الهه خسروییگانه
عکس از حمید جانی پور
ناشران و اهالی فرهنگ و هنر امیدوارند که در دولت تدبیر و امید برخورد سلیقهای با فعالیتهای فرهنگی آنها تمام شود و سیاستها به سمتی برود که گرهی از مشکلات کتاب و کتابخوانی در ایران باز شود.
تعلیق پروانه برخی از ناشران در دولت دهم، یکی از پروندههای بازی است که میراث آن به دولت یازدهم هم رسیده است. پروندهای که اگرچه تکلیف آن هنوز روشن نشده، اما سخنان صریح علی جنتی در مراسم معارفه معاونت فرهنگی نسبت به اتفاقاتی که در دولت گذشته برای ناشران میافتاد، نشان میدهد رویکرد دولت فعلی با دولت دهم متفاوت است.
علی جنتی در آن جلسه گفته بود: “نوع برخوردی که با ناشران در گذشته شده است، اشکال دارد. ناشری کتابی را برای چاپ به وزارت ارشاد داده و این کتابها ممنوع اعلام شده است، اما با ناشر برخورد میشود که چرا کتاب غیرقابل چاپ به ارشاد داده است.”
او همچنین با اشاره به عملکرد معاونت فرهنگی ادامه داده بود: “همان ناشر کتابی را که مشکلی نداشته و براساس قانون کشور نوشته شده، به معاونت فرهنگی میدهد؛ اما این معاونت آن را قبول نمیکند. آیا این در شأن ماست؟”
سخنان وزیر ارشاد دولت یازدهم، چکیده اظهار نظرهایی است که ناشران پس از مواجه با رویکردهای سلیقه ای مدیران دولت دهم و خصوصا بهمن دری معاون امور فرهنگی وزارت ارشاد، بر زبان راندهاند.
در زمان بهمن دری اتفاقت زیادی در حوزه نشر کتاب رخ داد که باعث نگرانی عمیق اهالی فرهنگ و ادب شد، با این حال اما تذکرهای جدی نویسندگان، مترجمان و مولفان در این زمینه شنیده نشد و رویکردهای سلیقه ای معاونت فرهنگی وقت باعث تعلیق پروانه نشر چندین و چند ناشر شد.
انتشارتیهایی چون چشمه، نشر کوچک، اختران، طرح نو، آگه، بازتاب نگار و… در این مقطع پروندههای نشرشان تعلیق شد و برخی از ناشران دیگر هم مثل ثالث، ققنوس و… هم به صورت موقت گرفتار ماجرای تعلیق پروانه نشر شدند.
خیلیها فکر میکردند که با تغییر بهمن دری، احتمالا تغییری در فضای معاونت فرهنگی وزارت ارشاد رخ میدهد، اما این اتفاق هم نیفتاد و ماجرای تعلیق پروانه نشر ناشران به عنوان یکی از میراثهای دولت دهم روی دست دولت یازدهم باقی ماند.
حالا پس از اظهار نظرهای وزیر ارشاد، اهالی فرهنگ و هنر منتظرند تا ببینند عباس صالحی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با این پرنده چهکار می کند.
او البته در گفت و گو با هفته نامه “آسمان” به نقد مدیرت گذشته پرداخته و گفته بود:” در دورههایی متوالی در عرصه فرهنگ، عناصر افراطی و تندرو مسلط بر عرصه فرهنگ بودهاند، اما این تسلط در هشت سال اخیر، در قالب جریانی خود را نشان داد که چند شاخصه اصلی داشت. نخست آنکه نگاهی امنیتی به این عرصه داشته و نویسندگان و مفاهیم مندرج در فضای فرهنگی را از عینک صرفاً امنیتی مینگریست. طبیعی است که در هر نظام و کشوری، “امنیت” رکن مهمی از زندگی اجتماعی است، اما اگر عناصر دیگر حیات اجتماعی بخواهند مغلوب عنصر امنیت تحلیل و تفسیر شوند، به مرور نگرشهای امنیتی، عرصه بر حیطههای دیگر اجتماعی مثل صنعت، تجارت و… تنگ میکنند و در این میان، فرهنگ بیش از هر حوزه دیگری در این مغلوبیت آسیب میبیند.”
