مدیر مرکز هنرهای نمایشی اعلام کرده اولویت اجراها با نمایش های بومی و ملی خواهد بود، اما در عمل منظور نمایش های مذهبی است. این روزها بازار این گونه نمایش ها داغ تر شده و آهو به وقت انفجار یکی از آنهاست. نمایشی که حسن وارسته آن را بر اساس نمایشنامه ای از رحمت امینی کارگردانی کرده است.
آهو به وقت انفجار
کارگردان: حسن وارسته. نویسنده: رحمت امینی. بازیگران: جمعی از دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا.
عده ای برای زیارت راهی مشهد می شوند و داخل حرم می شوند. اما دقیقاً پس از ورود، بمبی در حرم منفجر می شود…
آشفتگی در اجرا
رحمت امینی نویسنده انفجار به وقت آهو به واسطه تدریس در دانشگاه علاقه فراوانی به اجراهای مدرن از موضوعات مذهبی دارد. حسن وارسته نیز چند سالی است به عنوان کارگردان در کنار او قرار دارد. این گروه سال گذشته فیلم طناب هیچکاک را تبدیل به نمایش کردند و سعی داشتند جنبه های اخلاقی این نمایش راتقویت کنند.
نمایش انفجار به وقت آهو نیز بیشتر یک کار پرفورمنس است. داستان اگرچه خطی مشخص دارد، اما وارسته کوشیده آن را به اجرایی مدرن بدل کند. همین نگاه سبب شده که نمایش به نوعی سردرگمی گرفتار آید. نمایشنامه خطی مشخص دارد، ولی نمایش در اجرا راهی دیگر را پی می گیرد. تجربه هایی اینچنین می تواند جذاب باشد مشروط به این که نمایشنامه و تفکر پشت اثر سنتی نباشد و اجرا مدرن.
در این نمایش کارگردان سعی دارد از اصول و شیوه نمایش آیینی و به طور خاص تعزیه در اجرایش استفاده کند و از سوی دیگر سعی در خلق فضایی مدرن با شیوه اجرایی مدرن دارد. از سویی از لباسی رئالیستی مانند چادر سود میجوید – بدون هیچگونه تغییردر آن و یا آشنایی زدایی از آن – و از دیگر سو از لباسهایی کارگاهی و بعضاً نمادین استفاده میکند. از یک سو طراحی صحنه سعی در خلق فضایی مدرن دارد و از داربستها و خطوط هندسی و ابزارهایی همچون تایر ماشین و کلاههای ایمنی و چراغ بالای آن و… بهره میبرد و از دیگر سو تلاش دارد تا با تمام اینها فضای معنوی و سنتی حرم را به ما یادآوری کند. از یک سو از سازهای اصیل موسیقی ایرانی همچون سه تار و دف استفاده میکند و از دیگر سو شاهد حضور سازهایی چون گیتار و ویلن هستیم.
نکته دیگری هم که در این راستا می توان به آن اشاره داشت شیوه اجرایی بازیگران است. ما در پرفورمنس با بدن بازیگر سروکار داریم. یعنی هرآنچه در نمایش وجود دارد می بایست از طریق تن بیانی به بازیگر منتقل شود. بازیگران در این راستا با کوچکترین حرکت خود پیامی را به تماشاگر منتقل می کنند که این جزو قرارداد های نمایش های اینگونه به شمار می آید. اما در تعزیه قراردادها کاملاً متفاوت است. در تعزیه تماشاگر می داند داستان با فاصله برای او روایت می شود. از طرفی دیگر تعزیه کاملاً شرقی است و پرفورمنس مبتنی بر اصول و روش شناسی های اجرایی غربی. اما این دو شیوه در بسیاری از صحنه های نمایش انفجار به وقت آهو با هم در می آمیزد.
طراحی صحنه نیز همین راه را دراجرا پی می گیرد. ما در فصل هایی با نظریه صحنه خالی رو به رو هستیم و در برخی لحظات دیگر تعداد وسایل صحنه به حدی می رسد که تماشاگر را کاملا گیج می کند. گروتوفسکی خالق نظریه تئاتر بی چیز در واقع بنا بر مشاهدات و تحقیق هایی نظریه تئاتر بی چیز را ارائه کرده است. در این شکل طراحی تماشاگر با توجه به ذهنیات و تخیل خود و تنها حرکات بازیگر صحنه را در ذهن خود مجسم می کند. در صورتی که داستان طراحی صحنه رئالیستی اصولا بر مداری دیگر حرکت می کند.
این تناقض در اجرا سبب می شود تماشاگر نتواند انرژی خود را به صورت یکسان در کلیت نمایش تقسیم کند. و زمانی که قصد می کند تا با توجه به قراردادهایی که می شناسد به سراغ نمایش برود، ناگهان همه چیز به هم می ریزد و مجبور می شود قراردادی دیگر را جایگزین قرارداد های قبلی کند. از دیگر سو داستان خطی امینی هم در گیر و دار همین تغییرات از دست می رود. ما متوجه انگیزه بسیاری از شخصیت ها نمی شویم. بازیگران به جای آنکه در خدمت فضای داستان پرداز نمایشنامه باشند به خلق فضا کمک می کنند. این بازیگران بیشتر قرار است به تصویر پردازی کمک کنند تا پیشبرد داستان.
اجرای نمایش های مذهبی در این سال ها شتاب زیادی گرفته است. اما این نمایش ها بیش از آنکه قصد داشته باشند به رهیافت های تازه ای در اجرای کارهای مذهبی دست یابند، بیشتر تکرار مضامین است. مضامینی که سال ها تماشاگر به بهانه های مختلف آنها را شنیده واز این همه تکرار خسته شده است. بودجه تئاتر نیز به شرطی افزایش پیدا می کند که چنین آثاری روی صحنه برود. اگرنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به هیچ وجه علاقه ای به اجرای نمایش های دیگر ندارد. از 4 آذر قرار است اجرای بهرام بیضایی شروع شود. باید منتظر واکنش ها در ارتباط با این نمایش باشیم که مسئولین تا چه اندازه اجرای آن را تاب می آورند.