در مسیر تندباد

نویسنده

samirkhorram.jpg

از همان آغاز که آقای احمدی‌نژاد خود را برای ریاست جمهوری دوره نهم کاندیدا نمود، سخن از برخورد با ‏باند‌های مافیایی راند که در نهادهای مختلفی مانند وزارت نفت و نیز در بخش‌های مختلف اقتصادی مانند بخش ‏مسکن سکنی گزید‌ه‌اند و سرمایه‌های مملکت را در اختیار بخش اندکی از جامعه قرار داده‌اند. بماند که وزیر ‏پیشین نفت وجود چنین باندهایی را در وزارت تحت مدیریت خود از اساس تکذیب نمود و در سایر بخش‌های ‏اقتصادی نیز هیچگاه شاهد ارایه مستندات از سوی رییس جمهور به قوه قضاییه جهت برخورد با چنین ‏باندهایی نبودیم. لیکن این سخنان در آن هنگام، سخنی جذاب و دلربا بود. بگونه‌ای که ‌توانست بخشی از طبقات ‏جامعه را با ایشان همدل و همراه سازد و بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند. با اینگونه سخنان، آقای رییس ‏جمهور از همان ابتدا مخاطبان خود را برگزید. چرا که همواره موضع‌گیری در مقابل باندهای قدرت و دادن ‏شعار عدالت‌خواهی و عدالت‌جویی، برای مردم به خصوص طبقه کم درآمد جامعه جاذبه دارد. به بیان دیگر ‏از همان ابتدا اندیشه‌ای که رییس جمهور بدان تعلق داشت- جریانی فکری که پایگاه‌های آن را درحوزه و ‏نهادهای نظامی، امنیتی می‌توان جست- در تحلیل خود جامعه را به دو بخش اصلی تفکیک می‌نمود. طبقه عوام ‏و طبقه آگاه. از نگاه این جریان آنچه طبقه آگاه جامعه خواهان آن هستند، آزادی حضور اجتماعی است که در ‏نهایت به سهم‌خواهی از قدرت منجرخواهد شد. لیکن طبقه عوام درد نان دارند و چندان بدنبال کسب قدرت و ‏نفوذ در حاکمیت نیستند. از نظر آماری نیز طبقه عوام بخش اعظم جامعه ایران را تشکیل می‌دهد. لذا طبیعی ‏بود که این اندیشه که بر مبنای نوعی تمامیت‌خواهی استوار است، چهره خود را از آگاهان جامعه برتابد و ‏عوام جامعه را مخاطب خویش سازد. رشد صعودی و بی‌سابقه قیمت نفت نیز پشتوانه‌ای بود بر صحت این ‏تحلیل و تمامیت‌خواهان را اطمینان می‌داد که می‌توان پول نفت را بر سر سفره قشر فقیر جامعه برد و اینگونه ‏از آنان دلربایی نمود و در همان هنگام که آگاهان و فرهیختگان جامعه سرکوب می‌شوند، فریاد آزادی‌خواهی ‏آنان را در غریو حمایت و زنده‌بادگویی طبقات محروم گم کرد. بنابر این نیازی به رعایت حقوق شهروندی ‏مردم نخواهد بود و با سیر کردن شکم تهیدستان می‌توان چند صباحی بر اریکه قدرت نشست و مدلی از ‏حکومت را ارایه نمود که مشابه آن تنها در باقیمانده حکومت‌های کمونیستی، مانند چین و کره شمالی قابل ‏مشاهده می‌باشد. همه چیز بر روی کاغذ درست بود. لذا نظریه‌پردازان این جریان فکری توانستند با حمایت ‏بخشی از مردم که جذب شعارهای زیبای بیان شده توسط رییس جمهور شده بودند و البته به مدد بخش قابل ‏توجهی از جامعه که به قهر، از آمدن پای صندوق‌های رای خودداری کرده بودند و نیز بر اساس طرحی ‏پیچیده و چند لایه- که آن سردار نظامی پس از انتخابات و در خصوص پیروزی رییس جمهور جدید بر زبان ‏راند- پیروزی را بدست آورند. تمامی رفتارها و سخنان رییس جمهور نیز تا امروز بر اساس همین تفکیک دو ‏بخشی جامعه به محرومان خواهان نان و غیر محرومان خواهان قدرت سیاسی صورت گرفته است. چه آنجا ‏که سخن گفتن از دموکراسی را تهوع‌آور خواند، حزب‌گرایی را مخالف اسلام دانست و یا مخالفان خود را ‏حیوان نامید و چه رفتارهایی همچون سفرهای استانی هیات دولت، در بوق و کرنا گذاشتن ساده‌زیستی رییس ‏جمهور، بیان سخنان غیرعلمی لیکن عامه‌پسند ایشان- همچون بیان این مطلب که زمین هیچگاه زیر پای ‏مومنان نمی‌لرزد- و موارد متعدد دیگر. همینطور از سوی دیگر و هم زمان با اینگونه رفتارها، برخورد با ‏نهادهای مدنی- که نشانه‌‌‌‌ای از وجود آگاهی اجتماعی محسوب می‌گردند- همچون احزاب، جنبش کارگری، ‏جنبش دانشجویی، جنبش زنان و ….. که از همان آغاز کار دولت نهم در دستور کار نهادهای امنیتی قرار ‏گرفت.

