سلطان محمود تمدن ساز

میر حمید سالک
میر حمید سالک

منشور کوروش منشوری است که درس انسانیت می‌دهد و برخی از علما گفته‌اند که کوروش پیامبر بوده، من در این مقام نیستم که این مسأله رااثبات یا نفی کنم.(مشایی)1

کاروان ملت ایران به سمت بازآفرینی تمدن نوین بر پایه عشق و عدالت به حرکت درآمده است که هیچ قدرتی در عالم قادر نخواهد بود در حرکت این کاروان مانعی ایجاد کند.(احمدی نژاد)2

در تاریخ ایران، بعد از صفویه، شاید این دومین بار است که حکومتی با ادعای مذهبی بودن به نشانه های “ملی گرایانه” دست یازیده تا بتواند پایه های قدرت خود را تحکیم کند. در تاریخ خوانده ایم که بعد از اعزاز و اجلال دوبارۀ نوروز در عهد حکومت های محلی ایرانی نظیر آل بویه و سلسله هایی فراگیرتر، نظیر سلجوقیان و خوارزمشاهیان، با یورش ایلغار مغول به ایران به توصیه های امام محمد غزالی عمل شد که معتقد بود: “نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام از آن نبرد”3 با روی کار آمدن صفویه بار دیگر نوروز، نظیر سایر مراسم ایران باستان از قبیل جشن تیرگان و سده و چوگان بازی، رواج و رونق گرفت. به ویژه این مراسم در عهد شاه عباس اول که قصد داشت با تسلط بیش از حد روحانیون مقابله کند به شکلی با شکوه تر برگزار می شد. این مراسم کم کم با مذهب شیعه بیشتر در آمیخت. به نحوی که ملا محمد باقر مجلسی، از علمای شیعه و مولف بحار الانوار، به نقل از امام جعفر صادق نوروز را روزی فرخنده که آدم در آن آفریده شد، معرفی می کند و به نقل از امام موسی بن جعفر می نویسد: “خداوند در نوروز آفتاب را برتاباند و بادها را فرمان داد تا بوزند و ابرها را گفت که ببارند تا گل و گیاه روی زمین برویند.”

هم چنین دکتر روح الامینی می گوید که چهارشنبه سوری در آخر ماه صفر برگزار می شد. اما این همه تلاش برای تکیه زدن به تاریخ و عظمت گذشتۀ ایرانی و در آمیختن آن با آداب اسلامی از نوع شیعی آن، به خاطر آن بود که شاهان صفوی بتوانند در مقابل عثمانی ها ملتی واحد و متحد بسازند. شکوه مراسم ایرانی در سلسله های بعدی و تا زمان خاندان پهلوی ادامه داشت. بدون آنکه بخواهند مقاصد صفویه را دنبال کنند.  

بعد از سرنگونی رژیم پهلوی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، تحت تأثیر گفتمان مسلط انترناسیونالیسم ادعایی چپ ها، “ملی گرایی” به رویکردی مذموم در فضای سیاسی آن روز بدل شد، اما چون تفکر اسلامی بر فضای رسمی کشور حاکم شده بود، سیاسیون مذهبی آن عصر ناچار بودند ملاحظات خود را مبذول کنند. از این رو واژۀ امت را از کسانی چون شریعتی به عاریه گرفتند تا در مقابل کلمۀ ملت بگذارند. همچنین به آیت الله خمینی امامت بخشیدند تا اصطلاح “دولت- ملت” را بی معنا سازند. مشکلات داخلی حل نشده، یادشان افتاد که باید مبارزین فلسطین و پولیساریو را تنها نگذارند و از اریتره در شاخ آفریقا تا کوچه پس کوچه های آمریکای لاتین به دنبال مظلومین بگردند. کینۀ این “جهان وطنان”، نه انترناسیونالیست ها، به امر “ملی گرایی” آنها را به دشمنی با بساط سلطنت و نشانه های “ستم شاهی” کشاند. پادشاهان از صدر تا ذیل لقب “طاغوت” گرفتند و “طاغوتی” بودن مترادف با اشرافیت شد. شایع شد بعد از آن که خلخالی موفق شد مقبرۀ رضا شاه را تخریب کند، مصمّم گشت تا حماقت ناتمام اسکندر را در تخت جمشید به پایان برساند. کار به آن جا رسید که قطب زاده سرود ای ایران مرحوم بنان را به دو دلیل نازیبا بخواند. اول آنکه، به غلط، مدعی بود این سرود در زمان رضا شاه ساخته شده است. دوم آنکه از آن بوی “ملی گرایی” می آید. او نمی دانست روزگاری خواهد رسید که این سرود به همراه شاهکاری دیگر از زنده یاد نوری، با مفاهیمی میهنی، در روزهای انتخابات، زینت بخش رادیو و تلویزیون بشود.

از آن زمان تا به امروز از شدت مبارزه علیه “ملی گرایی” کاسته شده است. اما هنوز به عنوان حربه ای در دست حلقه های قدرت است که در موقع لزوم از آن استفاده می کنند. با روی کار آمدن احمدی نژاد، تبلیغات “ملی گرایانه”، که در بعضی مواقع به شوونیسم آغشته می شود، شتاب بیشتری پیدا کرده است. تعریف و تمجید به همراه اغراق های عجیب و غریب در مورد “ملت ایران” در سخنرانی های بی حد و حصر رئیس دولت کودتا به وفور قابل مشاهده است. “امروز ملت ایران پرچم هدایت را برای همه ملتها روی دست گرفته است.” (2 فروردین85) “ملت ایران نسیم رحمت، مودت، محبت و مهرورزی برای همه ملتها بوده است.” (چناران 22 فروردین 85) اینها نمونه های محدودی از مجموعۀ گزافه گویی های کسی است که اکنون قصد کرده با انداختن چفیه بر گردن کوروش و کاوۀ آهنگر به اهدافی دست بیابد. این نمایش نخ نما و مضحک به همراه صحبت هایی که مشایی می کند بوی ترشیدگی یک فریب قدیمی را با خود به همراه دارد. این بار هم آمیزه ای از نظامی گرایی، مذهب و ناسیونالیسم افراطی دست به هم داده تا احمدی نژاد و یاران، مانند پادشاهان صفوی، برای استحکام بخشیدن به پایه های قدرت خود به جنگ دشمنان بروند. تفاوت در اینجاست که این بار دشمن در داخل است. گروهی از نظامیان که رئیس دولت آنها را نمایندگی می کند، تلاش دارند با اجرای این کمدی سیاه در میان کسانی که چندان قرابتی با آنها ندارند، چه در داخل و چه در خارج از کشور، یار گیری کنند. نمایندۀ نظامیان در قدرت سعی می کند به هر شکلی که ممکن است دشمنان داخلی خود را، که تا چندی پیش بخشی از متحدین او را تشکیل می دادند، از پای درآورده، به اختلافات موجود، از طریق حذف رقیب، پایان بخشیده، مقدمات نزدیکی با “دشمنان خارجی” را فراهم کند.

اگر مرور مختصری به رسانه ها بکنیم، می بینیم اختلاف میان احمدی نژاد با اصولگرایان هر  روز بیشتر می شود. این سطح از اختلاف تنها در انتهای دورۀ ریاست جمهوری بنی صدر، بین او و اکثریت مجلس، قابل مشاهده بود. مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، از عناصر افراطی اصولگرایان، ادعا می کند برای کنترل احمدی نژاد در امور اقتصادی چاره ای جز این نیست که نهاد نظارتی دیگری تأسیس شود. احمد توکلی پا را از این فراتر گذاشته ضمن آنکه در مورد محدودیت صبر مجلسیان در مقابل زیاده خواهی های رئیس دولت تذکر می دهد، وی را تهدید به استیضاح می کند. هاشمی با مطهری هم صدا می شود تا خطر تسلط استبداد را گوشزد کند. در طرف دیگر احمدی نژاد از یک سو به نیروی نظامیان متکی است و از سوی دیگر واهمه دارد که دوری اصولگرایان از او و نزدیک شدنشان به رفسنجانی خطر بزرگی برای او و طرفدارانش باشد. او یقین دارد که این اختلاف به یک درگیری منجر خواهد شد. نزاعی که او بارها به استقبالش رفته است. رئیس دولت همچنین، به خطیر بودن شرایط داخلی و بین المللی واقف است. شرایطی که می تواند در این نبرد محتمل به کمک حریف بیاید.

