رانت خواری برای ایپلاسیون و فرمژه

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من فکر کنم رحیمی و مشائی و کلهر تصمیم دارند نامزد انتخابات بعدی بشوند، هر سه تا هم از همان روش احمدی نژاد استفاده می کنند. تا بتوانم دروغ می گویم، با قطعیت حرف می زنم، کیلو کیلو قول می دهم. در همین راستا، محمدرضا رحیمی گفت “قیمت ارز هرگز بالا نخواهد رفت” آگاهان توضیح دادند که قیمت ارز همین حالا هم بالا رفته است و اصولا وقتی یک چیز 1100 تومانی در عرض سه روز می شود 1250 تومان می گویند بالا رفته، اگر بشود 900 تومان می گویند پائین آمده، پس نتیجه می گیریم که آن چیزی که “هرگز بالا نخواهد رفت”، همان است که بالا رفته است.

همین آقای رحیمی رسما، بدون اینکه عرق کند، خجالت بکشد، سرخ بشود، یا زیر چشمش بپرد، گفت “بالاترین ذخایر ارز و طلا را در طول پس از انقلاب داریم.” البته آگاهان حدس زدند که رحیمی هنوز فرق انقلاب و کودتا را نمی داند و شاید مشکلش از همین جا ناشی می شود. همین آقای رحیمی، واقعا چقدر مرد خوبی است، تازگی ها چقدر به فکر مردم است، و چقدر حرف های جالبی می زند. چرا ما تا حالا او را کشف نکرده بودیم، ممکن است مثلا یک آدمی اهل تقلب باشد و مدرک تحصیلی تقلبی داشته باشد، یا مثلا یک چرت و پرتی راجع به یک مرد سوری گفته باشد، این که دلیل نمی شود که همه حرف هایش غلط باشد، مثلا ببینید چطور ایشان مشکل “تحریم” و اثرات آن در زندگی مردم را حل کرده. او گفت: “تحریم ها هیچ اثری در زندگی مردم ایجاد نکرده است.” به همین راحتی، دیدید بیخودی نگران بودید و فکر می کردید تحریم ها باعث گرانی طلا و ارز و بنزین و این چیزها شده، حتی همین که دولت امروز قیمت برق را بالا برده، هیچ ربطی به تحریم ندارد. شاید برق از فلانجای مردم پریده، در نتیجه مصرف بالا رفته، چه ربطی به تحریم دارد. البته آقای رحیمی دلیل هم برای حرفش ارائه داده، همینطوری الکی حرف نزده. ایشان در مورد اینکه تحریم ها اثری در زندگی مردم ندارد، گفته است: “از مردم تقاضا می کنیم به دولتمردان شان اعتماد کنند، چرا که آن چیزی که دولتمردان می گویند واقعی است و چیزی که اخلالگران و دشمنان می گویند غلط است.” دیدید؟ به همین سادگی بود. آن وقت شما یک ساعت گیر دادید که حقیقت چیست، خوب ببو جان، گاگول، ساده لوح، بدبخت! حقیقت همان چیزی است که دولتمردان می گویند. این موضوع به همین سادگی بود و توی بدبخت مفلوک نمی دانستی.

البته فکر نکنید که ایشان فقط یک دلیل برای اثبات نظراتش آورده، صد تا دلیل دارد، یکی از دیگری بزرگتر و کلفت تر. مثلا سایت فرارو نوشت که علیرغم گفته های مسوولان بازار ارز و طلا امروز هم شلوغ بود و قیمت ها بالا رفت. خوب! این فرارو هم لابد یک جوری جزو دشمنان و اخلالگران است و ما و خودش خبر ندارد، وگرنه این آقای رحیمی محترم جذاب و راستگو و جینگولی، چه دلیلی داشت بگوید که “مردم باور کنند که بانک مرکزی ایران بیش از حد معمول طلا دارد.” ای خاک بر سرتان که باور نمی کنید! اگر بیش از حد معمول طلا نداشت که چارسال پارسال ها برنمی داشت چند میلیارد دلار و طلا را بگذارد توی کامیون و ولش کند توی ترکیه، همین الآن برنامه دارند که به جای کلاهک هسته ای، یک کلاهک چند تنی طلا بگذارند روی موشک کرار و زرتی ولش کنند که از دست این همه طلای بیخودی که جای بانک مرکزی را هم گرفته راحت بشوند. باور نمی کنید؟ حرف مسوولان را نمی پذیرید؟ ببینید چه توضیح قشنگی داده: “از مردم تقاضا داریم حرفهای استانداران در استان و وزرای دولت را بپذیرند و به حرف های حاشیه ای اعتماد نکنند.” البته ایشان به دقت توضیح داده، حتی گفته “حرف استانداران را در استان” بپذیرید، یک دفعه نکند حرف یک استانداری را که رفته تهران یا خارج بپذیرید، درست به حرف گوش کنید که مشکل پیدا نکنید.

