یوسف محمدی
بعد از فاجعه یازده سپتامبر 2001، “هواپیما” تبدیل به کابوس شهروندان امریکایی شد، سوژه ای برای فیلم های خوف انگیز. گودزیلا و دراکولا جای خودشان را به بوئینگ و جمبوجت دادند، “ریچل مک ادامز” در فیلم “رد آی” و “جودی فاستر” در “نقشه ی پرواز” گرفتار توطئه ی تروریست های هوایی شدند و “ساموئل.ال.جکسون” هم به جنگ یک گله مار سمی تروریست (!) در فیلم “مارها در هواپیما” رفت. در عالم واقع، اقدامات امنیتی در مرزهای هوایی خصوصاً امریکا شدیدتر شد و حتی قاشق و چنگال هم جزو اسلحه ی سرد قرار گرفتند.
اکنون در میانه ی سال 2007 کابوس هواپیما هنوز به پایان نرسیده. امروز اگر در امریکا سوارهواپیمایی شوید که “بن لادن” جزو مسافران آن است و از تعجب، غذای هواپیما به گلوی تان بپرد و سرفه کنید، این شما هستید که مورد هجوم نگهبانان قرار خواهید گرفت نه جناب بن لادن! چرا که سرفه نشانه ی بیماری مسری “سل” یا “تی.بی” (توبرکولوسیس باسیل)، وحشت تازه ی پروازهای امریکا است. چندی قبل فردی مسلول به نام “اندرو سپیکر” سوار هواپیمایی در ینگه دنیا شد و تعدادی از همسفران خود را آلوده به بیماری کرد. همین اتفاق در یک خط هوایی دیگر تکرار شد و افکار عمومی را متحیر باقی گذاشت که چطور اداره ی بهداشت به چنین افرادی اجازه ی پرواز داده است؟ این ماجرا سوژه ی تعدادی از کارتونیست های مطبوعاتی شد که آثارشان در بخشی از سایت “کیگل” به نمایش در آمده.
جالب اینکه نیمی از کارهای این بخش به جای نقد سیستم امنیتی- بهداشتی هواپیماها، برخورد خشن پلیس فرودگاه و شیوه ی آزارنده ی بازرسی ها را سوژه کرده اند. تعجبی هم ندارد، اگر در این دو ماه چند مسافر در معرض خطر بیماری سل قرار گرفته اند شش سال است که اکثر مسافران خطوط هوایی-خصوصاً شرقی ها- هدف برخورد ناخوشایند پلیس فرودگاه ها بوده اند و برای یافتن موردی مشکوک، زیر و رو شده اند.
حفظ امنیت به چه قیمت؟! این سؤوالی است که بارها توسط منتقدان دولت بوش در برابر سیاست های مقابله با تروریسم او مطرح شده است.
“جو هلر” و “رابرت اری یل” انگار ایده های آثارشان را مشترکاً یافته و جداگانه اجرا کرده اند؛ کاراکترهای یکسان، موقعیتی یکسان و حتی دیالوگ هایی یکسان این دو اثر را فراتر از توارد افکار، به اجرای دوباره و مو به موی یک ایده، مانند کرده است: فوج نگهبانان فرودگاه، سمت زن و شوهر پا به سن گذاشته ای اسلحه کشیده اند زن به مرد می گوید: “مجبور بودی الان سرفه کنی؟!”
“گری وارول” مسافر نگون بختی را کشیده که پیراهن مخصوص بیماران اتاق عمل را به تن اش پوشانده اند، یکی از پلیس های فرودگاه دستکش به دست می کند و آماده می شود تا اعماق وجود مسافر را به دنبال باسیل سل بگردد!
اگر اخیراً به اروپا و امریکا سفر کرده باشید احتمالاً شما هم ناچار شده اید برای عبور از گیت امنیتی فرودگاه، کفش و کمربندتان را هم در آورید و زیر دستگاه پرتو ایکس بگذارید. چه بسا به زودی خودتان را هم روی غلتک دستگاه بگذارند و از زیر پرتو بگذرانند! این صحنه ای است که “جان دارکو” در کارتون خود تصویر کرده است؛ ردیف مسافرانی که برهنه از دستگاه عبور داده می شوند تا از سلامت شان اطمینان حاصل شود، یکی از پزشکان هم که بالای دستگاه ایستاده می گوید “تی.بی اَر نات تی.بی”، شوخی با جمله ی معروف هملت: “تو بی اَر نات تو بی” که بیشتر به شلوغی و تراکم ایده ها در این اثر انجامیده است.
“ام.ای.کوهن” با همان خطوط لرزان و سبک همیشگی که بین نقاشی کودکانه و کارتون حرفه ای در نوسان است مهماندار هواپیمایی را تصویر کرده که کنار چای و قهوه، “تی.بی” هم سرو می کند!
“استیو برین” از شیوه ی قیاس برای شوخی سازی استفاده کرده: سه مسافر کنار هم نشسته اند و مطالعه می کنند، زن مجله ی “پیپل” می خواند، مرد “ریدرز دایجست” و سومی که ماسک زده و احتمالاً مردی مسلول است “راهنمای تی.بی” !
“اسکات ستن تیس” سرباز عظیم الجثه ای را کشیده که سرتاپا مسلح از امنیت ملی پاسداری می کند اما باسیل کوچک سل بازیگوشانه از وسط پاهایش گذشته و به راهش ادامه می دهد.
یکی از تصویری ترین کارتون های این بخش متعلق به “پت بگلی” است: هواپیمایی به شکل قوطی کنسرو که حاوی هوای آلوده به “تی.بی” است، صدای سرفه ای هم از داخل قوطی می آید…غذای مرگباری که قرار است ایالت به ایالت پراکنده شود!
متفاوت ترین- اما نه الزاماً بهترین- کارتون این هفته اثر “جف استالر” است، خبری از هواپیما، مسافر و پلیس فرودگاه نیست، یک دانش آموز شرکت کننده در مسابقه ی هجی کردن، در جواب “توبرکولوسیس را هجی کن!” می گوید: “و-ح-ش-ت”. البته بیشتر به ایده ی یک فیلم آموزشی-بهداشتی می ماند تا کاریکاتور اما چون کارتونیست از ایده های دم دستی حذر کرده به او امتیاز مثبت می دهم.
پیشنهاد می کنم سری به لینک زیر بزنید و خودتان درباره ی آثار کذایی قضاوت کنید: