خانواده های جان باختگان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش 22 خرداد در گفتگو با “روز” نسبت به سخنان اخیر محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی واکنش نشان داده و اعلام کرده اند مزار فرزندان آنها در بهشت زهرا به خوبی نشان میدهد که معترضان و مخالفان در ایران تا چه اندازه دربیان اعتراضات خود در ایران آزاد هستند.
محمود احمدی نژاد در مصاحبه های متعدد با رسانه های امریکایی، در عین تلاش برای طفره رفتن از پاسخ به سئوالات مربوط به کشتار و برخوردهای خشن با معترضان و سرکوب مردم معترض، ایران را آزادترین کشور دنیا خواند و در مصاحبه با شبکه سی بی اس امریکا مدعی شد مخالفان او در ایران آزاد هستند و به راحتی دیدگاهها و نظرات خود را با مردم مطرح میکنند.
او بدون اشاره به کشته شدن بیش از صد نفر از معترضان توسط نیروهای حکومتی مدعی شد که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات، تعدادی از نیروهای پلیس کشته شدهاند.
اسفندیار رحیم مشایی نیز براساس گزارشی که وب سایت بی بی سی منتشر کرده در گفتگویی با معترضان ایرانی در مقابل سازمان ملل گفته است که سهراب اعرابی را نمی شناسد.
در زمینه این سخنان با خانواده های 6 تن از جان باختگان وقایع بعد از انتخابات گفتگو کرده ایم.
خانواده های فاطمه سمسارپور، مصطفی کریم بیگی، رامین رمضانی، بهزاد مهاجر، سهراب اعرابی و احمد نجاتی کارگر در گفتگو با “روز” همچنین از سرانجام شکایت هایشان می گویند؛ شکایت هایی که برای معرفی و محاکمه قاتلان فرزندانشان انجام گرفته است.
خونبهای فرزندم؛ آزادی ایران و آزادی زندانیان است
مادر مصطفی کریم بیگی، در واکنش به سخنان محمود احمدی نژاد به “روز” می گوید: ما دیگر به این دروغ ها عادت داریم.
او در عین حال می پرسد: کدام پلیس در اعتراضات کشته شد؟ چرا معرفی نمی کنند؟ پسر 26 ساله من که دست خالی بود جزو پلیس ها بوده؟
مصطفی کریم بیگی، جوان 26 ساله ای بود که در روز عاشورا جان باخت؛ او را در حالیکه گلوله ای به پیشانی اش اصابت کرده بود، از بالای پل کالج به پایین پرت کردند.
شهناز اکملی، مادر آقای کریم بیگی با اشاره به ادعای احمدی نژاد مبنی بر اینکه ایران آزادترین کشور جهان است به “روز” می گوید: اگر آزاد بود که پسر من الان زیر خاک نبود. پسر من و پسرها و دخترهای ما و مصطفی ها و نداهای ما چگونه زیر خاک رفتند؟ مزار آنها نشان میدهد که چه اندازه آزادی در این کشور برای معترضان است.
مادر مصطفی کریم بیگی می افزاید: پسر من اگر مسلح بود الان قبرستان بود؟ زیر خاک بود؟ این همه بچه هایی که زندان هستند، اگر مسلح بودند، الان در زندان بودند؟ اگر آزادی هست من می توانم حرفم را بزنم؟ پسر من توانست حرفش را بزند؟ کشته شد. یعنی کسی که حرف زد کشته شد. آنها همه با دستان خالی به خیابان رفتند و اعتراض کردند.اینقدر در این مملکت آزادی هست که پاسخ آنها با گلوله داده شد و زیر خروارها خاک خفتند.
خانم اکملی با تاکید بر اینکه مسببان را هرگز نخواهد بخشید می گوید: من هر روز برای بچه ام اشک می ریزم و در هر قطره اشکی که می ریزم نفرین است به کسی که مسبب کشته شدن بچه من و بچه های ما شد.
او در خصوص سرانجام شکایت خانواده اش برای شناسایی و معرفی قاتلان فرزندش می گوید: ما همان روزهای اول بعد از شهادت مصطفی شکایت کردیم اما چه شکایتی که هیچ کسی هیچ گونه جوابی نمی دهد. پرونده باز است ولی کسی رسیدگی نمی کند.
