عمادالدین باقی که از مهرماه سال گذشته در زندان اوین به سر می برد، چند ماه آغازین زندان اخیر خود را در سلول انفرادی و زندان بسته سپری کرد؛ به گونه ای که تنها پس از مشکلات جسمی مسوولان زندان حاضر شدند وی را به بند عمومی منتقل کنند. اما طی چند روز گذشته بدون هیچ دلیل حقوقی و قانونی دوباره این زندانی سیاسی را به زندان بسته 209 بازگرداندند. به همین جهت خواندن گزارش کوتاهی که باقی در اسفند ماه سال گذشته از وضع خود در بند 209 ارائه کرد می تواند مهم باشد. بندی که باقی در همان سلامت خود را از دست داد. متن نامه باقی به رئیس قوه قضائیه به شرح زیر است.
وله الحمد
حضرت آیت الله شاهرودی
ریاست محترم قوه قضاییه
با سلام و دعای خیر
هرچند مایل بودم راوی حکایت های خوش باشم اما از آنجا که نوع رفتار با اینجانب می تواند حاکی از رفتارهای ناشایست تر با دیگران باشد ناگزیر ازگزارش مختصر شده ای از وقایع ایام حبس اخیر خود هستم.
1- مرا به عنوان اجرای ناگهانی حکم زندان یکساله ای که قریب به سه وسال ونیم پیش صادر شده بود در جریان بازپرسی پرونده دیگری مربوط به انجمن دفاع از حقوق زندانیان بازداشت کردند.
2- این حکم یکساله درباره مقالاتی بود که یکبار دیگر نسبت به آنها محاکمه شده بودم و سه سال محکومیت زندان آن را گذرانده بودم وخود بهتر می دانید که این از عجایب قضایی در جهان است که فردی را نسبت به یک نوشته دوبار محکوم وزندانی کنند.برخی مقالات هم در روزنامه هایی چاپ شده بودند که این روزنامه ها محاکمه و محکوم شده بودند بدون اینکه مقالات من جزو آنها محکوم شده باشند.
3- پس از بازداشت من در22مهر1386به عنوان اجرای حکم یکساله در حالی که برفرض منطقی بودن حکم باید در به بند عمومی اوین منتقل می شدم مرا بدون قرار بازداشت به بازداشتگاه 209وزارت اطلاعات بردندودوماه ونیم آنجا بودم تا اینکه پس از دو حمله در سلول به بیمارستان و از آنجا به بند عمومی انتقال یافتم.
4- از بدو ورود به209 برخوردهای تند و تهدیدآمیز آغاز شد و در مورد زدن اجباری چشم بند تشنجی به وجود آمد که سرانجام با زدن دستبند از پشت و زدن اجباری چشم بند به سلول منتقل کردند.
5- یک مامور عملیات در برابر مقاومت من واعتراضم مبنی بر مجرمانه بودن عمل آنها ومخالفت شان با قانون حقوق شهروندی در حالی که اسلحه ای به کمرداشت گفت «اینجا قانون منم» و این سخن از عمق یک فاجعه خبر می داد.بازجوی وزارت اطلاعات نیز در برابر احتجاج من به قانون رسما می گفت اینجا قانون حقوق شهروندی نداریم و اینجا استثنا شده و این قوانین ربطی به ما ندارد.اگر ناراحتی هروقت بیرون رفتی اعتراض کن.
6- بازجویی ها در موارد زیادی علیرغم تاکید من مبنی بر اینکه باید کتبی و در چارچوب اتهام باشد شفاهی و خارج از چارچوب اتهام بود و به ندرت کتبی می شد.
7- فضای بازجویی پر تنش وگاه همراه با تهدید وتوهین بود که البته به حکم دفاع از عزت و حقوق خود پاسخ مناسب وی را می دادم. اتهامات عجیب مطرح شده که یکی از آنها تلاش برای پرونده سازی علیه برخی مقامات قوه قضاییه بودومجموعه اتفاقات دوره بازجویی ومشاهدات ناگوار وآزار دهنده ام را درباره رفتار با سایر زندانیان در صورت لزوم همراه با شواهد و دلایل محکم تقدیم خواهم کرد.
8- شکنجه سفید رسما اعمال می شد و اگرحکم قطعی هم نداشتم و با قرار بازداشت آنجا بودم حق نداشتند مرا دوماه ونیم به سلول انفرادی ببرند که یکماه ونیم آن در خلاءمطلق وبدون یخچال و تلویزیون وکتاب و قلم وکاغذ وتلفن و…بود وسلول بدون تهویه و مستقر روی موتورخانه بزرگی که تامین کننده آب گرم سه بند بزرگ است و لرزش دایمی و صدای موتورخانه که خصوصا شبها هنگام خواب و سرنهادن برزمین مهیب می شد و به دلیل توزیع شدن لوله های آب گرم از کف این سلول در مهر تا نیمه آبان بسیار گرم و شبیه سونا وموجب ریزش عرق مدام بود وبا سرد شدن هوا وبسته شدن پنجره های زیر سقف (که روی آن ورق فلزی مشبک جوش داده شده بود) کمبود اکسیژن چنان بود که سبب نفس تنگی شدید می شد وبرای تنفس باید روزنه (فاصله) میان کف و در سلول را مغتنم شمریم.اعتراض پیوسته به این وضعیت و درخواست ثبت این مشکل در دفتر وقه زندان وحتی اعتراض پزشک بهداری به نگهداری من در این سلول بی حاصل بود.
9- فعلا از رفتارهای تلخ و توهین آمیز با خانواده در ملاقات که منجر به تنش و گریستن مظلومانه آنان شده بود وبسیاری مسایل دیگر در می گذرم واگر لازم دانستید جداگانه تقدیم می کنم.متذکر می شوم که در ادامه فشار روحی و عصبی بر من و خانواده ام همسر ودخترانم را به استناد شکایت برخی پرسنل زندان در جریان برخوردهایی که با خانواده ام شده و موجب واکنش آنها شده بود برای نیمه اسفند به دادگاه احضار کرده اند.
با توجه به آنچه گذشت یکی از درخواست های کنونی من توقف وبررسی مجدد حکم یکسال حبس است که دارای اشکالات قانونی اساسی است.
با آرزوی کامیابی و کامروایی تان
علیه توکلت والیه انیب