 

ممکن است یک آدم نامربوطی پیدا بشود و بگوید که این رئیس دولت گفته بود نفت سر سفره می آورم دروغ گفت، گفته بود من توی هاله نور بودم، بعد گفت من چنین حرفی نزدم. گفته بود تورم یک رقمی می شود، حالا تورم بعید نیست سه رقمی بشود، گفته بود تا یک هفته دیگر به قله اتمی می رسیم، الآن هنوز داریم توی زیرزمین های اتمی با روس ها یک قل دوقل بازی می کنیم، گفته بود فهرست مفسدین اقتصادی را منتشر می کنم، بعد معلوم شد منظورش این بوده که مفسدین اقتصادی و میلیاردرها را در فهرست اعضای کابینه می آورم. حالا ممکن است صد تا دروغ گفته باشد، ولی مطمئن باشید که دولت دروغ نمی گوید. رحیمی گفت “اگر اخلالی بوجود آمد، مردم به حرف اخلالگران گوش نکنند و مطمئن باشند ما به آنها راست می گوئیم.” خب، گوش کنید دیگر! تا حالا این دولت یک حرف دروغ گفته که این دومی اش باشد؟

البته دولت بر اوضاع کاملا مسلط است و گرانی هم نخواهد بود، این قیمت ها هم که می بینید، همه اش بخاطر مشکل چپ بودن چشم شماست، نه راست بودن موضع دولت، چون آقای رحیمی گفته که “اگر جایی گرانی رخ دهد، دولت قادر است آن را کنترل کند و شرط آن نیز هماهنگی مردم و دولت است، چرا که اگر دولت و مردم با هم باشند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.” بیا، این هم راه حل نهایی، تا حالا که مردم این همه با دولت هماهنگ بودند، بطور هماهنگ دولت از مردم خواست بگویند “مرگ بر اسرائیل”، مردم گفتند “مرگ بر روسیه”، دولت به مردم گفت روز سیزده آبان شعار مرگ برآمریکا بدهید، مردم هم رفتند شعار مرگ بر دیکتاتور دادند، دولت برای هماهنگی با مردم این همه دستبند و چشم بند و بطری و باتوم و گاز اشک آور و موتورسیکلت و سپر و این چیزها را استفاده کرد، حالا هم بقیه اش را هماهنگ می کند. مردم هم که استاد هماهنگی با دولتند، بگوید ساعت نه بروید بگوئید الله اکبر، ساعت ده می روند می گویند مرگ بر دیکتاتور و یاحسین میرحسین. دیدید بیخودی نگران بودید و اصلا هیچ دلیلی نداشت؟ حالا بروید راحت خانه بخوابید که همین آقای رحیمی بخدا تنها کسی است که موقع دروغ گفتن مثل احمدی نژاد خونسرد است، تازه لبخند هم نمی زند، آدم حرص اش نمی گیرد.

 