از نگاه صالحی شاخص دوم در این دوره، تفسیر سلیقهای از دیانت و دینداری بوده است؛” اینکه قرائت و تفسیری که نه چندان متکی به تفسیرهای اصیل است، معیار داوری قرار گرفت. این تفسیر، گاه چندان افراطی و تند تبلیغ و ترویج میشود، که نمیتوانست با تفاسیر متکی به پرداخت روحانیت اصیل هماهنگی داشته باشد. ویژگی این تفسیر، تأکید افراطی بر عناصر شورانگیز و فاصله از شعوریابی و عقلانیت دینی بود. شاخص سوم افراطیگری در این دوره، قانون گریزی بود. این جریان، خود را محق میدید که به بهانه دفاع از دین و نظام اسلامی، قوانین مسلم کشور را مراعات نکند و برای این قانونگریزی هم پاسخگو نباشد. بخش زیادی از افراطرویهای فرهنگی، در بستر قانونگریزی رشد و نمو یافتند.”
گزارشی که می خوانید شرح ماجراهایی است که بر تعدادی از ناشران گذشته است، ماجراهایی که بازخوانی آن نشان دهنده برخورد سلیقهای مدیران دولت دهم با ناشران مختلف و نگاهی است که به گفته صالحی در چند سال گذشته بر معاونت فرهنگی وزارت ارشاد حاکم بوده است:
ماجرای تعلیق پروانه نشر چشمه
دی ماه سال ۹۰ بود که کارمندان نشر چشمه، وقتی به ارشاد رفتند تا پیگیر کتابهای این انتشاراتی شوند،دیدند، اداره کتاب از آنها کتابی قبول نمیکند. خبر را به مدیرشان رساندند تا او راهی وزارت ارشاد شود و از بهمن دری سراغ بگیرد و به او بگوید چرا کتابهای نشر چشمه برای بررسی قبول نمیشوند.
دلیلش از نظر بهمن دری مشخص بود: “من کارهای نیستم، شما نمایشنامهای به ارشاد دادهاید که مسئلهدار است. از طرف دیگر آمار کتابهای ردشدهتان هم دیگر خیلی زیاد شده.”
بهمن دری بعدها در گفت و گوی مفصلی که با روزنامه جامجم داشت، موارد بیشتری را به عنوان دلیل بسته شدن نشر چشمه برشمرده بود: “…توجه داشته باشید زمانی شما کتابی ارائه میکنید و غیر قابل انتشار تشخیص داده میشود و مساله خاصی نیست ولی زمانی که این غیرقابل انتشارها تعدادشان زیاد میشود و حجم اصلی کار ناشر را دربر میگیرد آن هنگام نشاندهنده نوعی کجروی و ترویج تفکری خاص و مضر و غلط است.باز هم ما گفتیم یک فرصت بدهیم که اصلاح کنند شاید با درایت لازم بتوانند مسیر خودشان را اصلاح کنند اما متاسفانه کار به اینجا رسید…آقای کیائیان مدیر نشر به دفتر من آمد و گفت والله من این کتاب را نخواندم! خب برادر من ما به شما پروانه نشر دادهایم که شما کتابها را بخوانید. مگر میشود من یکی را بکشم بگویم من نفهمیدم. متوجه نشدم؟!به هر حال مشکلات این ناشر بیش از این چیزی است که مردم و اهل قلم میدانند و متاسفانه جو رسانهای کاذب هم ایجاد میشود و ناشر هم به هر حال بدش نمیآید یک جور مطرح شود.”
کیائیان در پاسخ به دری نامهای نوشت که در رسانهها نیز انعکاس پیدا کرد. او در نامهاش به سابقه نوشته بود که نه تنها “روز حسین” را خوانده که حتی فرازهایی از آن را هم برای دری برشمرده است: “… احتمالاً به دلیل زمان زیادی که از جلسهی اینجانب با جناب آقای دری گذشته، جزئیات گفتوگو را به یاد ندارند. بنده در زمان ملاقات با ایشان این اثر را خوانده بودم و حتی فرازی از کتاب را به عنوان بخشی از پیام آن برای ایشان بازگو نمودم(که امیدوارم با این توضیح آن را به یاد آورده باشند). فراز بیان شده از کتاب (نقل به مفهوم) این بود که چند روز پس از فاجعهی عاشورا پیکی به حضور امالبنین میرسد تا خبر شهادت فرزندانشان را به ایشان بدهد. ابتدا میگوید فرزند کوچکت شهید شده است. امالبنین در پاسخ میگوید حسینم چه شد؟ پیک همچنان از شهادت سومین و دومین و سرآخر فرزند ارشد بانو، حضرت ابوالفضل، خبر میدهد و هربار از این مادر داغدار پاسخ میشنود که: حسینم چه شد؟ چه کسی میتواند این قسمتهای کتاب را بخواند و متأثر نشود؟ و به معاون محترم فرهنگی عرض کردم که وقتی نویسندهای در چند سطر با این زیبایی و تأثیرگذاری سخن از حقانیت، مظلومیت و نیز محبوبیت حضرت اباعبدالله میراند، مشخص است که سمت و سوی کتاب چیست و پیام اصلی کتاب کدام است. باقی مطالب شاخوبرگ آن است و حتی چنانچه بررسان محترم شما با جمله یا جملاتی از این اثر مشکل داشته باشند، زیبندهتر آن بود که نسبت به جرح و تعدیل این جملات اقدام میشد.”
