سخن از سینمای امیر قویدل است. مردی که در بندرمه آلود گم شد. نگاهی به مستند سازان ایرانی و نقدی بر فیلم قانون….
نگاهی به کارنامه سینمایی امیر قویدل
مردی که در بندر مه آلود گم شد….
تکنسین خوش ذوق و کاربلد دهه نخست سینمای پس از انقلاب. یکشنبه گذشته در تهران درگذشت. این که می گویم تکنسین، به معنای دستکم گرفتن جایگاه و ارزش او به عنوان یک فیلم ساز نیست. تاکید بر ارزش ها و توانایی های اوست که در عرصه سینما برای او تشخصی فرا تر و مهم تر از فیلمساز بودنش به همراه آورده بود. آثار ده گانه او نه در چارچوب سینمای مستقل و هنری قرار دارند و نه در آنها می توان نشانی از حضور یک سینماگر مولف را به چشم دید. فیلم های او، “ بی مووی” های خوش ساختی اند که در زمان خود توانستند جذابیت به وجود آورند. این جذابیت، به خاطر این بود که امیر قویدل، بیش از هر چیز،یک تکنسین قابل بود.
او که فیلمسازی را در اواسط دهه پنجاه با دستیاری ساموئل خاچیکیان در فیلم مرگ در باران شروع کرده بود، در طول کارنامه اش سه بار دیگر با همین عنوان در کنار خاچیکیان قرار گرفت. بار آخر، در حالی دستیاری او را پذیرفت که پیش از آن با ساخت چهار فیلم موقعیت خود به عنوان کارگردان را تثبیت کرده بود. این نزدیکی و همکاری تنگاتنگ او با استاد سینمای حادثه ای ایران، باعث شد تا خود نیز، به فیلم سازی در این ژانر روی آورد. او یکی از نخستین کسانی بود که اکشن و حادثه را در نخستین سالهای پس از انقلاب، با الهام از رخداد های روز به سالن های سینما آورد. نام او یادآور سینمای دهه شصت است. دهه ای که پرکار ترین دهه عمر سی و اندی ساله کارنامه هنری اونیز به شمار می آید.
نخستین فیلم او خونبارش، روایتگر درگیری نظامیان با مردم در 17 شهریور 57 و گریز سه سرباز از ارتش است. برنج خونین دومین اثر اوست که به درگیری دو مهندس کشاورزی با مافیای واردات برنج در زمان شاه و کشته شدن آنها با توطئه امریکایی ها می پردازد.
دو فیلم بعدی او، دو روایت متفاوت از نهضت جنگل است که بخش بسیار عمده آن ها در یک زمان فیلمبرداری شد و در واقع در اتاق تدوین به دو فیلم بدل گشت. اولی “ میرزا کوچک خان” نام دارد که دوران اولیه و قبل از فرار و مرگ میرزا را به تصویر می کشد و به نظر- نسبت به کوچک جنگلی ساخته بهروز افخمی - نسخه کم اهمیت تری است. اما با آنکه از نظر شخصیت پردازی در مقایسه با کوچک جنگلی حرفی برای گفتن ندارد، از نقطه نظر حادثه پردازی برتر است. دومی هم “ سردار جنگل” است که به وقایع منتهی به مرگ میرزا می پردازد و تشکیل جمهوری گیلان و نقش کودتای سرخ در افول نهضت جنگل درونمایه اصلی اش را تشکیل می دهد.
ساخته بعدی او - ترن- به رغم فیلمنامه ای محکم و گیرا به دلیل ضعف در جلوه های ویژه، موفقیت زیادی در بر نداشت، اما در مقایسه با تولیدات آن سالها که عمدتا آثاری کم خرج با مایه های اجتماعی بودند، پروژه ای سخت و سنگین به حساب می آید. حضور فرامرز قریبیان در نقش لکوموتیوران پیر، به نوعی سنت شکنی در انتخاب نقش و نقش آفرینی او به شمار می آمد.
قویدل پس از ترن، دل نمک را ساخت که هرچند با ته مایه های فلسفی و عرفانی همراه است، اما پیرنگ آن به تاسی از الگو های امتحان شده ی رویارویی فئودال ها و کارگران طراحی شده و همچون آثار قبلی او بر محور حادثه پردازی استوار است. این فیلم یکی از آخرین ساخته های سینمای ایران با موضوع ظلم ارباب به رعیت به شمار می آید.
گالان، که مهجور ترین فیلم در کارنامه قویدل است، کمابیش از درونمایه ای مشابه به این برخوردار است. اما حادثه و درام اینبار در فضای مسابقات اسب دوانی شکل می گیرد. گالان که در منطقه ترکمن صحرا یکه تاز است برای پیروزی بر یک آدم با نفوذ در منطقه به نام “آقا” تا پای جان دادن پیش می رود.
بندر مه آلود -دومین همکاری قویدل با قریبیان - به تعبیری موفق ترین اثر در میان فیلمهای اوست. حادثه، اکشن و درام به خوبی در دل یک قصه پرکشش و پر از جزئیات جای گرفت ونتیجه اش استقبال تماشاگر و منتقدان بود. فیلم توانست جایزه جشنواره فیلم فجر را نیز به دست آورد. اما روند پرکاری قویدل پس از این نقطه اوج حرفه ای اش، در ابتدای دهه هفتاد متوقف شد و در فاصله 16 سال پس از آن تنها به ساخت دو فیلم بسنده کرد. 9 سال پس از بندر مه آلود، برای نخستین بار ژانر اجتماعی را تجربه کرد که با موفقیت همراه نبود. مرد سینمای حادثه ای در سالهایی که اوج رونق فیلمهای معروف به دخترو پسری بود حرفی برای گفتن نداشت و عملا با این نوع سینما بیگانه بود. این دوری از سینما برای آخرین بار هفت سال دیگر طول کشید و در شرایطی که آخرین فیلم زندگی هنری اش- بار هستی – منتظر نوبت اکران عمومی است چشم از جهان فروبست.