اساتید بازنشسته نمی شوند

فکر کردید دسته گل همان یکی است؟ نه، این بهار با یک گل که بهار نشده، همین طوری از در و دیوار شکوفه می زند بیرون. البته من بعید می دانم که کامران دانشجو هم بخواهد رئیس جمهور بشود، گیرم که هم دروغ می گوید و هم مدرک تقلبی دارد، دلیل نمی شود که چون دو تا از شرایط را دارد، پس ایشان هم بشود رئیس جمهور. به نظرم اگر به قیافه اش نگاه کنید جزو معدود افرادی است که قیافه اش مثل سارقین بالفطره نیست و یک کمی قابل تحمل است، پس می بینید که یکی از شروط اصلی را ندارد، حالا چطور وزیر شده، لابد احمدی نژاد تا قبل از انتخاب عکس اش را ندیده بود و اشتباه شده، حالا هم که دیگر هست، نمی شود که دورش انداخت. کامران دانشجو هم امروز مشکل اساتید بازنشسته را حل کرد. هی این دشمن شایعه درست می کرد که ده تا استاد را اخراج کردند و بیست تا رفتند از کشور بیرون. کامی جان هم توضیح داد که این شایعه ضدانقلاب است، یعنی همان استادهایی که اخراج شدند. ایشان گفت: “اساتید و افرادی که در مجموعه دانشگاه‌ها مشغول فعالیت هستند، می‌دانند که چنین مواردی وجود ندارد و از اساس کذب است.” ببینید، مثل همان خانمی که می گفتند می خواهند او را سنگسار کنند، بعد در نیویورک احمدی نژاد فهمید که خبرش از اساس کذب است، این هم از اساس کذب است، حالا اگر حمید جلایی پور یا حسین بشیریه یا ایرج گلدوزیان یا ناصر کاتوزیان یا حسن عابدی یا دکتر عرفانی یا دکتر گرجی یا هادی سمتی یا سیدحسین صفایی یا دکتر داوری یا خوش چهره بازنشسته شده اند، شاید حواس شان نبوده و بیخودی مانده اند خانه و سرکار نرفتند، الآن هم یک سال است دانشجوهای بدبخت ستاره دار، توی سالن دارند پوکر یا بیست و یک بازی می کنند تا آنها برگردند.
وگرنه کامران دانشجو که مرض ندارد که بگوید “من تاکنون بارها اعلام کرده‌ام که اگر کسی مصداقی دارد، به ما اطلاع‌رسانی کند اما خوشبختانه تاکنون هیچ فردی به صورت مصداقی نتوانسته موردی را به ما اعلام کند تا به آن دانشگاه تذکرات لازم داده شود.” خوب، تقصیر خودشان است، طرف می رود و می گوید آقای دانشجو! آقای سمتی یا کاتوزیان بازنشسته شده، آن بیچاره هم می پرسد، مصداقش چیست؟ این دانشجو هم می گوید دکتر کاتوزیان، او هم می گوید، نه، من که خودش را نمی گویم، مصداقش را می گویم. کاتوزیان و خوش چهره و داوری مفهوم هستند، بدبخت! مصداق همان هایی هستند که بازنشسته نشدند.

ما بوقیم؟

واقعا یکی به این سووال پاسخ بدهد که آیا واقعا ما ایرانیان بوقیم؟ یعنی چی که هرچه می شوید می اندازید گردن بقیه، گردنبند که نیست لامروت! انقلاب مشروطه می کنیم، می گویند از دیگ پلوی سفارت انگلیس درآمد، رضاشاه می آید سرکار می گویند انگلیسی ها آوردند، می رود می گویند انگلیسی ها بردند، مصدق نفت را ملی می کند، می گویند کار آمریکایی ها بود، کودتا علیه مصدق می شود می گویند کار آمریکا بود. انقلاب می شود، حالا احمقانه یا درست یا هرچی، بالاخره یک میلیون آدم توی خیابان بودند، می گویند “در گوادالوپ توافق شد” جنبش اصلاحات می شود، می گویند دست جورج سوروس آمریکایی توی کار بود. جنبش سبز با ده بیست میلیون نفر آدم اتفاق می افتد می گویند کار یک کارمند سفارت انگلیس و دو کارمند سفارت فرانسه بود، پس ما بوقیم؟ از یک طرف می بینی دولت عامل اصلی مخالفت با تقلب انتخاباتی را “شرکتهای هرمی” می داند و همه شان را نابود می کند، هر نوع مخالفت در کردستان را کار “سلفی ها” می دانند، ای خداااااااااااااااا! این سلفی ها یک دفعه از کجا پیدا شدند؟ بابا جان، لااقل قبلش یک کلمه به آدم بگوئید آدم هول نکند. این آقای لاریجانی با این همه کانت و دکارت و تصور و تصدیق و وجود و ماهیت، زرتی فرمود “ مشکل پرونده هسته ای ایران توهم خودساخته غرب است.” حالا درست است احمدی نژاد آدم نیست، ولی این بدبخت هم کلی گند زد تا این بدبختی ایجاد شد، برای این حجم عظیم تولید شده فاضلاب در سیاست کشور، بدبخت هزار جایش پاره شد، حالا شما می گوئی توهم. یعنی واقعا هاله نور است؟ از طرف دیگر این آسدعلی آقا که دارد سینه خیز به قم نزدیک می شود فرمود “عوامل صهیونیستی و آمریکایی برای به جان هم انداختن مسلمانان در کمین نشسته اند.” عزیز من! پدر جان! بابای موجی جون! صهیونیست خر کی بود، آمریکا کجا بود؟ چهارصد سال است روده سگ را عمر عمامه می کند و به زن سلیطه می گوئیم عایشه، موقع گوزیدن به سر عمر قسم می خوریم، روز مرگ خلفای اهل سنت قر می دهیم آن وقت می اندازیم گردن آمریکا و صهیونیست. یکی از این علما دهانش را باز کند درباره شهادت حضرت علی، برای هفتاد تا جنگ جهانی کافی است، صهیونیست کجا بود؟