به خانم اکملی می گویم به برخی از خانواده ها گقته اند باید از بیت المال دیه بگیرند پاسخ می دهد: هدف و راه بچه من مهم بود؛ من می آیم خون بچه ام را با پول معامله کنم؟ دیه پسر من آزادی ایران است. دیه پسر من آزادی زندانیان است و من جز این دیه ای نمی گیرم. پسر من در راه هدفی که داشت خونش ریخته شد و جانش را از دست داد. دیه پسر من راحتی ملت ام است؛ من ایرانی هستم و پسرم به ایرانی بودنش افتخار میکرد و می گفت اگر جنگی شود برای کشورم می روم و می جنگم. دید به مردمش ظلم می شود رفت اعتراض کرد؛ حق خود و مردمش را میخواست همیشه می گفت وای به حال کسی که ظلمی را ببیند و فریاد نکشد.
مادر مصطفی کریم بیگی می افزاید: پسر من سالی 4 بار خون میداد آخر سر هم خونش را برای مردمش داد و برای کشورش؛ خونبهای او آزادی کشورش و مردمش است. آزادی زندانیان است و من هم زنده ام تا آزادی ایران را ببینم والا زندگی برایم هیچ ارزشی ندارد. از خد ا هم خواسته ام مرا تا روزی زنده نگه دارد که محاکمه قاتلان فرزندم را ببینم.
خانم اکملی سپس با بیان اینکه “تنها یک پسر داشتم و همین پسرم را برای مملکتم از دست دادم” می گوید: از قول من بنویس به آقای احمدی نژاد بگویند آیا ایشان نماینده مردم ایران است که به سازمان ملل می رود؟ آیا نماینده ما مردم ایران است؟ همین سئوال، جواب تمام سئوالات شما است.
نمی خواهند کاری بکنند
حسن میراسدالهی، همسر فاطمه سمساپور نیز در گفتگو با “روز” می پرسد: چند پلیس تشییع جنازه شد؟ اسامی این پلیس هایی که آقای احمدی نژاد می گوید چرا اعلام نشد؟ حداقل یک نفر را به مردم معرفی کنند.
فاطمه سمسارپور به اتفاق پسرش، کاوه میراسدالهی روز 30 خرداد سال گذشته در جریان اعتراضات مردمی، در مقابل منزلشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. خانم سمسارپور همان روز جان باخت اما پسرش بعد از دو جراحی سنگین، زنده ماند.
آقای میراسدالهی با بیان اینکه “دروغ گفتن کار آسانی است” به “روز” می گوید: آنجا یک مجمع جهانی است و اجازه می دهند این آقا برود و هر حرفی دلش میخواهد بزند. رسانه هایشان نیز با او مصاحبه می کنند و او هر آنچه خود میخواهد مطرح میکند اما یکبار یکی از آنها نمی آید از ما بپرسد و از زبان ما بشنود.
از آقای میراسدالهی نیز درباره سرانجام شکایتشان می پرسم. می گوید: در مورد پرونده کاوه از ما پرونده پزشکی او را خواستند؛ بردیم پزشکی قانونی اما به ما گفتند جراحات او ترمیم شده و نمی توانند اظهار نظری بکنند. رفتیم پیش دکتر دهخدا، پزشک پسرم. ایشان نظریه پزشکی شان را نوشتند و بردیم پزشکی قانونی و آنها هم مهر و موم و به دادگاه ارسال کردند. در دادگاه هم گفتند رسیدگی میکنیم اما تاکنون نه رسیدگی نشده و نه پاسخی نداده اند. با اینکه وکیل ما که برادر همسرم نیز هست خیلی پی گیر هست اماهیچ پاسخی نمیدهند.