اما از آنجا که هرچه بر روی کاغذ درست بیاید، لزوماً در عمل نیز با توفیق همراه نخواهد شد، در عشقی که ‏از ابتدا آسان نموده بود نیز مشکل‌های فراوان افتاد. با وجود درآمد سرشار نفتی- که چند برابر درآمد ‏دولت‌های پیشین بود- همچنان تورم سیر صعودی خود را ادامه داد و نه تنها نانی بر سر سفره محرومان نیامد ‏که تورم و کاهش ارزش پول ملی، آنچنان افزون شد که تاب تحمل از کف محرومان ربود. تا جاییکه حتی ‏رییس دولت نیز بر خلاف همیشه نتوانست گرانی را تنها شایعه‌ای بخواند که دشمان طرح آن را ریخته‌اند و یا ‏توطئه‌ای که مخالفان دولت ساز کرده‌اند و یا موضوعی که به مزاح باید از آن گذشت. بلکه واقعیتی دانست که ‏باید آن را پذیرفت و از بابت آن از مردم پوزش خواست. از سوی دیگر گرفتن و زندان کردن مخالفان سیاسی، ‏ضرب و شتم‌های خیابانی، ایجاد فضای رعب و وحشت در سطح جامعه، نمایش اعدام‌های سراسری- که ‏سرعت عمل در انجام آنها، گاه شائبه عدم بررسی دقیق پرونده متهمان را به ذهن متبادر می‌سازد- و سرکوب ‏منتقدان، نه تنها باعث فروکش کردن مخالفت‌های مدنی نشد که مخالفان را در عزم ملی خود در ضرورت ‏برپایی حکومتی دموکراتیک جدی‌تر نمود و عاملی شد در نزدیکی و اتحاد این نیروها. اینک زنان نیز راه زندان ‏اوین را خوب آموخته‌اند. همانگونه که دانشجویان، کارگران، دراویش و فعالان سیاسی و حقوق بشری. ‏زندانها دائماً ذر حال پر و خالی شدن هستند، بی آنکه کوچکترین اثری از کاهش مخالفتهای مدنی مشاهده گردد. ‏طرح امنیت اجتماعی نیز در عمل جز ریختن قبح زندان در چشم مردم عادی، تبدیل عدم همسویی غیر فعال ‏مردم با خواسته‌های رسمی حکومت، به مخالفت فعال مردم با سلیقه‌های حکومتی و تخریب وجهه پلیس ثمر ‏دیگری در پی نداشته است. تا جاییکه سخنگوی دولت رسماً مسئولیت آن را از گردن دولت ساقط نمود و ‏نارضایتی دولت مردان را از این شیوه‌ها به صراحت بیان کرد. در صحنه بین‌المللی نیز سیاست‌های دولت جز ‏صدور قطعنامه‌های متعدد که ذره ذره گلوی اقتصاد ناتوان و نفتی ما را بیشتر می‌فشرد و در کنار سوء ‏مدیریت داخلی، کمر به نابودی کامل زیرساخت‌های اقتصادی ما بسته است و همسو شدن تمامی کشور‌های ‏معتبر جهان بر علیه ما، تا کنون دستاورد دیگری در پی نداشته است. همین مورد اخیر گویای نتایج این ‏سیاست‌ها است که تنها چند روز پس از سفر آقای رییس جمهور به شورای همکاری کشور‌های عربی خلیج– ‏که مطابق معمول دارای دستاورد‌های بی‌شمار سیاسی بیان شد- رییس دوره‌ای این شورا گسترش روابط با ‏ایران را موکول به اتمام تصرفات ارضی سه جزیره مورد اختلاف، از سوی ایران نمود. همان مطلبی که در ‏بیانیه پایانی اجلاس نیز آمده بود و دولت مردان حاضر در اجلاس، با سکوت از کنار آن گذشته بودند. از نگاه ‏حکومت‌گران، مهمترین علت عدم کسب موفقیت دولت درعرصه اقتصاد، وجود باند‌های مافیایی است که از ‏طریق محافل قدرت کنترل می‌شوند و دولت عملاً نقشی در افزایش تورم و بیکاری فزاینده ندارد. همچنان که ‏در پرونده هسته‌ای نیز به عنوان مهمترین چالش سیاست خارجی دولت، عدم حصول نتایج مطلوب بخاطر ‏وجود جاسوسان هسته‌ای بود که اطلاعات