کیائیان در این نامه همچنین به سابقه نویسنده این نمایشنامه یعنی محمد رحمانیان هم اشاره کرده بود و گفته این نمایشنامه سومین بخش از سهگانهای است که پیش از آن دو قسمت اول آن «پل» و «اسبها» هم به روی صحنه رفته بود و هم نمایشنامههایش چاپ شده بود.
ریشه ماجرا
اما مشکل وزارت ارشاد دولت دهم با نشر چشمه شاید به پیش از اینها بازمیگشت. به دولت نهم و مسائلی که بر سر جابجایی نمایشگاه کتاب پیش آمده بود. اتحادیه ناشران و کیائیان که رئیس آن بود، اعتقاد داشتند که مصلی مکان مناسبی برای برگزاری نمایشگاه نیست؛ چرا که آن مکان برای عبادت ساخته شده نه برای برگزاری نمایشگاه کتاب. از طرف دیگر وزارت ارشاد تصمیم گرفته بود که محل ناشران داخلی و خارجی را هم از جدا کند. یعنی ناشران خارجی در همان محل دائمی نمایشگاهها باقی بمانند و ناشران داخلی به مصلی بروند. این هم از دیگر مواردی بود که مورد اعتراض اتحادیه ناشران قرار گرفت.
کار اعتراض بالا گرفت و به شورای شهر کشیده شد. در آن جلسه شورای شهر، به کیائیان و دیگر اعضای اتحادیه ناشران گفتند که از نظر جانی نمیتوان امنیت مردم را در سالنهای نمایشگاه بینالمللی تامین کرد. همین جمله کافی بود که کیائیان و همکارانش بپذیرند که جای نمایشگاه کتاب عوض شود، چون نمیخواستند با جان مردم بازی کنند ولی سر یکپارچگی نمایشگاه کوتاه نیامدند. استدلالشان هم این بود که چطور برای ناشران خارجی سالنها خطرناک نیستند، ولی برای ناشران داخلی خطرناکند؟ خلاصه این ماجرا اگرچه در ظاهر تمام شد اما موضوع برای ارشاد تمام نشد.”
از طرف دیگر وقتی حسن کیائیان اعلام کرد که برای شرکت در نمایشگاه کتاب ثبتنام نمیکند و به تاسی از او ۵۰۰ ناشر دیگر هم ثبت نام نکردند ماجرا برای اهالی ارشاد خیلی سنگین بود. معاونت فرهنگی هم که عوض شد، بقایای همکاران و همفکران دولت نهم هیچ کدام از این اتفاقات را فراموش نکرده بودند. از جمله اعتراضهای اتحادیه ناشرانی که کیائیان رئیسش بود و مدام به وضعیت خرید کتاب و یارانههایی که باید صرف کارهای اساسی میشد، ولی جور دیگری به مصرف میرسید، اعتراض میکرد.
در این میان ماجرای کافه کتاب نشر ویستار هم بود. مکانی که در آن شهردار منطقه شش تهران به دعوت ناشران حضور پیدا کرده بود تا درباره چهره فرهنگی کریمخان به رایزنی بنشیند. در آن جلسه حسن کیائیان از چهره فرهنگی منطقه کریمخان حرف زده بود. از این که ابتدای خیابان کریمخان صنف مانتوفروشان است و انتهای آن هم صنف زرگرها. بدین ترتیب مردم کتابفروشیها را نمیبینند و بعد هم به شوخی اضافه کرده بود ما از دو طرف تحت فشاریم. یکی دیگر از ناشران هم در سخنانش به آماری اشاره کرده بود که غلط بود. او در آن جلسه گفت که ظرف یک سال ۱۰۰ کتابفروشی تعطیل شده است. هر چند گوینده این جمله چندی بعد این نقل قول را تکذیب کرد و در پی اصلاح آن برآمد. در واقع او باید میگفت ظرف ۸ سال ۲۵۰ کتابفروشی و دفاتر انتشاراتی بسته شده است. این آماری بود که در اتحادیه ناشران هم وجود داشت.
