خاتمی، همچنان نامزد ما

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

سیدمحمد خاتمی از نامزدی در انتخابات 88 انصراف داده است؛ اما زمان ثبت‌نام داوطلبان انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، ‏نیمه‌ی اردیبهشت ماه سال آتی است. آنهایی که چون نگارنده، خاتمی را بهترین گزینه‌ی موجود برای پیشبرد ‏دموکراتیزاسیون و تقویت جامعه مدنی و تحقق منافع ملی می‌دانند، از همین امروز زمان دارند تا “قدرت” جامعه مدنی را به ‏رخ “اقتدارگرایان” بکشند.‏

khatami899.jpg
درک حال و روز بسیاری از جوانان و حامیان نسل سومی خاتمی، و نیز میلیون‌ها شهروند ایران، که امید و دل به “آمدن ‏خاتمی” بسته بودند، چندان دشوار نیست؛ چنان که درک شادمانی و سرور اقتدارگرایان و تمامیت‌خواهان از شنیدن خبر ‏انصراف خاتمی، کار سختی نیست. اما “کنشگران امیدوار و مصمم” که به “قدرت” خویش و “قدرت” جامعه مدنی، ایمان ‏دارند، نشان خواهند داد که به تعبیر زیبا و عمیق لائوتزو، فیلسوف چینی (قرن ششم پیش از میلاد مسیح) باور دارند: ‏‏”نرم‌ترین چیزهای جهان بر سخت‌ترین چیزهای جهان غالب می‌شوند.“‏

به نظر بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی، “قدرت” وجه مشخصه‌ی امر سیاسی است؛ نسبت قدرت به تحلیل سیاسی، مانند ‏نسبت امر اقتصادی به علم اقتصاد است. اما در نگاه به “قدرت”، اختلاف نظرها، کم نیست.‏

در دیدگاه تک بعدی، “قدرت به‌عنوان تصمیم‌گیری” تعریف می‌شود و کانون تحلیل، “حوزه‌های سیاسی رسمی” است.‏
در دیدگاه دوبعدی، “قدرت به‌عنوان تصمیم‌گیری و تنظیم دستور کار” ارزیابی می‌شود، و کانون تحلیل، عبارتست از: ‏‏«حوزه‌های سیاسی رسمی، و فرآیندهای غیررسمی محیط بر آن، یا به تعبیر دیگر، مراکز غیررسمی قدرت”. ‏

اما دیدگاه سومی نیز وجود دارد؛ در دیدگاه سه بعدی، “قدرت به‌عنوان تصمیم‌گیری، تنظیم دستور کار، و شکل‌دهی ‏ترجیحات” تعریف می‌شود. در این دیدگاه، کانون تحلیل، “جامعه مدنی” و به‌ویژه “حوزه‌ی عمومی” است که “ترجیحات” ‏در چارچوب آن شکل می‌گیرند. ‏

با چنین نقطه عزیمت نظری، اجازه دهید از منظر دیدگاه سوم، به “قدرت” جامعه مدنی و “عرصه عمومی” در ایران ‏امروز، خوش‌بین باشیم و در کادر آن، مطالبات و خواسته‌های دموکراتیک و حقوق‌بشرطلبانه‌ی خویش را پیگیری کنیم.‏

اگر “حوزه‌های سیاسی رسمی” و نیز “مراکز غیررسمی قدرت” در این روزها بسی کوشیدند که خاتمی را به انصراف ‏وادار کنند، و پاره‌ای از “کج‌سلیقگی‌ها” و “تصمیم‌های ناپخته” و گاصرارها” بر این آتش دمید، و درنهایت منتهی به ‏انصراف خاتمی از نامزدی انتخابات 88 گردید؛ هنوز زمان برای قدرت‌نمایی “جامعه مدنی” ایران به‌قدر لازم وجود دارد.‏
نگارنده هرگز موافق ناامیدی و یاس و انفعال و پی‌گرفتن بی‌تفاوتی نسبت به انتخابات یا تحریم آن، نیست.‏

آنهایی که در جامعه مدنی به این تحلیل و باور رسیده‌اند که هیچ نامزدی چون خاتمی، توان تقویت جامعه مدنی، تثبیت ‏عرصه عمومی، تحکیم جنبش‌های اجتماعی، تضعیف اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی، و تحقق منافع ملی را ندارد، باید گامی ‏فراپیش نهند. زمان ثبت‌نام نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، نیمه‌ی اردیبهشت ماه آتی است. شهروندان آگاه و ‏کنشگران اجتماعی متعهد به ایران، زمان لازم را در اختیار دارند که جنبشی اجتماعی برای بازگشت خاتمی به رقابت بس ‏مهم 22خرداد88 ایجاد نمایند. بدیهی است که منظور از جنبش اجتماعی، حرکت‌های پوپولیستی و خیابانی و پر سر و صدا ‏نیست؛ همین که این “خواست اجتماعی” از خاتمی، خود را در محافل بحث و گفت‌وگو، یا در قالب پیامک و ایمیل، متبلور ‏نماید، یا در فضای مجازی (اینترنت) مورد توجه قرار گیرد، به قدر لازم، برای شخص خاتمی و سیاست‌گذاران همراهش، ‏‏”معنادار” خواهد نمود. مهم، شکل‌گیری “ترجیح” در جامعه مدنی و “افکار عمومی” است.‏

