیا اعم از امارات، پاکستان، ترکیه، فرانسه، نروژ، استرالیا، آمریکا یا هر جای دیگری بود، نهایتا می توانست مدیر یک دبستان، یا فروشنده یک سوپرمارکت، یا مسئول نظافت شهرداری یک محله بشود، حقوق چنین آدمی برای یک عمر آیا جمعا می شد یک میلیون دلار؟ یعنی یک پنجم از پولی که فقط در روز آخر ریاست جمهوری اش کف رفت؟ آن وقت هنوز داریم فکر می کنیم که چنین جانور سریش وامانده ای چرا ول کن قدرت نیست و هر چه می زنند توی سرش دوباره پیدایش می شود.

 

حجاب، عقیدتی است نه امنیتی

مقاله بسیار دقیق و خوب روزنامه اعتماد دیروز را بخوانید. نوشته که حجاب یک موضوع امنیتی نیست، چرا که نداشتن حجاب امنیت جامعه را به خطر نمی اندازد، مثلا در صدا و سیما تصویر بدون حجاب زنان خارجی نشان داده می شود، ولی پخش تصویر زن ایرانی بدون حجاب نه تنها از سیمای جمهوری ممنوع است، بلکه اگر مثلا نیکی کریمی در پاریس هم روسری نداشته باشد، اسلام به خطر می افتد. اگر حجاب امنیتی است، پس چرا زن بی حجاب خارجی خطر ندارد؟ مثل این می ماند که بگوئیم تروریست خارجی در تهران خطری ندارد، چون ایرانی نیست یا چون مسلمان نیست.

یا اینکه چطور می شود که اگر زنی در تهران مانتو بپوشد، یا چادر بپوشد، یا نقاب داشته باشد، در هر حال خلافی نکرده، پس حجاب امنیتی نیست، چون شدت و ضعف آن اهمیت ندارد. اما حجاب یک موضوع اعتقادی است. به همین دلیل مثلا اگر کسی دشمن حکومت باشد ولی هیچ کاری نکند، مجرم نیست. اما اگر کسی معتقد به حجاب نباشد و این حرف را بزند، جرمش از کسی که حجاب را رعایت نمی کند، بیشتر است. به همین دلیل هم یوسفی اشکوری به دلیل اینکه اعلام شد علیه حجاب نظر داده در ابتدا به اعدام محکوم شد، بنا براین حجاب نمی تواند یک موضوع امنیتی باشد، چون اعتقاد به نبودن آن خطرناک تر از رعایت کردن آن است.

و با فرض اینکه حجاب یک موضوع اعتقادی و یک حکم دینی است، قطعا اهمیت حجاب از نماز و روزه کمتر است. نماز ستون دین است، در حالی که حجاب حتی پنجره دین هم نیست، ولی چه می شود که اگر کسی نماز نخواند، مجرم نیست و اگر حجاب نداشته باشد مجرم است؟

البته این حرف نویسنده روزنامه اعتماد هم خیلی قابل اعتماد نیست، چون حجاب در خیلی موارد موضوعی امنیتی است و کاملا با امنیت جامعه ربط دارد، مثلا همین که کسی باعث تحریک جامعه به شورش شود. مثلا اگرزنی بدون حجاب توی خیابان راه برود، بخش اعظم برادران حزب الله و روحانیون سابقا محترم، یک دفعه تغییر موضع داده و به سوی جریان راست افراطی متمایل می شوند، برای همین حجاب تاثیر مستقیم روی راست کردن جریانات تندرو و رادیکالیزه شدن این جریان دارد. از طرف دیگر نداشتن حجاب باعث می شود که آدمها شبیه خودشان بشوند و این یکی از مهم ترین خلاف هایی است که در جامعه ممکن است رخ بدهد، بنابراین از هر راهی که جامعه شبیه خودش بشود باید اجتناب کرد. همچنین حجاب باعث می شود مردم و بخصوص زنان احساس کنند در حال خفگی نیستند و همین موضوع باعث لطمه زدن به اساس نظام جمهوری اسلامی می شود. برای همین من معتقدم که این نظر روزنامه اعتماد کاملا غلط است و اصلا معنی ندارد که بگوئیم حجاب امنیتی نیست. از قضا خیلی هم امنیتی است. اگر دلیل دیگری هم لازم دارید یک دلیل محکم دارم که اگر شک دارید مثل برهان قاطع چنان می کوبم به مغزتان که شش ماه بروید به بیمارستان.

 

تازه داریم تمرین حکومت داری می کنیم

واقعا باید حرف راست را غیر از جریانهای راست، از بچه شنفت. اصلا این علما و اعضای مجلس خبرگان یک صداقت کودکانه دارند که وقتی می گویند دارند می روند بیرون چیزی بدهند و بیایند، همین شان آدم را می کشد. مثلا همین آقای عبدالنبی نمازی که بعد از سی و هفت سال که جمهوری اسلامی تشکیل شده و خواهر و مادر مردم را جهت زیارت به اماکن مقدسه برده، تازه گفته است که “ما تازه داریم تمرین حکومتداری می کنیم.” و توضیح هم داده که: “علت وجود مشکل در اداره کشور بی تجربه بودن اسلام در امر حکومتداری در ایران است.” حالا اینکه این آقایان علمای اعلام که بعد از سی و هفت سال که اگر یک دمپایی ابری، یا جلبک عادی یا سوسک سیاه معمولی را به عنوان مدیر گذاشته بودند، در سی و پنج سال شده بود بیل گیتس، و این آقایان سال به سال در روند معکوس صاایران حرکت می کنند، چه اصراری دارند که با وجود نداشتن تجربه، نه فقط در قدرت باقی بمانند، بلکه هیچ کس دیگری را هم به قدرت راه ندهند، این یعنی داشتن مشکل جدی که حالا حالا ها خوب نمی شود. حالا مشکل این است که احتمالا این نوابیغ تا صد سال دیگر هم اگر مدیر باشند، بعید می دانم تجربه پیدا کنند. ضریب هوشی مشکل جدی است.