فردای همان روز از طرف ارشاد اعلام شد که دو ناشر تحت پیگیری قرار میگیرند که یکی از آنها نشر چشمه بود.
سه ماه بعد از این اتفاق به نشر چشمه اجازه حضور در نمایشگاه کتاب را ندادند و چندی بعد اداره کتاب اصلا کتابی از طرف نشر چشمه برای بررسی قبول نمیکرد.
این ناشر اما خسته نشد. آنقدر پیگیری کرد تا کار به مرکز پژوهشهای مجلس رسید. آنها تحقیق کردند و گفتند روند کتابهای این ناشر که موفق به گرفتن مجوز نشدهاند، رو به کاهش بوده است و در نتیجه نباید این اتفاق برای نشر چشمه میافتاد. در واقع مسئلهای که در سخنان اهالی ارشاد نادیده گرفته میشد این بود که با توجه به حجم بالای کتابهای نشر چشمه که برای گرفتن مجوز به ارشاد داده میشد، طبیعتا درصد کتابهای ردی به ظاهر بالا بوده است. در تحقیق مرکز پژوهشهای مجلس هم آمده که درصد کتابهای ردی با توجه به میزان کتابهای ارائه شده حدودا پانزده درصد است.
با این حال چه مدیر نشر چشمه و چه ناشران دیگر معتقدند خطایی انجام ندادهاند. آنها کتابها را برای بررسی و گرفتن مجوز راهی ارشاد کردهاند و وقتی کتاب مجوز نگرفته آن را چاپ نکردهاند. اما استناد ارشادیها به مصوبهای بود که در سال ۸۹-۹۰ تنظیم شده بود. این مصوبه بند پانزدهی داشت که در آن میگفت: “دادن کتاب توسط ناشر برای بررسی رافع مسئولیت ناشر نمیباشد.”
با این حال بعضی کتابهای نشر چشمه که رد شده بود توسط ناشر دیگر و با ترجمه دیگری از ارشاد مجوز گرفت. همین برخورد ارشاد بود که خیلیها را به این فکر انداخت که شاید مشکل کتابها نیستند، بلکه خود وزارت ارشاد وقت با برخی از ناشران مشکل دارد. به هرحال بیست ماه گذشته، برای نشر چشمه ماههای بسیار سختی بوده. در این مدت نشر چشمه اجازه همکاری با ناشران دیگر هم نداشته. کیائیان و همکارانش در این مدت با اتفاقات زیادی مواجه شدهاند. مدیر نشر چشمه در تمام این مدت مشغول نامهنگاری به مسئولان بوده است. به روند تعطیلی نشرش به کمیسیون بدوی اعتراض کرده است و خواهان تجدیدنظر شد اما از شهریور سال گذشته تا پایان دولت دهم جلسهای برای بررسی این پرونده در وزارت ارشاد تشکیل نشد.
اما حالا که وزیر ارشاد و مدیر اداره کتاب از بررسی پرونده ناشران تعلیقی حرف میزنند، شاید روزنه امیدی برای نشر چشمه و دیگران ناشران توقیفی یا تعلیقی باز شده باشد. ناشرانی که منتظرند ببینند دولت اعتدال و امید درهای امیدواری را به روی آنها باز میکنند یا نه؟
تعلیق چند ماهه ققنوس
نشر ققنوس جزو اولین ناشرانی بود که در فهرست ناشران تعلیقی قرار گرفت. ماجرا برای امیر حسینزادگان وقتی شروع شد که او رمان “قیلولههای آشفته” نوشته آرش سنجابی را برای گرفتن مجوز به ارشاد داد. آن زمان به کارمند نشر ققنوس گفتند که این کتاب را نباید برای گرفتن مجوز میآوردید.
