افشاگری؛ آتش پیش از حمله‌

نویسنده
سها سیفی

محمدجواد کاشی در “زاویه دید” در حاشیه افشاگری های اخیر، به بحث در مورد دلایل و انگیزه های افشاگری ‏در نظام های سیاسی پرداخته و با اشاره به افشاگری هایی که منجر به بروز انقلاب اسلامی شد می نویسد:‏

مشکل جمهوری اسلامی،‌فاصله عجیب و غریب میان پشت و پیش صحنه است. در وجه اظهاری و در مقابل ‏صحنه، نظام ایفاگر مقدس‌ترین نقش‌های قابل تصور است. بازیگران فرهیخته‌ترین و پاک‌ترین و سروجان ‏باخته‌ترین‌های مردم‌اند. مسئولیت‌ها را تنها از سر وظیفه پذیرفته‌اند. آمده‌اند تا بار سنگین تکلیف را بپذیرند و تنها ‏به مردم خدمت کنند. همه کس حتی رئیس اداره ثبت احوال یک شهر کوچک نیز، عهده دار امور معنوی و مادی و ‏دنیوی و اخروی مردم است. اگر هم کارگزاران مشکلی دارند،‌ اما در قدسیت و عظمت نظام نباید شک کرد. ‏فرایندها و مسیرهای کلی همه در جهت ایفای بزرگ‌ترین وظایف مقدس قابل تصور است. ‏

اما واقع این است که مقدورات غیر از این است. سیاست در مقام عمل، به نحوی دیگر اتفاق می‌افتد. نظام معدلی ‏بیش از معدل مردم ندارد. کارگزاران نیز از همه فرقه‌ای هستند‎ ‎‏ و به هر گناهی آلوده‌اند. در موقعیت وجود قدرت ‏متمرکز، هر کاری از آنها انتظار می‌رود. نظام سیاسی هم از جنس همین جهان آلوده است. متولی اموری که هر ‏نظام سیاسی دیگر باید عهده دار آن باشد. تنها عریان شدن نظام سیاسی از لباس فاخر و زرباف ارزش‌های مقدس ‏است که می‌تواند بر رفتار مخرب و مردم فریبانه و خشونت بار افشاگری، نقطه پایانی نهد. افشاگری نحوی کنش ‏خشونت بار سیاسی است. مثل آتش تهیه پیش از یک حمله ویرانگر است. نظامی که اموراتش را با تولید و بازتولید ‏افشاگری مدیریت کند، خود مهم‌ترین قربانی آن است‎.‎

‎ ‎شاید تا فردا پالیزدار محو شود!‏‎ ‎

علی اوحدی در “نامه های ایرونی” در حاشیه افشاگری های اخیر عباس پالیزدار چنین نوشته است:‏

در این دو روزه که از پخش خبر و ویدئو بالا می گذرد، در محافل جناحی معروف به اصولگرا، آتش در انبار پنبه ‏افتاده. تا اینجا و تا مطلب مربوطه در کارگزاران امروز، همه تلاش داشته اند بگویند آقای عباس پالیزدار عضو ‏هیچ سازمان و کمیسیون و رییس و مسوول هیچ جا نبوده و نیست! حتی گروه طرفداران احمدی نژاد که پالیزدار ‏خود را به آنها منسوب داشته، منکر فردی به این نام شده اند. دانشگاه همدان، انجمن اسلامی دانشگاه را که مسوول ‏دعوت پالیزدار بوده، منحل اعلام کرده و کمسیون تفحص مجلس هم بکلی منکر عضویت چنین کسی شده است. ‏