وی می افزاید: درباره پرونده فاطمه نیز، تاکنون هیچ کاری نکرده اند. آخرین حرفی که زدند این بود که قاتل ناشناس است و بیایید دیه بگیرید. ما هم گفتیم دیه نمی خواهیم ما میخواهیم قضیه روشن شود؛ قاتل معرفی و محاکمه شود.اما بعد از آن قضیه را به امان خدا رها کردند. شاید منتظر هستند دستوری از بالا صادر شود و به یک شکل به همه جواب دهند اما اینکه نمی شود قتل کنند بعد بگویند بیا پول بگیر و خفه شو و…..
همسر فاطمه سمسارپور با تاکید بر اینکه قاتل همسرش کاملا مشخص است و به راحتی می توانند او را شناسایی کنند می افزاید: مگر می شود یک نفر تک تیرانداز در پناه چند نظامی دیگر توی خیابان راه بیفتد و تک تک آدم ها را بزند و کسی نداند او چه کسی بوده؟ در محله ما 6 نفر را زد که همسر من شهید شد. مردم همه دیده اند خودشان چند بار برای تحقیقات آمده اند و مردم جزئیات را نیز برایشان گفته اند اما به من می گویند برو شاهد ها را بیاور در دادگاه حرف بزنند و شهادت بدهند. خب من چگونه اینکار را بکنم و از مردم انتظار داشته باشم بیایند در دادگاه علیه نظامی ها شهادت دهند؟
آقای میراسدالهی می افزاید: از استانداری آمدند خانه ما و گفتند همسر شما بی گناه کشته شده است؛ خب پس چرا قاتل این زن بی گناه را معرفی نمی کنید؟ خودشان در خانه ما گفتند تا بحال این همه انتخابات برگزار کردیم خونی از دماغ کسی نیامد اما متاسفانه این بار عده ای بی گناه کشته شدند.
وی در خصوص چگونگی پی گیری پرونده شکایت اش می گوید: دست ما به جایی بند نیست. چکاری می توانیم انجام دهیم؟ از عبداله مومنی که بزرگتر نیستیم. از زید آبادی و سحرخیز و طبرزدی که بزرگتر نیستیم. زبانمان قوی تر از آنها که نیست گوشه زندان به بندشان کشیده اند. ما چه می توانیم بکنیم؟
همسر فاطمه سمسارپور سپس با اشاره به شعار عدالتی که توسط مسئولان سرداده می شود می گوید: گویا مد شده است این روزها همه جا سخن از عدالت می گویند. این چه نوع عدالتی است که یک نفر راه بیفتد توی خیابان و مردم را بکشد و بعد هم بگویند قاتل ناشناس بوده است؟ نمی خواهند کاری بکنند وگرنه همه چیز مثل روز، روشن است.
وی می افزاید: زندگی ما را متلاشی کردند. فاطمه تنها همسر من نبود. او رفیق من بود 26 سال زندگی کردیم تازه میخواستیم ثمره تلاش هایمان را ببینیم که او را کشتند. مدام سر خاکش میروم و با او حرف میزنم. دلم می سوزد. آخر می گویم کجایی که ببینی کوشا چقدر قد کشیده. کجایی که ببینی…………….
آقای میراسدالهی با بیان اینکه این روزها هم نقش مادر را برعهده دارد و هم نقش پدر را می گوید: کاوه تاکنون هرگز اجازه نداده درباره قضیه با او صحبتی بکنم. او هیچ حرفی در این مورد نمیزند. دچار مشکل روحی شدیدی شده و زیر نظر روانپزشک است و دارو میخورد. کوشا را یکبار بردم جلوی در خانه و از او که از پنجره شاهد همه اتفاقات بود خواستم برایم بگوید چه اتفاقاتی افتاد اما نتوانست حرف بزند حالش خیلی بد شد. حالت روحی بدی به او دست داد و من دیگر اصرار نکردم. هیچ یک از فرزندانم قدرت حرف زدن در مورد آن روز را ندارند.
پاسخ اعتراض مرگ است
نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر که روز 30خرداد و در جریان اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی 22 خرداد، بر اثر اصابت گلوله کشته شد، در واکنش به سخنان احمدی نژاد به “روز” می گوید: برخی اوقات دروغ ها اینقدر بزرگ است که اثبات کردن دروغ بودنشان به همان بلاهت و حماقتی نیازاحتیاج دارد که گفتن آن دروغ ها. مثل اینکه در روز روشن بگویی شب است؛حرف های آقای احمدی نژاد هم کاملا مشخص است و نیازی به هیچ شاهدی نیست.