همین، زنگ خطری بود برای مدیر نشر ققنوس اما داستان به همین جا ختم نشد. متعاقب این اتفاق در اسفند سال ۹۰ یکی از نویسندگان مرتبط با وزارت ارشاد در نشست “بررسی سبک زندگی در رمانهای دهه ۸۰” طی سخنانی به انتقاد از وضعیت ادبیات پرداخت و اعلام کرد چهار ناشر یعنی ققنوس، چشمه، ماهی و مرکز ناشرانی هستند که به صورت غیرمجاز و زیرزمینی سبک زندگی غربی را تبلیغ میکنند.
او در ادامه سخنانش که در خبرگزاری مهر منتشر شد گفته بود: “برخی از این انتشاراتیها نویسندگان زنجیرهای دارند و در زیرزمین انتشاراتشان تصمیماتی برای ادبیات داستانی میگیرند و اجرا میکنند.”
چند روز بعد از این حرفهای این نویسنده، وزارت ارشاد با استناد به همان کتاب “قیلوله های آشفته” به نشر ققنوس اعلام کرد که شما حق کار ندارید.
بدین ترتیب ناظر چاپ نشر ققنوس راهی ارشاد شد تا ببیند چه کار میتواند بکند. او با اللهیاری مدیر وقت اداره کتاب دیدار کرد و اللهیاری به او گفت چون در نامه ارشاد در خصوص کتابهای تجدید چاپی ذکری نشده میتوانید کتابهای تجدید چاپی را منتشر کنید اما اجازه انتشار کتاب چاپ اول را ندارید.
این کارمند نشر ققنوس از اللهیاری پرسیده بود برای کتابهای چاپ اولی چه کار باید بکند و مدیر اداره کتاب او را به سراغ بهمن دری فرستاده بود. دیداری که البته انجام نشد و در نهایت کار به یکی از کارمندان ارشاد، آقای حسنی رسید که قول داد نامه حسینزادگان را به دست دری برساند و جوابش را بدهد. جوابی که البته داده نشد.
نشر ققنوس به مدت سه ماه و نیم از انتشار کتابهای چاپ اول بازداشته شد. در این مدت این انتشارات فقط به مدد کتابهای تجدید چاپی توانست سر پا بماند. رایزنیها همچنان ادامه داشت و بالاخره در خرداد ۹۰ اعلام شد که نشر ققنوس میتواند فعالیت خود را از سر بگیرد.
در طی این رایزنیها که بعضی از آنها هم از سوی اتحادیه ناشران صورت میگرفت، برای حسینزادگان پیغام میآمد که از این به بعد باید در ارسال کتاب به ارشاد برای گرفتن مجوز دقت بیشتری به خرج دهد. در نتیجه نشر ققنوس بعد از این اتفاق دست به عصاتر از گذشته رفتار کرد و مجبور شد به بسیاری از نویسندگان بگوید که کتابتان فعلا قابل چاپ نیست.
از طرف دیگر وقتی که خود ناشر با توافق نویسنده اصلاحاتی به کتاب وارد میکرد تا احتمال گرفتن نمره منفی از وزارت ارشاد کمتر شود باز هم آن کتاب توسط ممیزان ارشاد اصلاحیه میخورد.
ادبیات فارسی در درجه اول و بعد رمانهای خارجی، نقطه اصلی تمرکز وزارت ارشاد نه برای ندادن مجوز که برای صدور نمره منفی بود. در این مدت ناشران هر چه بیشتر کتاب در این زمینه برای گرفتن مجوز به ارشاد میدادند با نمرههای منفی بیشتری روبرو میشدند. نمرههایی که میتوانست پروانه نشر را باطل یا تعلیق کند.
طی این مدت نشر ققنوس نه تنها سعی کرد در حوزه ادبیات کمتر فعال باشد و کتابی در این زمینه منتشر نکرد که حتی جلسات نقد و بررسی آثار ادبی که چاپ میکرد را هم تعطیل کرد تا همه چیز در سکوت بگذرد. سکوتی که متعاقب آن فضای ادبی کشور را گرفتار رخوتی عمیق کرد.
حالا اما همه امیدوارند که این رخوت از فضای ادبی رخت بربندد. نویسندگان با خیال راحت بنویسند و ناشران بیهیچ دغدغهای کتابهایشان را برای گرفتن مجوز راهی وزارت ارشاد کنند. بعضیها البته قد خیالهایشان کمی بلندتر میگیرند و امیدوارند کتابها راحتتر و طبق قوانین موجود نشر چاپ شوند و به پشت ویترین خالی کتابفروشیها راه پیدا کنند.