 

رانت خواری برای ایپلاسیون و فرمژه

این کشفیاتی که می کنند ما را کشته است، وگرنه برای چی هی می میریم؟ آقای حمید رسائی، نماینده تهران عنوان کرد اسناد مالی کشف شده در ساختمان هئیت امنای دانشگاه آزاد نشان می‌دهد که یکی از متهمان فراری با اموال دانشگاه آزاد هزینه آرایشگاه همسر خود را هم می‌پرداخته است. یعنی واقعا این مفسدین اقتصادی که متهم اند که میلیارد میلیارد پول بیت المال را به جای اینکه سکه بخرند و بدهند به شاعران مملکت که برای آقا شعر بگویند و آقا خوشحال بشود، آن را می کشیدند بالا، یعنی واقعا سی هزار تومان پول نداشتند که بدهند به زن شان که برای آرایش خلیجی اموال دانشگاه آزاد را کش نروند؟ راستی، غیرت تان کجا رفته؟ به جای آرایش خلیجی بگوئید آرایش خلیج فارسی.

 

جنگ احزاب یا طلحه و زبیر؟

غلط نکنم این آقای خامنه ای که می گویند متخصص تاریخ اسلام است، تازه اولین بار است که کتاب تاریخ سیاسی اسلام حسن ابراهیم حسن یا علی بن ابیطالب عبدالفتاح عبدالمقصود را اولین بار است دستش گرفته. فصل نزول وحی را می خواند، یک دفعه احساس می کند پیغمبر است، فصل جنگ احد را می خواند، یک دفعه به پشت سرش نگاه می کند که موسوی و کروبی از لای در به او حمله نکنند، فصل شهادت علی را می خواند، احساس می کند کشور در شرایط فتنه خوارج است، یک دفعه می رسد به داستان طلحه و زبیر، ملاقات هایش را با هاشمی قطع می کند، حالا هم که گفته است “شرایط کنونی مانند جنگ احزاب است.” بیخودی نیست که دادستان بی خبر کل کشور، الکی اعلام می کند که مشارکت و مجاهدین انقلاب غیرقانونی اند. محض رضای خدا یکی آن کتاب تاریخ اسلام را از دست آقا بگیرد، یک هری پاتری، هرکول پوآرویی، شرلوک هلمزی چیزی بدهید آقا بخواند، اینقدر مردم را سفیل و سرگردان نکند. فکر کنم هری پاتر را بخواند، با جاروی پرنده پرواز می کند می رود قم به دیدن مراجع تقلید.

 

کومور هم به ما پرید

واقعا که حال مان خوب است. حرف نداریم. بقول طرف کسی که به ما نپریده بود، کلاغ ورپریده بود. آقای “ احمد نجید المرزوقی” سفیر کومور گفت: “گسترش روابط با ایران خطر بزرگی برای رئیس جمهور ما محسوب می‌شد. تصمیم ایشان برای گسترش روابط با ایران از جانب کشورهای دوست مورد استقبال قرار نگرفت و آقای سامبی تنها به خاطر عشق و علاقه‌ای که نسبت به ایران داشت سعی در گسترش این روابط دارند و برای همین منظور من را به عنوان یکی از نزدیک‌ترین افراد خود به ایران فرستاد. من با اینکه می‌توانستم در کومور بمانم و وزیر شوم ولی ترجیح دادم که به عنوان سفیر به ایران عزیمت کنم.” اشکالی ندارد، اگر می خواهید دوبامبی بزنید توی سرتان یا بصورت تان خنج بکشید، من آن طرف را نگاه می کنم، راحت باشید. سفیر کومور گفت: “چندی پیش بیانیه‌ای از سوی معاون رئیس جمهور کشورمان دریافت شد که در آن ذکر شده بود روابط ایران و کومور زیان هایی برای این کشور داشته اما با این حال ما همچنان به روابط خود با ایران ادامه می‌دهیم.” بابا جان! گفتم بزن توی سرت، ولی نه اینکه خودت را بکشی. المرزوقی ادامه داد: “با توجه به نارضایتی برخی کشورها از جمله کشورهای برادر و دوست، رئیس جمهور کشور ما با برپایی سفارت در ایران ریسک بزرگی کرد و با این کار خود بسیاری چیزها را از جوانب دیگر از دست داد اما باید خاطرنشان کنم که این روابط مزیت‌های بسیاری هم دارد اما در مورد سرمایه‌گذاری ایران در کومور باید عنوان کنم که تاکنون سرمایه‌گذاری ملموسی از جانب ایران در کومور انجام نشده است.”