آقای نامداری می افزاید: این همه انسان کشته شدند. این همه در زندان هستند و یا صدمه دیده اند اینها حتما دلیلی داشته است. براساس پرونده هایی که در دادگستری مفتوح است حدود 50 الی 60 نفر تنها در دو روز 25 و 30 خرداد کشته شده اند اگر مساله آنها انتخابات نبود، اگر مساله شان احمدی نژاد نبود چی بود؟ چرا کشته شدند؟ نمی خواهم بگویم که همه سیاسی بودند اما آنها کشته شدند که به مردم این پیغام داده شود که به خانه هایتان برگردید و پاسخ اعتراض مرگ است.
خواهر زاده بهزاد مهاجر درباره سرنوشت پرونده شکاست شان می گوید: بعد از انکه حکم دادند و گفتند قاتل شناسایی نشده و باید از بیت المال دیه بگیرید وکلای ما اعتراض کردند و پرونده از دادیاری به بازپرسی فرستاده شد اما بعد از آن کار خاصی نکردند و همچنان بلاتکلیف مانده است.
آقای نامداری توضیح میدهد: به دنبال مختومه کردن پرونده ها هستند و برای این کار سه مسیر را طی می کنند. در مسیر اول در صددند قضیه را در کشته شدگان کهریزک خلاصه کنند و به همان چند نفر تقلیل دهند و بگویند بر اثر تخلف اداری چند نفر بدون اینکه حکومت دستی داشته باشد کشته شدند. مسیر دوم این است که خانواده هایی راکه دچار مشکل اقتصادی هستند به شدت تحت فشار قرار میدهند، با تهدید و تطمیع و فشارهای مضاعف، تا آنها را مجبور به رضایت کنند. هرچند تاکنون موفق به اینکار نشده اند و هیچ خانواده ای رضایت نداده است. متاسفانه خانواده های بسیار گمنامی هستند که با رسانه ها آشنایی ندارند و نامی از آنها مطرح نمی شود و تحت فشار شدید هستند.
به گفته آقای نامداری در مسیر سوم تلاش میکنند خانواده هایی را که پی گیر هستندو صدایشان شنیده می شود در راهروهای دادگستری خسته کنند: تلاش میکنند با برخوردهای بی ادبانه و مسکوت نگه داشتن پرونده ها همه را خسته و از پی گیری پرونده ها منصرف کنند. اما تا به حال موفق نبوده اند و نتوانسته اند ما را خسته کنند. در اصل نه ما را توانسته اند خسته کنند نه موفق شده اند با همه فشارها و تهدیدها، از خانواده ها رضایت بگیرند و نه توانسته اند قضیه را در کهریزک خلاصه کنند.
دروغ می گویند و تهدید می کنند
منزلت محمدی، مادر احمد نجاتی کارگر نیز در واکنش به اظهارات احمدی نژاد می پرسد: پس این همه جوان که به خاطر اعتراض مسالمت آمیزشان، زیر خاک آرمیده اند، خودشان، خودشان را کشته اند؟
احمد نجاتی کارگر یکی از بازداشت شدگان بعد از انتخابات بود که بعد از آزادی از بازداشتگاه کهریزک، به دلیل عفونت شدید ریه ها و از کار افتادن کلیه هایش که حاصل شکنجه های این بازداشتگاه مخوف بود، جان باخت و برنامه 20:30 تلویزیون جمهوری اسلامی با سناریو پردازی و برای زیر سئوال بردن لیست منتشر شده از شهدا، همصدا با روزنامه کیهان، مدعی شد احمد کارگر نجاتی زنده است.همزمان ماموران امنیتی وبلاگی به اسم این شهید ساختند و با انتشار دروغ هایی به نقل از او، اقدام به زیر سئوال بردن اسامی شهدای وقایع بعد از انتخابات کردند.
