حسینیان: گنجی در ایران است

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

در راستای اینکه اخیرا حضرت حجت الاسلام حسینیان، معروف به “ خسرو خوبان” در یک ‏سخنرانی بسیار نوین گفته است که “ عامل اصلی ایجاد واقعه هجدهم تیر وزارت کشور ‏اصلاحات بود.” و در حقیقت خود دانشجویان به خودشان حمله کرده و خوابگاهها را از بین ‏بردند و گفته است که “ قتلهای زنجیره ای توسط جریان دوم خرداد انجام شد.” و مقتولین عامل ‏اصلی قتلها بوده و قاتلین بیشتر نقش حاشیه ای داشتند و این که این خسرو( منظور نوع خوب ‏آن است) اخیرا تحول خاصی یافته و از انقلابی به محافظه کار تبدیل شده است، به میمنت و ‏مبارکی با این خسرو مذکور مصاحبه ای انجام دادیم که می خوانید.‏

ما: لطفا بفرمائید که عامل اصلی قتلهای زنجیره ای چه کسی یا چه کسانی بودند؟

خسرو خوبان: در آن زمان ما داشتیم تاریخ مشروطه را بررسی می کردیم که یکهو صدای تق ‏آمد، من رفتم در را باز کردم که ببینم صدای چیست، همسایه ما گفت، چند نفر را کشته اند، ‏من فکر کردم حتما سعید را کشتند، زنگ زدم به سعید….‏

ما: منظورتان مرحوم سعید امامی است؟

خسرو خوبان: بله، زنگ زدم به سعید و پرسیدم، سعید تو را کشتند؟ گفت: نه، چطور مگر؟ ‏گفتم، مطمئنی؟ گفت، جان حاجی من را نکشتند. گفتم گوشی را بده به عیال. گوشی را داد به ‏همسر محترمه ایشان. با نگرانی پرسیدم، حاج خانوم! سعید زنده است؟ ایشان یک بررسی کرد ‏و گفت: فکر کنم. یعنی می خواهم بگویم تا این حد قضیه برای ما جدی بود و اصلا فکر نمی ‏کردیم بعد از واقعه دوم خرداد کسی جز ایشان را بکشند. به سعید گفتم، خبر داری چه کسانی ‏کشته شدند؟ گفت، نه، من اصلا خبر ندارم، من چند سال قبل شنیدم که مارتین لوتر کینگ را ‏کشتند، از آن به بعد خبر مرگ کسی را ندارم. یعنی، ببینید! سعید امامی تا زمانی که قتلهای ‏زنجیره ای اتفاق افتاد، اصلا روحش هم خبر نداشت.‏

ما: از کجا فهمیدید که روحش هم خبر نداشت؟

خسرو خوبان: خب، بالاخره ما خودمان یک زمانی توی کار قتل بودیم و با روح آشنا هستیم، ‏احضار کردیم روح ایشان را و گفت که خبر ندارد. ‏

ما: شما خودتان چطور خبر قتلهای زنجیره ای را شنیدید؟

خسرو خوبان: من این خبر را تا مدتها نشنیدم. دوره دوم خردادی ها بود و اینها اصلا به ما ‏حتی اجازه نمی دادند که اخبار تلویزیون را نگاه کنیم، حتی خود سعید امامی هم تا بعد از ‏دستگیری خبر قتلها را نداشت، توی زندان هم هرچه به او گفتند، تو قتلها را انجام دادی، می ‏گفت، کدام قتلها؟ اصلا مال این حرف ها نبود آن مرحوم. بالاخره یک روز که من رفته بودم ‏تلویزیون که یک برنامه ای در مورد چراغ داشت و روشنگری هایی می کرد، حرف هایی ‏زدم. تازه از استودیو که بیرون آمدم یک خبرنگاری بود، دقیقا مثل خود شما، ایشان به من ‏گفت چند نفری در تهران کشته شدند. ‏

ما: در آن زمان شما احتمال می دادید چه کسانی قتلها را انجام دادند؟‏

خسرو خوبان: ما با سعید بحث کردیم، ایشان گفت، حتما سازمان چریکهای فدائی خلق این ‏قتلها را انجام داده، اما من مخالفت کردم، چون یادم بود که آنها را خودمان ترتیب شان را داده ‏بودیم. بعد به مجاهدین خلق شک کردیم. اما سعید گفت، آنها این کار را نمی کنند، بعد من به ‏کانون نویسندگان شک کردم. اما دیدیم آنها نمی توانند این کار را کرده باشند، چون خودشان ‏مقتول بودند. آن موقع اصلا شک هم نکردیم که ممکن است پشت قضیه بچه های وزارت ‏باشند. ‏

