آنها پسرعمو بودند. نه فقط همخون، که همسن، همبازی، همسایه. خانه هایشان در یک حیاط واقع شده بود. روبرو و کنار هم. هر دو در یک سال کشته شدند. 61. یکی با طناب در زندان. دیگری با گلوله در جنگ.
از این جا به بعد، پسرعموهایی که تا آن روز شاید نهایت دعوایشان به بحث های سیاسی منتهی می شد و بعد از آن دوباره رفیق بودند و همسایه و خویش، شدند مبنای اختلاف جدی دو خانواده، دو برادر. اختلافی که تا امروز هم ادامه دارد؛ “خانواده شهید” و “خانواده اعدامی”!
در این میان هردو پدر. مادر داغدیده بودند. هر دو عزادار. اما یکی فرزندش را بر دستها بردند و در گل خواباندند. به آن دیگری گفتند: صدای شیونتان نباید از حیاط خانه شنیده شود! خواهران پسری که در زندان کشته شد بعد از 27 سال هنوز از بغض فرو خورده شان چنان می گویند که گویی همین دیروز به خاک سپرده شد. مادری را دیده اید که با مشت به سینه اش بکوبد که: حسرت یک گریه را هم به دلم گذاشتند…
بیش از سی مادر عزادار دستگیر شدند. اخبارشان و اسم هایشان را دنبال می کنم. از دوستانم می شنوم که از صبح دیروز خانواده ها و دوستانشان در مقابل بازداشتگاه وزرا جمع شده اند. شنیده ام که شعار هایی در حمایت از آنها سرداده اند که باعث واکنش و عصبانیت زندانبانان شده است. شنیده ام که چند تن از آنها راهی بیمارستان شده اند. فشار خون، دیابت، بیماری های ناشی از بالارفتن سن و… اسم هایشان را مرور می کنم ( برخی اسم ها به دلیل ناخوانا بودن خط دقیق نبود)
زهرا عطار، معصومه عطار، مریم حسین قلیزاده، انسیه بخشای، فرشته هادلی، فاطمه فراهانی، فاطمه رستگار،حکیمه شکری،کبری نجف پور، طوبی دارالشفای، طاهره اخشای، منیژه طاهری، زهرا افروز، زری نوجوان، ثریا جعفری، لیلا سیف اللهی، فاطمه صالحی، منصوره بهکیش، نصرت خاکی، صدیقه شکری، عشرت خبرحسن، ژیلا مهدویان، زیبا شکور صدیقی، محترم کارآمد، فریده صحرایی، ملیحه صحرایی، خانم ایزدی، رقیه…تبریزی، اکرم نقای…، فریده (فامیل نامفهموم) و فائزه (فامیل نامفهوم)
آخرین خبرها پاسی از شب گذشته از راه می رسد. 14 نفر آزاد شدند و 16 زن به اوین منتقل شدند. تعداد افراد و برخی از نام ها دقیق نیست. مثل همیشه اطلاعات ناکافی است.
عذاب وجدان بیهوده ترین حسی است که در این شرایط می تواند به تو دست دهد. خانواده ی دستگیرشدگان، برای مصاحبه تحت فشارند. همین مانده که تحت این همه فشار و اتهام و خشونت، به خاطرابراز نگرانی برای خانواده هایشان در مصاحبه ها حکم محارب هم دریافت کنند!
و بالاخره می دانم که ساعت 4 بعد از ظهر، آنها را از بازداشتگاه وزرا با اتوبوس به دادگاه انقلاب می برند. پس از یک ساعت و نیم در سرما ماندن خانواده هایشان، دوباره به پلیس امنیت منتقل می شوند. حال دو مادر 70 ساله که دارای سابقه بیماری هستند، وخیم گزارش می شود. خانواده ها نگرانند و از قول پزشکان آنها ادامه بازداشت شان را خطرناک توصیف می کنند.
در نهایت مادران مسن تر و ده نفر دیگر آزاد می شوند. این ده نفر، فهیمه نوجوان، فاطمه فراهانی، محترم کارآمد کرمانی، منیژه طاهری، فرشته هادلی، حکیمه شکری، صدیقه شکری، زهرا و منصوره عطار هستند. بقیه امشب مهمان منصوره شجاعی و نوشین عبادی و عالیه اقدام دوست و دیگرانند.
در این میان دوست خبرنگاری می پرسد: اینها مادر کدام شهیدند؟ یا کسی در آنها هست که فرزندش را در حوادث روزهای اخیر از دست داده باشد؟
جواب می دهم که این گروه از اساس برای این شکل گرفت تا همه مادران، برای همه فرزندان از دست شده، سوگواری کنند. این گروه از آنجا به میدان آمد که اتفاق تلخ سالهای شصت تکرار نشود. مادران و پدران عزادار، بغض صدایشان، به دمل حسرتی برای گفتن و گریستن تبدیل نشود. اینها همه مادر ندا و سهراب و اشکانند و همه یک خواسته دارند: پاسخگویی و مجازات عاملان. بنابراین با هر مادر عزایی که حرف بزنید او فرزندی از دست داده است.