شاید تا فردا اصلا آقای پالیزدار محو شود و معلوم شود اصلا چنین کسی به دنیا نیامده بوده است! لابد به زودی ‏معلوم خواهد شد شخصی که در ویدیوی مربوطه صحبت می کند، یک هنرپیشه بوده و گریم کرده بوده و از طرف ‏انگلیس یا آمریکا مامور بوده، و یا اصلا این ویدئو در اسرائیل تهیه شده و مستقیم در سایت دانشجویان اسلامی ‏دانشگاه همدان قرار داده شده است. منتظر برنامه های بعدی این سریال جنایی پلیسی می مانیم! ‏

‎ ‎گوشت، در زمره کالاهای لوکس!‏‎ ‎

از آخرین نوشته های احمد سیف در “نیاک” در مورد اظهارنظر مشاور رئیس جمهور ایران در خصوص تورم ‏خوب و تورم بد:‏

مشاور رئیس جمهور می فرماید: تورم فی‌ نفسه بد نیست و برخی تورم‌ها خوب و برخی تورم‌ها بد است. تورم در ‏کارهای لوکس اشکالی ندارد، تورم جایی بد است که به اقلام مورد نیاز مردم مربوط می‌شود که در این زمینه ‏دولت تلاش می‌کند کاهش یاید.‏

پیشنهاد می کنم که دوستانی که به این وبلاگ سر می زنند از روی این فرمایشات گهربار چند بار مشق بنویسند ‏چون اگر “اقتصادشان” خوب نشود، مطمئنا “خط” شان خوب خواهد شد. برای اینکه از تورم خوب هم به شما سند ‏داده باشم رفتم اینجا و دیدم که عوامل ضد انقلاب و نوکران استکبار جهانی برای تضعیف روحیه دولت فخیمه ‏مدعی شده اند که:‏

مقایسه جدیدترین گزارش بانک مرکزی که قیمت اقلام خوراکی در دهم خرداد جاری را اعلام کرده است، با ‏گزارش اول تیر ماه سال گذشته همین بانک و تفاوت فاحش قیمت‌ها در کمتر از یک سال نشان می‌دهد که قیمت مواد ‏خوراکی در هفت گروه اصلی غلات، گوشت، لبنیات و تخم‌مرغ، میوه و خشکبار، سبزیجات، قند و گروه روغن به ‏طور متوسط 54 درصد افزایش یافته. واقعا که مردم ایران چقدر پر رو شده اند و دنبال کارهای “لوکس” مثل ‏مصرف غلات، گوشت، لبنیات و تخم مرغ و میوه و خشکبار و سبزیجات و قند و روغن هستند!‏

‎ ‎لیبرال های مذهبی!‏‎ ‎

آخرین نویسنده میهمان وب سایت “آینده” به مدیریت عباس عبدی، مسعود صارمی است. او نگاهی گذرا به ‏مواضع لیبرال های مذهبی ایران و دگراندیشان دارد:‏

می‌توان لیبرال مذهبی ها را جزو گروههای واسطه جامعه ی دیروز و جامعه ی قبل از انقلاب بشمار آورد. چرا ‏که اینان با توجه به تحصیلات خارج و دانشگاهی، اهمیت نگاه سیستمی و علمی به مسایل؛ در زمان شاه، ایده ی ‏اصلی شان برقراری “نظم اسلامی” بعنوان “عادلانه ترین نظم اجتماعی سراسر تاریخ” بود.‏

‏ به همین جهت این گروه تا می توانستند در آن زمان از زمینه های جنبش اسلامی حمایت کردند و در مخالفت با ‏رفراندوم ششم بهمن نوشتند. از همین رو نیز اعضای این گروه به زندان زمان شاه افتادند. در حالی که همان زمان ‏روشنفکران لیبرال مستقلی مانند شاهرخ مسکوب به رفراندوم ششم بهمن رأی مثبت می دادند و می گفتند هر کس ‏مواد مترقی را در این کشور اجرا کند باید از او پشتیبانی کرد. ‏

این گروه (لیبرال مذهبی ها) در زمان شاه، به اجرای قوانینی که می توانست زمینه ساز تجدد بیشتر در جامعه باشد ‏اصولا کاری نداشتند. چون اینان در آن زمان و با وجود داشتن خصوصیات لیبرالی، فقط و فقط از پنجره مذهب به ‏پیرامون و به حاکمیت شاه نگاه می کردند و حمایتش تنها اموری را شامل می شد که می‌توانست « نظم اسلامی » ‏را در جامعه برقرار کند.‏

‎ ‎لذت‌بردن از شکوه علفزار‎ ‎

فرانک آرتا در مصاحبه ای از “محمد قائد” پرسیده است: حیطه‌ فعالیت‌تان متعدد است. در دنیای تخصص‌ها ‏منافاتی با هم ندارند؟ پاسخ محمد قائد به این پرسش او خواندنی ست:‏

زمانی یکی از مدرّسان ِ تخصص‌‏ستا به ماکس وبر ایراد گرفت که از فیلد (به‏‌معنی زمینه، حیطه، رشته، و نیز ‏مزرعه، میدان، چراگاه) خویش خارج شده است. وبر با تمسخر گفت: من الاغ نیستم که فیلد داشته باشم. ‏

بنده هم به مشاهدات خودم و دیگران، و سیر افکار نسبت به تغییرات جهان علاقه دارم. تا وقتی این مطالب را، به ‏گفته شما، متخصصان هر رشته جدی می‌گیرند می‌توان استـنباط کرد که از چراگاه خودم خارج نشده‌ام. چنانچه ‏مثلا فیزیکدان یا تاریخدان اعتراض کرد که حدود مزرعه‌اش را نادیده گرفته‌ام پوزش خواهم خواست. امیدوارم ‏هیچ‌گاه دلیلی برای خرده‌گیری اهل نظر وجود نداشته باشد، چون با احترامات فائقه؛ فقط معلومات وام می‌گیرم. ‏برای لذت‌بردن از شکوه علفزار لازم نیست آدم طوری رفتار کند که انگار آن محل متولی ندارد. ‏

‎ ‎قوطی های خالی صدای بیشتری دارند‏‎ ‎

‏”مغ دلمرده” پست کوتاه اما پرمعنایی دارد:‏

می گویند قوطی خالی، همیشه بیشترین صدا را می دهد. این روزها، این شهرها، خیلی صدا تولید می کنند.‏

‎ ‎پذیرفتن طبقه متوسط بودن‎ ‎

بهمن هاتفی در “پله برقی” یادداشتی دارد در خصوص رفت و آمدهای بین طبقاتی در جوامعی چون ایران و ‏انگلستان و تفاوت های آن در این دو کشور:‏

یک عضو طبقه متوسط نمی تواند از حدی پولدارتر شود و حتی اگر پولدارشود نمی تواند براحتی به یک ‏آریستوکرات تبدیل شود. خلاصه هیچ گاه نمی تواند آنگونه که در آرزویش می تواند بپروراند، پیشرفت کند. پس ‏واقعیت اینکه “او از طبقه متوسط است” را می پذیرد و در کنش سیاسی و اجتماعی هم آن را در نظر دارد که ‏قرار نیست معجزه ای رخ دهد و باید به فکر بهبود وضع طبقه خود باشد.‏

اما در ایران هماگونه که در یادداشت پیش اشاره کردم به دو دلیل وقوع انقلاب و وجود پول نفت و رانت های ‏ایجاد شده در حاشیه آن، شما براحتی می توانید تصور کنید که اگر فلان شود، آنگاه در دو سال دیگر در خانه ای ‏بهمان زندگی می کنید و الی آخر. نقش آنکه “در کجای جامعه ایستاده ایم” در تعیین رفتار سیاسی و اجتماعی ما ‏بسیار کمتر از آن است که “آمال و آرزوی‌مان ایستادن در کجاست”. ‏