حکایت تعلیق فعالیت نشر ثالث
مجوز نشر ثالث تعلیق شد. خواندن این خبر در یکی از روزهای شهریور ماه سال ۹۰ تعجب خیلیها را برانگیخت. تعلیقی که یک سال طول کشید.
محمدعلی جعفریه هم وقتی برای پیگیری علت تعلیق نشرش به سراغ بهمن دری رفت همان جوابی را شنید که پیش از آن ناشران تعلیقی دیگر شنیده بودند. او به اداره کتاب دستور داده بود که دیگر هیچ کتابی از نشر ثالث نگیرند و در جلسهای که با جعفریه گذاشت از موضع قدرت با او سخن گفته بود.
در این مدت نشر ثالث کاری نمیتوانست بکند جز انتشار کتابهای قدیمی. این روند ادامه داشت تا روز آخری که بهمن دری میز ریاستش را به عنوان معاونت فرهنگی وزارت ارشاد ترک کرد. تنها در همان روز که دستور داد تعلیق نشر ثالث باطل شود.
جعفریه در این مدت یک سال تمام تلاشش را کرد تا نشر ثالث سر پا بماند. او هر روز با چهرههای چهل نفر پرسنلش روبرو میشد که هیچ امیدی به آینده نداشتند. گردش کاری وجود نداشت. ارشاد هیچ کتابی از نشر ثالث نمیخرید و اجازه حضور در نمایشگاههای استانی را به او نمیداد. بسیاری از نویسندههایی که با نشر ثالث همکاری میکردند تصمیم گرفتند صبر کنند تا مشکل نشر ثالث حل شود. اما با این حال مشکلات بزرگتر از چیزی بود که تصورش میرفت.
مدیر نشر ثالث معتقد است که همه این وضعیت تنها برآیند تصمیمگیری شخص دری بود. او این اتفاق را زنگ خطری برای نابودی نشر میداند و میگوید باید توجه کرد که در این زمینه هیچ قانون مستقلی وجود ندارد که به داد ناشر برسد.
آنچه جعفریه از آن یاد میکند نبود امنیت شغلی است. امنیتی که معاون فرهنگی دولت دهم از بعضی ناشران گرفت و هیچ تضمینی برای این که در آینده نیز کسی چنین تصمیمی نگیرد وجود ندارد.
ماجرای تعلیق نشر ثالث هم تنها به خاطر کتابهایی نبود که مجوز نمیگرفتند. این ناشر در بین کتابهای ارسال شده به ارشاد کتابی داشت که ده بار چاپ شده بود و حالا که برای چاپ یازدهم بررسی میشد غیرقابل چاپ تشخیص داده شده بود.
تمام این مدت این ناشر سعی کرد کژدار و مریض این بحران را طی کند. بحرانی که باعث دلزدگی همکاران او و اهالی فرهنگی شده بود که با او کار میکردند. جعفریه هنوز هم که هنوز است نمیتواند برای این پرسش خود پاسخی بیابد. این که او چه کار خلافی انجام داده بود که باید تعلیق میشد: “ما همیشه کتابهایمان را برای بررسی به وزارت ارشاد دادهایم و اگر مجوز نگرفته چاپ نکردهایم. میخواهم بگویم هیچ وقت قانون را زیر پا نگذاشتیم و آن را در این برهه زمانی هم رعایت کردیم همچنانکه در ۲۰ سال گذشته رعایت کردیم.”
این بحرانی بود که اگرچه برای جعفریه به مدت یکسال طول کشید اما تبعاتش بسیار گستردهتر از یک سال بود. ضررهای مادی و معنوی او در این زمینه آنقدر گسترده بود که هنوز مجموعه او درگیر تبعاتش است. زلزلهای که پسلرزههایش هنوز هم حس میشود.
حالا دغدغه محمدعلی جعفریه پیش از هر چیز این است که این زلزله دوباره اتفاق نیفتد. او امیدوار است که علی جنتی و همکارانش تمهیدی برای جلوگیری از پیش آمدن دوباره این وضعیت بیندیشند. وضعیتی که تکرار شدنش حالا کابوس خیلی از ناشران فعال عرصه فرهنگ کشور است.
منبع: خبرآنلاین