ما: در آن موقع شما با وزارت اطلاعات رابطه نداشتید؟

خسرو خوبان: من قبلا یکی دو بار از خیابان پاسداران رد شده بودم و یک بار هم پانزده سالی ‏مجبور شدم در همان جا کار کنم، ولی ارتباط جدی نداشتیم و فقط قائم مقام دادستان انقلاب در ‏وزارت بودم و با بعضی از بچه های بدنه، از جمله همه بچه ها رابطه داشتیم. از بچه های ‏بدنه پرسیدم، این قتلها کار کیست؟ یکی از آنها گفت، فکر کنم کار “ کاظمی” است. که این ‏کاظمی معروف به موسوی همان موسوی است که جریان دوم خرداد را ایشان راه انداخت. و ‏پشت کل پروژه دوم خرداد همین موسوی بود که اصلا کسی به ایشان شک نکرد.‏

ما: چطور شد سعید امامی دستگیر شد؟

خسرو خوبان: قصد این آقای موسوی اول این بود که من را دستگیر کند و قتلها را به گردن ما ‏بیندازد. اصولا اینها فکر کرده بودند که اگر قتلها را بکنند و بیندازند گردن سعید امامی و ما و ‏آقای دری نجف آبادی بعد وزارت اطلاعات را می گیرند و بعد هم کل نظام را می گیرند و ‏بکلی انقلاب را از بین می برند…‏

ما: شما از کجا فهمیدید که موسوی جزو جریان دوم خرداد بود؟

خسرو خوبان: از اول معلوم بود. حتی خود مقتولین هم می دانستند. من حقایق این پرونده را ‏نگفتم، ولی خود مصطفی کاظمی هم جزو کانون نویسندگان بود و تصمیم اول در مورد قتلهای ‏زنجیره ای در همان کانون گرفته شد. یعنی همان آقای مختاری و پوینده با کاظمی و بقیه بچه ‏های دوم خردادی تصمیم گرفتند که قتلها را انجام دهند، که اول بنا بود مختاری و پوینده ‏مصطفی کاظمی را ترور کنند، اما مصطفی بفرما زد و قضیه برعکس شد. یعنی چیزی که ‏هنوز کسی متوجه نشده این است که کانون نویسندگان که آن زمان وزارت را در اختیار ‏داشت، خودش قتلها را شروع کرد. اینها می خواستند بعد از چند قتل قضیه را بیندازند گردن ‏وزارت که آقای دری زرنگی کرد و گردنش را کشید کنار، گردن ایشان نیفتاد. ‏

ما: هدف کانون نویسندگان از قتلهای زنجیره ای چه بود؟

خسرو خوبان: می خواستند چهره خشنی از نظام نشان بدهند و یک جوری برخورد کنند که ‏انگار خدای نخواسته وزارت قتلی انجام داده و بعد پنجاه نفر مدیران ارشد اطلاعاتی را ‏بگذارند کنار که خودشان کارهای اطلاعات را دست بگیرند….‏

ما: چه کسانی می خواستند کارهای اطلاعات را در دست بگیرند؟

خسرو خوبان: اسراری که در سینه من است همین است که شاید روزی بگویم، شاید همین ‏الآن بگویم، اصلا بگذارید بگویم، قرار بود آقای گلشیری که آن زمان هنوز زنده بود بشود ‏وزیر اطلاعات و سیمین بهبهانی را هم بگذارد معاون خارجی و مصطفی کاظمی را هم ‏بگذارند معاون امنیتی. حتی این دوم خردادی ها حکم گلشیری را هم زده بودند که ما متوجه ‏جریان شدیم و سعید امامی که می خواست جلوی قتلها را بگیرد و اصلا توی خط قتل نبود، ‏دستگیر شد و بعد دیدند که قضیه لو رفته آقای یونسی را گذاشتند…‏

ما: شما متهم به صدور فتوای قتل در این قضیه شدید، ماجرا چه بود؟

خسرو خوبان: من اصلا قتل نمی دانم چی هست؟ من تا زمانی که قضیه مارتین لوتر کینگ را ‏سعید امامی نگفته بود، فقط قتل کندی را می دانستم که آن هم کار بچه های ما نبود. اینها قضیه ‏را می خواستند گردن من و سعید بیندازند.‏