نفراول قوۀ مجریه به خوبی احساس می کند که اوضاع داخلی ویران تر از آن است که کسی بتواند تصور بکند. به رغم تمام عدد سازی های رایج در حکومت او، حتی کسانی نظیر مکارم از این همه نعل وارو زدن به زبان آمده به دولت هشدار می دهند که بار گرانی ها و اوضاع نابسامان بر دوش مردم سنگینی می کند. نماینده ای در مجلس فریاد می کشد که ته ماندۀ صندوق ذخیرۀ ارزی از ده میلیارد کمتر است. در صورتی که با توجه به درآمد حدوداً 450 میلیارد دلاری در عرض این پنج سال باید بر اساس برنامۀ چهارم، که هنوز موضوعیت دارد، قاعدتاً خیلی بیشتر از این ها در این صندوق موجود باشد. فشار تحریم ها به حدی است که رئیس مجلس خبرگان و شورا هشدار می دهند که مبادا با بی تدبیری فشارها را از این که هست بیشتر کنیم. حالا دیگر صدور فرش به آمریکا ممنوع شده، کیا موتورز، با آن همه مصرف کنندۀ ایرانی، پای خود را از ایران پس کشیده است. چند روز دیگر هم که باید یارانه ها تعدیل شوند. یکی از اولین نشانه های آن که قبض ماه گذشته برق در تهران بود، همه را شوکه کرد. در چنین شرایط نابسامانی، امواج مخالفت مردم، هم چنان در زیر پوست شهر جاری است و هیچ یک از افراد شاخص آن کوچکترین تزلزلی از خود نشان نداده اند و روز به روز بر صف آنها نیز افزوده می شود. دولتیان می دانند این وخامت اوضاع می تواند به کاهش و ریزش نیروهای ثابت و همیشگی پیرامون آنها بی انجامد. همان امری که موجبات نگرانی جدی را در میان اطرافیان قوۀ مجریه فراهم می کند. به همین دلیل این عده تلاش می کنند با دست زدن به تبلیغاتی چنین نازل از “عشق به میهن” و تاریخ آن، بین گروه خود و بقیه آنهایی که هم اکنون در هرم قدرت هستند، خط کشی کرده، تصویر بهتری از خود ایجاد کنند. پیروز انتخابات سال 84 با بهانۀ مبارزه با فساد دولت های قبلی و جنگ با “آقازادگان” توانست بخشی از بدنۀ جامعه را با خود همراه سازد. او می داند این بار این سلاح کاربردی ندارد و باید تاکتیک متفاوتی را برای خود مهیا سازد.

احمدی نژاد برای دست یابی به این اسلحۀ جدید، گرایش به سمت یک “ملی گرایی” افراطی، نیاز چندانی به استفاده از هوش ندارد. قدر مسلم او ومشاورین دور و نزدیکش اطلاع دارند که چندی است گروه هایی از مردم با شدت بیشتری به بازیافت تاریخ گذشته دست زده اند. این شاید عکس العملی باشد در مقابل کسانی که می خواهند اعیاد مذهبی را جایگزین نوروز باستانی ایرانی بکنند. در میان آنها افرادی هستند که به بهانۀ مقابله با حکومت، رویه ای افراطی در پیش گرفته اند. جامعی از تقدس بر تن پادشاهان گذشته کرده اند. از آنها شخصیت هایی ویژه ساخته اند. در حقیقت از دامن یک بنیادگرایی افراطی مذهبی گریخته اند و به آغوش نوع دیگری از بازگشت به گذشته پناه برده اند. افکاری که می تواند انسان را به یاد حزب هایی اندازد که شعار “فلات ایران زیر پرچم ایران” را سر داده بودند. از آن جایی که احمدی نژاد آبشخور مشترکی با جریانات افراطی دارد، برای به دست آوردن دل کسانی که تفکرات “ملی گرایانه” دارند، باز به سراغ رادیکال ترین آنها رفته، تا برای جنگ های بعدی با رقبای داخل حکومتی، سپاهی جدید برای خود آراسته باشد. شاید لازم باشد این بار کسانی با لباس سربازان هخامنشی و چفیه ای بر گردن در مقابل مجلس صف بکشند. این تنها نقطۀ توجه احمدی نژاد در رویکردهایی از این دست نیست. او با اجرای این کمدی رنگ و رو رفته، نیم نگاهی نیز به آن سوی مرزها دارد.      

