رضاعابدینی طراح و گرافیست بزرگ ایرانی روز چهارشنبه 13 دسامبر، جایزه اصلی پرنس کلاوس، معتبرترین جایزه فرهنگی و هنری اروپایی را به مبلغ 100 هزار یورو در تالار موسیقی شهر آمستردام دریافت کرد. وی که در سالهای گذشته یکی از گرافیست های صاحب سبک ایرانی است و دهها طرح روی جلو و پوستر و نمایشگاه آثار او را تشکیل می دهد، در یک سخنرانی که به زبان انگلیسی در مقابل صدها نفر از میهمانان مراسم پرنس کلاوس ایراد شد، موارد زیر را اظهار داشت.
قبل از هر چیز تشکر می کنم از همه شما بخاطر این جایزه و حضورتان در این مراسم و بعد ، فراتر از همه تعارفات معمول، میل دارم از مرد بزرگی عمیقا تشکر کنم که ده سال پیش چنین ایده بزرگ و درخشانی را بنیاد نهاد. ایده احترام به دیگر فرهنگ ها. پرنس کلاوس.
هنگامی که قرار شد متنی به عنوان خطابهای کوتاه در این مراسم با شکوه ایراد کنم، به این فکر افتادم که از تاریخ شروع کنم و به “ارتباط” که اصلیترین بخش حرفه من است، در طول تاریخ بپردازم. به نخستین ارتباط میان ایرانیان و هلندیها. بعد از جستجو و مطالعه اسناد تاریخی به موضوع بسیار جالبی برخوردم.
اولین هلندی که پا به ایران گذاشت و مقیم ایران شد نقاشی بود به نام «یان فان هسلت» که در حدود سال ۱۶۲۰ میلادی یا پس از آن به ایران آمد و با دربار وقت ایران رفت و آمد داشت و با پادشاه هنردوست ایران عصر صفوی، شاهعباس بزرگ رابطه بسیار صمیمانه و نزدیکی پیدا کرد. او مدت بیستسال در ایران زندگی کرد و حضوری تاثیرگزار داشت، تا آنجا که در نقاشی دیوارهای کاخ اختصاصی پادشاه صفوی یعنی کاخ چهلستون که برای پذیرایی و استقبال از میهمانان خارجی شاهعباس به دستور او ساخته شد، در کنار استادان نقاش ایرانی حضور داشت. یکی از نقاشیهای سردر بازار قیصریه، مهمترین مرکز تجارت و بازرگانی ایران و جاده ابریشم در اصفهان- یکی از بزرگترین شهرهای جهان در سدهی هفدهم میلادی- نیز از آثار اوست. به تشویق او بود که شاهعباس بزرگ، سفیری روانه هلند کرد که به گواهی تاریخ، شاهزاده «هندریک» و دیگر رجال و اشراف هلندی از او استقبال گرمی کردند. این گونه، نخستین ارتباط میان ایران و هلند، توسط یک نقاش برقرار شد، یعنی از راه تصویر!
یک سده پس از آن، رامبراند، نقاش بزرگ هلندی که خود از مجموعهداران بزرگ آثار هنری و علاقهمند به نقاشی ایرانی بود و بسیاری از آثار خود را همچون «مجلس درویشان» متاثر از نقاشی ایرانی آفرید، پیشگام ارتباط دوبارهی دو ملت، این بار باز هم از راه تصویر شد.
در طول سدهها، سفیران و بازرگانان بسیاری از هلند به ایران سفر کردند و رابطه هنری و تجاری میان ایران و هلند، صورت جدیتری به خود گرفت. نکته ظریف و قابل توجه در این میان آن بود که همه این بازرگانان و سفیران، برای ورود به اصفهان، پایتخت ایران و دربار پادشاه، ناگزیر از گذشتن از روی «پل خواجو» یکی از پلهای زیبا و به نام ایران - که هنوز هم در اصفهان پابرجاست- بودند.
در این تاریخچه کوتاه نیز چون سراسر تاریخ زندگی بشر، با پل و مفاهیم و نشانههای نمادین آن برای گذر از جهانی به جهانی دیگر یا فرهنگی به فرهنگی دیگر، بسیار برخورد خواهیم داشت.
