مانلی/ شعر ایران – هنر روز: در صفحه “مانلی” این شماره “هنر روز”، شعرهایی منتشر نشده از منصوره روستایی، علیرضا عباسی و ستار جانعلیپور را میخوانیم.
دو شعر از منصوره روستایی
1
زمستان
خبر دارد
از آفتاب روی میز صبحانه
نه… حال کشورم بد نیست
نگاهی به دور و بر میاندازم
شهری بزرگ
در نقشهای کوچک
خیابانهای لاغر
پلهای تا خورده
با پرچمهای لرزان
که مرا عبور میدهند
با دانههای برفی
که آب شدهاند در بشقاب
نشستهام
پشت میز صبحانه
با گلولهای
که در سینهام یخ زده است
2
یک روز صبح
زرده تخم مرغ
در ماهیتابه طلوع میکند
زن کنار پنجره میایستد
و لبخند
قسمتی از چشمهای او خواهد شد
پنج شعر از علیرضا عباسی
1
دلم می گیرد
وقتی تنهایی
زودتر از من روبرویت نشسته
و با تو چای میخورد
2
تفنگ و دیوار
به هم تکیه میدهند
آدم تفنگ را که بر می دارد
دیوار بلندتر میشود
دیوار را که برمیدارد
تفنگ میافتد
3
درخت خرمالو
در قاب عکس کهنه ایستاده
و بچگی هنوز
پشت دیواری کوتاه
پنهان است
دیوارها
در جای همیشگیشان
قد نمی کشند
آدم ها اما دستهاشان
دیوار به دیوار
از هم دور میشود
از هم دور که میشویم
چه فرقی میکند
کدام یک شکست خورده باشیم
پیراهن قدیمیام را تن میکنم
زیباییات
تقریبا پشت همه درختهای خرمالو
جا مانده است
4
جای واژهای ممنوع
میان روزنامه
نام تو را مینویسم
هر روز صبح
عطری در شهر میپیچد
5
تفنگ
روبه شقیقهی آفتاب
هدف روشنی دارد
دوشعر از ستار جانعلی پور
1
چاقو
کارخودش را انجام میدهد
وقتی رودخانهای را زیرپوست
دو نیم میکند
تا ماهیهای قرمز، از دو سمت
کف اتاق چکه کنند
چمدان به وظیفهی خودش عمل کرده است
وقتی روی زمین کشیده میشود
تا ضمیری را
از ضمیر دیگری دور کند
همینطور دروغ کوچکی
که هنوز فکر میکند
راست میگوید
به این فهرست، چیزهای دیگری هم میشود اضافه کرد
که کارخود را میکنند
وظیفهای که آدمها
برایشان تعیین میکنند
2
تو را
در آغوش میگیرم
اما غمگینم
شبیه تراشی که مدادش را
تمام خواهد کرد