ما: یعنی سعید امامی نقشی در قتلهای زنجیره ای نداشت؟‏

خسرو خوبان: نه، اصلا روحش هم خبر نداشت و من هم حتی از دستگیری او خبر نداشتم، ‏اصلا من آن زمان بچه بودم و زیاد در جریان نبودم. تا اینکه کار واجبی پیش آمد و سعید را ‏در زندان کشتند که البته گفتند خودکشی کرد که چنین چیزی نبود. ‏

ما: غیر از کانون نویسندگان آیا کسی دیگر در قضیه قتلهای زنجیره ای دخالت داشت؟

خسرو خوبان: البته من نمی خواستم بگویم و گذاشته بودم برای روز مبادا که بیستم خرداد پنج ‏سال دیگر است، ولی الآن برایتان فاش می کنم. اصل تصمیم را روزنامه های زنجیره ای ‏گرفته بودند که بعد از اینکه کانون کارش را کرد و من و سعید را به قتل رساندند، این ‏روزنامه ها بطور هماهنگ عمل کنند و وزارت را در دست بگیرند، که تصمیم شان عوض ‏شد و قرار شد اول خود اعضای کانون را بکشند، بعدا ما را. اما اکبر گنجی و دوستانش ‏خودشان نقشه اصلی قتلها را کشیدند. شاهدش هم این است که من دست نویس مقالات گنجی را ‏در مورد عالیجناب خاکستری در آرشیو مرکز اسناد دارم. این را اولین بار است که می گویم، ‏دست نویس این مقاله گنجی مربوط به سال 1365 است، یعنی اینها از ده دوازده سال قبل از ‏دوم خرداد نقشه را کشیده بودند. من فتوکپی کتاب گنجی را که بعدا چاپ شد، الآن همراه دارم ‏و زیر تک تک جملات، حتی جاهای سفیدش هم خط کشیدم.‏

ما: شما در آن زمان چه برخوردی کردید؟

خسرو خوبان: من فقط رفتم به مجلس ختم و آن زمان چنین کاری خیلی شجاعت می خواست، ‏تمام منطقه در محاصره بود و با خمپاره می زدند، دوم خردادی ها هم گرا داده بودند که ما را ‏بزنند، اما من رفتم و فاتحه آن مرحوم را خواندم که بعد که از مسجد بیرون آمدم دیدم مصطفی ‏کاظمی را دستگیر کردند و همان جا حکم حبس ابدش را هم دادند. ‏

ما: قضیه هجدهم تیر چطور اتفاق افتاد؟

خسرو خوبان: البته در آن زمان گفته شد نیروی انتظامی حمله کرده و دانشجوها را کتک زده ‏و این شایعه را روزنامه های زنجیره ای چنان بزرگ کرده بودند که حتی تلویزیون هم مجبور ‏شد چنین خبری بدهد و حتی وقتی عده ای از اعضای کانون نویسندگان و روزنامه های ‏زنجیره ای رفتند به بیت رهبری ایشان هم متاثر شدند و گفتند این قضیه فاجعه بود. در حالی ‏که اصلا حمله ای در کار نبود. همین کانون نویسندگان و تحکیم وحدت و گنجی و باقی و ‏وزارت کشور نقشه را کشیدند و قصدشان هم این بود که نیروی انتظامی را خراب کنند و آقای ‏علی افشاری را بگذارند فرمانده نیرو و همین احمد باطبی هم که آن زمانه معاون آقای تاج ‏زاده بود مجری اصلی طرح بود.‏

ما: در مورد تعطیل روزنامه های دوم خردادی نظرتان چیست؟

خسرو خوبان: البته گفته شده که این روزنامه ها را تعطیل کردند، من حقایقی را می دانم که ‏اگر یک روز بگویم معلوم می شود که اینها چه بازی عجیبی کردند. اگر همین الآن بگویم که ‏اصلا روزنامه های زنجیره ای در سال 1379 توقیف نشد و همین حالا هم دارد منتشر می ‏شود، خیلی ها باور نمی کنند. این توطئه بسیار عمیقی است که ابعاد آن را من در کشوی میزم ‏دارم. حتی شایع کردند که گنجی و بهنود از ایران بیرون رفتند، در حالی که اینها تا همین ‏دیروز در نشریه صبح امروز علیه رهبری و رئیس جمهور مقاله نوشتند و من اصل روزنامه ‏دیروز صبح امروز را همین جا با خودم دارم. ‏

ما: لطفا بفرمائید که…..‏