بیتردید امروزه، مفهوم «گذر»، محدود به عبور فیزیکی از یک پل نیست و واژهی پل نیز تنها به فیزیک آن اشاره ندارد. در زندگی و دنیای امروز ما، «رسانهها» و مهمترین آنها یعنی «طراحی گرافیک» نقش این پل را بازی میکند. ازین رو از اختصاص این جایزه نه تنها به خودم بلکه به خودم به عنوان یک «طراح گرافیک» بسیار شادمانم؛ چراکه به باور من، «طراحی گرافیک»، هنر راستین عصر ما و معنای واقعی «پل» میان انسانهاست.
من متعلق به فرهنگی هستم که هنوز اسطوره در بطن آن جاری است و هنر هنوز به پایان نرسیده است. به گمان من، طراحی گرافیک، صورت بسیار پیچیده و تغییرشکل یافتهی اسطوره در زمان ماست و با نگاهی فراتر از تاریخ، به خوبی میتوان این صورتهای دگرگون شدهی اسطورهها را در آن بازشناسید. چندان بیدلیل نیست اگر ما امروز به شکلها و میانبرهای کوچک روی صفحهی کامپیوترهایمان می گوئیم: آیکون.
حرفها و کلمهها نیز خود، چهرهی دیگری از اسطورههای زمان ما هستند. امروز نوشتهها یگانه وسیله نگهداری دادهها و دانش نیستند، بلکه تصاویر نیز بخش مهمی ازین وظیفه را بر عهده دارند. ازینروست که پرداختن به شکل و ساختار کلمات یا به زبان دیگر خوشنویسی و تایپوگرافی، از اهمیت ویژهای برخوردار است و این همان موضوع مورد علاقهی من و بسیاری دیگر از طراحان گرافیک و هنرمندان جهان است.
در آغاز عهد جدید میخوانیم که: «در ابتدا کلمه بود…» و در مضمونی مشابه در تصوف ایرانی نیز مفهومی وجود دارد که: «تمامی معانی عالم در یک جمله مستتر است و تمامی معانی آن جمله در یک کلمه و همه معانی آن کلمه در نقطه آن نهفته است.» این همان مضمونی است که در فیلم «در ابتدا» به آن پرداختهام. در فرهنگ ایرانی عصر اسلامی، کلمات، محل تجلی حقیقتاند. به همین دلیل است که خط و خوشنویسی، شریفترین هنرها نزد ایرانیان است. نوشتن که ما آن را «خوش- نویسی» میخوانیم، آیینی مقدس بوده است.
به یک معنا، کلمات، خود، محل گذرند؛ جایگاه عبور حقیقت. پلهایی برای ارتباط میان حقیقت و انسان و انسانها با همدیگر. این مفاهیم با گذر زمان و تغییرات فراوان و ظهور مدرنیسم دگرگون شدند. کلمات، تقدس خود را از دست دادند و تنها به ابزاری برای انتقال اطلاعات، فروکاهیده شدند. امروز آنها دوباره از روزنی دیگر سر برآوردهاند: طراحی حروف و تایپوگرافی به معنای اعم آن برای تصویرکردن کلمهها به ویژه در طراحی گرافیک معاصر. در طراحی گرافیک، تکثیر شدن و تکثر بخشیدن، حضور مهمی دارد. به جرات میتوان گفت که در گذشته، مردم به دیدن آثار هنری میرفتند و امروز این آثار گرافیکی هستند که به دیدار آنها میروند و این راز ویژگی منحصر به فرد در دستان هنرمند طراح است. هر اثر هنری میتواند در حکم کلمهای باشد، پلی برای گذر از معنایی به معنایی و از جهانی به جهانی دیگر.
جسم آدمی در باورهای فرهنگ متکثر جهان ایرانی، «جهان کوچک» خوانده میشود و روح او-همانگونه که من، بسیار در آثارم سعی در نشاندادن آن داشتهام- محل نزول کلمههاست. ازین رو، تن آدمی نیز چون کلمات، مقدس است و گذرگاهی ست برای گذر معانی و مفاهیم. کلمهها تکثیر میشوند و از تن آدمی میگذرند، شاکله او را میسازند و با او یکی میشوند. این گونه، انسان خود، «کلمه» میشود، «پلی» برای گذر.
من از روی «پلی» که با تن خود از کلمات ساختهام، گذر کردهام و اینک نزد شما هستم.
رضا عابدینی، 13 دسامبر 2006، آمستردام