خانم محمدی که حکومت همچنان قتل فرزندش را انکار میکند، به “روز” می گوید: ما به این دروغ ها عادت کرده ایم. از این بالاتر هم مگر می شود که با گذشت یک سال و دو ماه حالا روزنامه همشهری، مطلبی نوشته و مدعی شده که ما مراسم دفن ساختگی برگزار کرده ایم. یعنی اینکه ما جنازه فرد دیگری را دفن کرده ایم و یا مزار خالی است و…. خیلی راحت دروغ می گویند و بعد هم تهدید می کنند که حرف نزنید، مصاحبه نکنید وگرنه بد می بینید.
مادر احمد نجاتی کارگز می افزاید: از اطلاعات زنگ زدند و به همسرم گفتند به خانمت بگو اگر مصاحبه کنی بد می بینی. همسرم هم ناراحت شد و گفت ما که دستمان جایی بند نیست هر دروغی شما می گویید و ما باید ساکت باشیم؟ من گفته ام که ساکت نخواهم ماند. به شکایت مان که رسیدگی نمی کنید دروغ هم می گویید، چرا سکوت کنم؟
وی در خصوص شکایت شان می افزاید: همچنان می گویند پزشکی قانونی علت مرگ را مسمومیت نوشته و پرونده مختومه است. وکیلمان اعتراض کرد و پرونده به تجدید نظر رفت خبری نشد تا وکیلمان پی گیری کرد گفتند جواب تجدید نظر آمده و پرونده مختومه است. اعتراض کردیم که چرا پاسخ دادگاه تجدید نظر به وکیل ابلاغ نشده بعد گفتند پرونده گم شده است.وکیل ما باز پی گیری کرد آخر سر گفتند پیدا شده اما مختومه شده است. بعد هم که وکیل را تهدید کردند و گفتند تو چرا داغ اینها را به سینه می زنی؟ من هم گفتم باشد خودم می آیم و این بار واقعا خودم خواهم رفت ببینم چه میخواهند بگویند. بیاورند آن فردی که به اسم پسر من معرفی کرده اند و همشهری هم با او مصاحبه کرده را به من معرفی کنند و بگوید چقدر پول گرفته است تا چنین کاری بکند؟ چر؟ا آخر چقدر می ارزد شرافت انسانی که بعد از یکسال و دو ماه باز همان دروغ ها را سر هم بندی و ما را نیز تهدید به سکوت می کنند.اصلا این شخص وجود دارد یا نه؟
مادر احمد نجاتی کارگر تاکید میکند که خواهان معرفی و محاکمه مسببان قتل فرزندش است: بعد از یکسال و دو ماه همچنان دروغ می گویند، همچنان شهادت پسر مرا تکذیب میکنند. ما را متهم به دروغ گویی می کنند و تهدید هم می کنند که حرف نزنید والا بد می بینید.
کوتاه نمی آییم
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی در واکنش به سخنان رحیم مشایی که مدعی شده است سهراب اعرابی را نمی شناسد به “روز” می گوید: این آقایان نباید هم بشناسند. برای آنها اصلا مهم نیست که ایرانی ها از بین بروند و کشته شوند.اگر مهم بود این همه آدم در سال گذشته کشته شدند، یک نفر هم از دولت نیامد توضیحی بدهد.
سهراب اعرابی، جوان 19 ساله ای بود که در راهپیمایی 25 خرداد ناپدید شد و در حالیکه مادر آقای اعرابی در 16 تیرماه با گذاشتن کفالت در دادگاه انقلاب در انتظار آزادی فرزندش بود، در تماسی با خانواده آقای اعرابی به آنها گفته شد فرزندشان جان باخته و برای تحویل جسد به پزشکی قانونی کهریزک مراجعه کنند.
خانم فهیمی به “روز” می گوید: آقای مشایی هزار بار هم بگوید نمی شناسد، احمدی نژاد هم منکر شود اما من لوحی را دارم که برای سهراب من از هلال احمرو استانداری آوردند و و گفتند رهبر فرستاده از شما دلجویی کنیم. هم خوب بچه های مارا می شناسند و هم خوب میدانند چه اتفاقاتی افتاده است و من همه اینها را به عنوان مدرک نگه میدارم.