‎ ‎جنون اوباما در اروپا‎ ‎

سیامک دهقانپور در “راهروهای کنگره” از جنون اوباما در اروپا نوشته است:‏

همزمان با سفر پرزیدنت بوش به اروپا که دیدار با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، هم بخشی از آن است، کورت ‏بک، رهبر حزب سوسیال دموکرات آلمان، یکی از احزاب در ائتلاف حاکم، در اقدامی غیرمعمول حمایت خود را ‏از براک اوباما اعلام و ابراز امیدواری کرده است او رهبری آمریکا را در دست بگیرد.‏

حزب سوسیال دموکرات بطور طبیعی وجوه اشتراک بسیاری با حزب دموکرات آمریکا دارد اما، رهبران آن ‏همواره از جهت گیری در انتخابات یک کشور خارجی به ویژه آمریکا پرهیز کرده اند. طبیعتا برای بسیاری از ‏اروپایی ها مواضع اوباما مبنی بر گفتگو با کشورهای طرف تخاصم و خروج نیروها از عراق از جذابیت بسیاری ‏برخوردار است. در عین حال اوباما و مک کین هر دو برای صحبت از بستن بازداشتگاه گوانتانامو و اتخاذ ‏اقدامات جدی در مقابله با گرم شدن تدریجی زمین مورد ستایش اروپاییان قرار گرفته اند.‏

‎ ‎نامه ای عاشقانه‏‎ ‎

گزارش فرید مدرسی نویسنده وبلاگ “آذر” در مورد خدیجه ثقفی همسر آیت الله خمینی، با نامه ای آغاز می شود ‏که گویا رهبر پیشین ایران از بیروت آن را خطاب به همسرش نوشته است:‏

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر ‏شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه ‏خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی به حمدالله تاکنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الان در ‏شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتا جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد ‏حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد… ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت. ‏قربانت؛ روح‌الله‎…‎

‎ ‎در سوگ ابراهیمی، هیچ مقامی تسلیت نگفت‎ ‎

‏”محمد آقازاده” از ناسپاسی دولتمردان در تقدیر از مردی و نویسنده ای چون نادر ابراهیمی می نویسد:‏

مدتی قبل یک طراح لباس در فرانسه مرد. همه مقامات فرانسوی تسلیت گفتند. اما برای مرگ نادرابراهیمی هیچ ‏مقامی لب نمی جنباند. پلکهایم خیس است. اگر آشنایی بپرسد چرا می گریی، بایدبگویم زکام دارم. باید سرحال و با ‏نشاط باقی بمانیم. هنوز نسل ما کارهای زیادی باید انجام دهد. باید باور کنیم جهان این گونه نبود و این گونه هم ‏نمی ماند. روزی دوستی گفت ما ایرانیان چقدر مردگان خود را دوست داریم، کاش زنده ها را هم دوست می ‏داشتیم. اما به مرور مردگان‌مان هم آنقدر قدر نمی‌بینند که شایسته آنند. جهان تغییر می کند وقت شکیبایی است.‏

‎ ‎حق دارید اگر نازنین نباشید و…‏‎ ‎

[](http://abdee-kalantari.blogspot.com/)

‏”عبدی کلانتری” به موضوع رواج برخی واژه ها و تعابیر در ادبیات سیاسی ایران پرداخته که وسایل تظاهر و ‏دلالی و تیغ زنی اجتماعی اند:‏

اگر کسی با نگاه جانکاه، دود شاعرانهء سیگارش را به سمت شما فوت کند و برای صدمین بار بگوید “روزگار ‏غریبی است نازنین”، شما حق دارید کمی غیر نازنین رفتار کنید و بگویید کاش روزگار غریب به ما یک سیستم ‏فاضلاب شهری عطا می کرد که عاشق و ایثارگر و شهید زنده و “کاشف فروتن” و سایر فضولات انسانی ِاین ‏فرهنگ عارف منش کاسبکار را (همراه با کلیشه های زبانی آنها) می شست و به دریا می ریخت.‏