در محافل سیاسی و مطبوعاتی، شنیده شد که دکتر عبدالکریم سروش، به ضرورت نامزدی خاتمی، تاکید وافر دارد. اگر بنا ‏بر مصالحی، ایشان رای خود را شفاف مطرح نکرده‌اند، اینک که خاتمی کناره گرفته است، دیدگاه ایشان و دیگر نخبگان و ‏فرهیختگان در مورد لزوم حضور خاتمی در صحنه‌ی انتخابات، واجد تاثیرات غیرقابل انکاری خواهد بود. صاحب‌نظران و ‏فرهیختگانی چون مصطفی ملکیان، ابراهیم یزدی، عزت‌الله سحابی، سعید حجاریان، یوسف اباذری، ضیاء موحد، شاپور ‏اعتماد، و… بس پرشمارند؛ اینان می‌توانند با تاکید بر لزوم بازگشت خاتمی به فضای رقابت‌ها، خواب شیرین تمامیت‌خواهان ‏را آشفته سازند و به این حرکت اجتماعی، عمق و آگاهی و انرژی مضاعف دهند.‏

تردید نکنید که شکل‌گیری و بسط این جنبش، بسی سریع‌تر و تحققی‌تر از آن چیزی است که مخالفان خاتمی، ارزیابی ‏می‌کنند. شواهد متعدد در همین چند هفته‌‌ی اخیر، دلایل متعدد برای اثبات این مدعا را در اختیار تحلیل‌گر منصف و ناظر ‏بی‌طرف می‌نهد.‏

خاتمی باید باور کند که در میان نامزدهای کنونی، هیچ شخصی از کارویژه‌ها و پتانسیل‌های او برخوردار نیست، چنان که ‏هیچ نامزدی چون او، نمی‌تواند چنان اقبالی را در جامعه ایجاد کند که منتهی و منجر به شکست سنگین تمامیت‌خواهان گردد.‏
قابل پیش‌بینی، و بس محتمل است که واقعیت‌های چند هفته‌ی آتی، چه از جهت سلبی و چه از جهت ایجابی و اثباتی، دیگر ‏نامزدهای متعلق و منتسب به گفتمان اصلاح‌طلبی را به این گزاره سوق دهد که “بهترین نامزد برای تغییر و پیشبرد ‏اصلاحات، خاتمی است.” حتی اگر چنین اتفاقی نیز به‌وقوع نپیوندد، ملالی نیست. آن اقبال عمومی و گسترده، و آن خواست ‏فریاد شده در جامعه مدنی، به قدر لازم و کافی توان اقناع خاتمی را خواهد داشت که باور کند “وظیفه‌ای اخلاقی” و ‏مسئولیتی گرانسنگ نیز، از زاویه‌ای دیگر، متوجه و معطوف به اوست.‏

آنگاه که طیف قابل توجهی از فرهیختگان، اندیشمندان، نخبگان، کنشگران مدنی، فعالان سیاسی، جوانان، دانشجویان، زنان، ‏و… بر تقاضای جدی و خواست عمیق خود از خاتمی، تاکید و پافشاری کنند؛ همه‌ی مخالفت‌های اقتدارگرایان و “مراکز ‏غیررسمی قدرت”، و همه‌ی طعن‌ها و انتقادهای غیرمنطقی و مقاوت‌های جناحی و قبیله‌ای، به حاشیه خواهد رفت.‏

سیاست‌ورزی بدون ایمان و امید و صبر، به مقصود منتهی نخواهد شد. باور کنید که خاتمی به قدر لازم و کافی از این ‏پتانسیل برخوردار است که حتی با ورود در “دقیقه 90” نیز، “بازی” را به نفع “خویش” (ایران و ایرانیان) عوض کند و ‏تغییر دهد.‏

آنهایی که “قدرت” را تنها در اختیار “حکومت” نمی‌دانند، و به “قدرت” خود و جامعه مدنی، اعتقاد دارند و قدر و توان ‏‏«میکرو فیزیک» قدرت را فهم کرده‌اند، «راهبرد» خود را بی تردید و ناامیدی، پی خواهند گرفت. ‏

آنانی که خاتمی را مصداق این سخن لائوتسو می‌دانند نیز، خواهند کوشید که امکان ارزشمندی چون “قوه مجریه”، در ‏اختیار کسی جز او قرار نگیرد:‏

‏”استاد قانع است ‏
که مثل الگویی فقط خدمت کند‏
و نه این که اراده‌اش را اعمال کند.‏
او تیز است اما آسیب نمی‌رساند
او صریح است اما با نرمی.‏
نورانیست، اما چشمانش آرام است…‏
با حوصله، مانند آسمان،
فراگیر، مانند نور خورشید، ‏
انعطاف‌پذیر، مانند درختی در مقابل باد…‏
او می‌تواند به سعادتمند کردن مردم بپردازد…“‏

‏”باران”ی که در پی این خواست عمومی و متعاقب جنبش جامعه مدنی، باریدن خواهد گرفت، همان‌قدر عینی است که باران ‏بهار پیش رو. ‏

‏”خبر رسیده که باران
دوباره ‏
خواهد بارید،
خدا برهنه خواهد شد،
و باغ خاکستر خواهد شکفت.‏
مسافری در راه است ‏
که بادبانش از ارغوان و ‏
ابر پر است،
و جسم ظلمت را،
این هزارپای زخمی را،‏
از خواب نسترن‌ها بیرون می‌افکند
مسافرانی در راه‌اند،
سپیده‌دم را بر دوش می‌کشند آنان…‏
خبر رسیده که باران، درشت
خواهد بارید،
خدا برهنه خواهد شد.‏
مگر نمی‌بینی
که قلب من سبز است،
و حالتی دارم،
که آب و آتش دارند…” (محمدرضا شفیعی کدکنی)‏