مادر سهراب اعرابی سپس اشاره میکند: بچه من فقط 19 سال داشت نه سلاحی داشت و نه چیزی، نمونه بچه من هم زیاد هستند؛ رفتند اعتراض کردند و کشته شدند.
از خانم اعرابی درباره سرنوشت شکایت اش می پرسم می گوید: پرونده ما همچنان در جریان است. بالاخره باید کسی پاسخگوی ما باشد. بروند امریکاانکار هم بکنند بالاخره همه دنیا میدانند چه اتفاقی افتاده و برای یک اعتراض ساده بچه های ما را از بین بردند.
او توضیح میدهد: تا الان جمعی از پرونده ها را برای پرداخت دیه به دادسرا فرستاده اند اما خانواده ها دیه را نپذیرفته اند. بنده هم قبول نخواهم کرد. باید موشکافی شود و بگویند که چه کسانی اسلحه در دست داشتند و به روی بچه ها اسلحه کشیدند. ما کوتاه نمی آییم و خون بچه هایمان را نمی گذاریم پایمال کنند.
به خانم اعرابی می گویم همین که میخواهند دیه بدهند آیا بدین معنی نیست که قتل ها را قبول کرده اند
هرچند که در ظاهر انکار کنند؟ پاسخ میدهد: صد در صد قبول کرده اند. در اصل پرداخت دیه یعنی کشته شدن بچه ها را پذیرفته اند اما ما دیه نمی خواهیم و نمی گذاریم تحت این عنوان پرونده ها را ببندند. میخواهیم پرونده باز بماند و اگر در کشور خودمان دادگاهی عادلانه باشد که چه بهتر اما اگر نباشد مجبورم در دادگاهی بزرگتر و در سطح جهانی اعلام شکایت کنم.
به گفته خانم اعرابی، پرونده سهراب را به دادسرایی در سه راه آذری فرستاده اند اما تاکنون هیچ پاسخ درستی به خانواده او نداده اند.
مادر سهراب اعرابی هشدار میدهد: ما پی گیر پرونده های فرزندانمان هستیم اما اینکه سعی میکنند کتمان کنند جز اینکه همه مادران را علیه خودشان بشورانند نتیجه دیگری ندارد. زندگی همه ما را نابود کرده اند.تصور کنید شبانه روز با این قضایا زندگی میکنیم که این چه اتفاقی بود که افتاد؟ چرا افتاد؟ و… شاید فکر میکنند مردم سکوت کرده اند ولی باید بدانند که این سکوت معنای بدی دارد.ما اینقدر پی گیری میکنیم که قاتلان و مسببان قتل فرزندانمان در دادگاهی عادلانه محاکمه شوند.
با تکرار دروغ، واقعیت کتمان نمی شود
مادر رامین رمضانی، جوان 22 ساله ای که روز 25 خرداد در میدان آزادی بر اثر شلیک نیروهای امنیتی کشته شد، نیز به “روز” می گوید: آقای احمدی نژاد استنباط خود را گفته است. او اعتراضات مردمی را قبول ندارد و اغتشاشات می نامد.
زهرا رمضانی، مادر رامین رمضانی می افزاید: آقای احمدی نژاد فکر میکندهمه دنیا خر هستند و هر آنچه که او بگوید را قبول می کنند. اما اشتباه میکند. همه میدانند چه اتفاقاتی افتاده است.
او می افزاید: همه میدانند که رامین 25 خرداد در خیابان ازادی به شهادت رسیده و نیروهای مسلح اعم از بسیج و پاسدار و ارتش همه مسلح بودند و مردم غیر مسلح و با دستان خالی برای اعتراض آمده بودند و این واقعیت را نمی توان با تکرار دروغ کتمان کرد.
از مادر رامین رمضانی درباره شکایت شان می پرسم می گوید: آخرین و اولین پاسخی که به ما دادند یکی بوده. فقط گفتند نمی دانیم چه کسی زده و قاتل شناسایی نشده است.در اصل هیچ چیزی را به گردن نمی گیرند. قصد رسیدگی هم ندارند. اما ما همچنان به پی گیری هایمان ادامه خواهیم داد.