رئیس دولت تلاش می کند در خارج از کشور چهره ای متفاوت از خود، در مقابل نمادهای رسمی حکومت، را به نمایش بگذارد. همچنین قصد دارد ثابت کند او تصمیم گیرندۀ اصلی در داخل کشور است. چنانکه در آستانۀ سفر به نیویورک تلاش کرد بدون اعطای نقشی به قوۀ قضاییه یکی از سه جوان در بند آمریکایی را نجات دهد. هر چند با اقدام غیر منتظرۀ قاضی القضات، این آزادی  کمی با تأخیر صورت گرفت و کار به پا درمیانی عمان هم کشید، اما احمدی نژاد توانست جواب مناسب را بگیرد. چرا که کراولی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، اعلام کرد که انتظار دارد برای بهتر شدن روابط ایران وآمریکا، احمدی نژاد دو آمریکایی اسیر دیگر را با خود به نیویورک بیآورد. همچنین سارای رها شده از بند هنگام مصاحبه با پرس تی وی، تلویزیون بین المللی جمهوری اسلامی، از احمدی نژاد تشکر کرد. این حد از تأثیر گذاری برای رئیس دولت کافی نیست. او در عین حال می داند که رئیس دولتی با نمایشی “ملی گرایانه” در جهان غرب بسیار مقبول تر است تا کسی که بر تفکراتی مذهبی پافشاری کند. این حداقل فاصله ای است که وی می تواند بین خود و بقیۀ اعضای حکومتی که چندان مورد اعتماد غرب نیستند، ایجاد کند.  

مجموعۀ محاسبات فوق از سوی احمدی نژاد باعث شده است تا او بار دیگر دست به تابو شکنی بزند و حاضر به پرداخت هزینه های آن باشد. او با تکیه بر حلقه هایی از قدرت در درون هیات حاکمه، قبل از این هم از خط قرمزهای رژیم گذشته است. حتی نمی توان تصور کرد که در زمان خاتمی کسی منشور کوروش را به ایران بیآورد، چه برسد به آنکه بخواهد با ادبیات مشابه گفتار مشایی و یا رئیس او در رسای کوروش سخن بگوید و او را به پیامبری برساند. چرا که دولت اصلاحات برای اقداماتی بسیار محدودتر از این هزینه های سنگین تری پرداخته بود. با این حال می توان تصور کرد که این تابو شکنی آخر، که مقدمات آن از ابتدای به قدرت رسیدن احمدی نژاد آماده شده بود، همان قدر در جامعۀ جهانی مؤثر خواهد بود که نامه های او به رؤسای جمهور سایر کشورها اثر داشت. این نمایش های کمیک، به همان اندازه ای برای جامعه گمراه کننده است، که سخنان احمدی نژاد در مورد حجاب، ورود زنان به ورزشگاه ها و یا فاسد خواندن بخشی از سران سابق حکومت در طی مناظره ها، توانسته بود جامعه را بفریبد. بعید است پیغمبر شدن کوروش و تمدن ساز شدن محمود بتواند، راهکاری برای برون رفت این حکومت از مشکلات بی شمار آن باشد.

پانوشت ها:

1( خبرگزاری مهر 21 شهریور89)

2( خبرگزاری مهر 21 شهریور89)

3 نوروز جشن نوزائی آفرینش، علی بلوک باشی، چاپ سال 1380