ذی‌قیمت پرونده هسته‌ای را در اختیار کشور‌های بلوک غرب قرار ‏داده‌اند و باعث شده‌اند آنها در مذاکرات، دست بالارا داشته ‌باشند. مخالفت‌های داخلی نیز عمدتاً توسط گروهها ‏و سازمانهایی طرح‌ریزی میشود که بدنبال براندازی نرم، مخملین، نارنجی، خاموش و … علیه نظام جمهوری ‏اسلامی هستند. اگر در اوایل دولت ایشان، بیان اینگونه سخنان بگونه‌ای که همه چیز را از زاویه تئوری ‏توطئه نگریستن و پاسخی از همین جنس در توجیه وجود مشکلات دادن، برای بخشی از جامعه جاذب بود و ‏خریداری داشت، اینک و پس از دو سال و اندی از حکومت ایشان، کمتر کسی است که اینگونه سخنان را جدی ‏تلقی کند و دولت را در برخورد با مشکلات دست بسته و ناتوان بداند. دولتی که به جرئت می‌توان گفت ‏قدرتمند‌ترین رییس دولت سالهای پس از انقلاب را در راس خود دارد. چرا که در مورد هیچیک از دولت‌های ‏پیشین، تا این اندازه همسویی سایر ارگانهای حکومتی با دولت وجود نداشته است. از جمله مجلسی که حتی در ‏مورد فروش بنزین آزاد نیز نتوانست خواست خود را از دولت طلب نماید و یا در ارتباط با دیوان محاسبات که ‏به عنوان زیر مجموعه مجلس، قانوناً وظیفه نظارت بر عملکرد مالی دولت را بر عهده دارد، لیکن رییس این ‏دیوان رسماً اعلام نمود که با توجه به سلامت کامل دولت، نیازی به نظارت نیست و عملاً نظارت مجلس از ‏این طریق بر دولت منتفی گردید. طبیعی است، چگونه می‌توان از کسی که اعتقاد دارد “اگر قرار بود پس از ‏حضرت رسول اکرم(ص) پیامبر دیگری مبعوث گردد، قطعاً آن پیامبر آخرین، آقای احمدی‌نژاد بود” توقع ‏داشت که بر کسی با چنین مرتبت و جایگاه، نظارت داشته باشد. لیکن مجلسیان هیچگاه نتوانستند ایشان را با ‏شخص مناسب دیگری که ماهیت و اساسی‌ترین وظیفه مجموعه تحت مدیریت خود را باور داشته باشد و بدان ‏عمل نماید، جایگزین نمایند. یا در مورد تاسیس صندوق مهر رضا که مجلس صراحتاً با تاسیس این صندوق ‏مخالفت نمود، لیکن دولت با ادغام سایر صندوق‌های قرض‌الحسنه و تاسیس صندوق مهر رضا، عملاً مجلس ‏را دور زد و خواست خود را عملی نمود. در قوه قضاییه نیز وضع چندان متفاوت نیست. از جمله وجود بندی ‏در زندان اوین که خارج از نظارت قوه قضاییه و تحت مدیریت وزارت اطلاعات است و در این بند، رسماً ‏قانون حفظ حقوق شهروندی که مصوب مجلس و شورای محترم نگهبان است، به هیچ انگاشته می‌شود و یا در ‏مورد پرونده آقای موسویان، پس از آنکه ایشان از سوی قاضی پرونده از اتهامات منتسب تبرئه شد، دولت به ‏حکم صادر شده اعتراض کرد و پس از همین اعتراض بود که دادستان محترم تهران، حکم تبرئه پیشین را ‏نقض کرده و اتهامات جدیدی را برای ایشان مطرح نمود. همچنین هنوز از خاطرها نرفته است که پس از ‏برکناری دو تن از وزرا توسط رییس دولت، صدای اعتراض رییس قوه قضاییه نیز درآمد که مشکلات با ‏برکنار کردن افراد حل نمی‌شود، لیکن پس از برخورد شدید رسانه‌های دولتی با ایشان، هنوز به هفته‌ای ‏نکشیده، در اجلاس دیگری ایشان زبان به تمجید از عملکرد دولت گشود. اکنون نیز سخنگوی دولت نتیجه ‏عملکرد نامناسب نیروی انتظامی در طرح امنیت اجتماعی را به قوه قضاییه نسبت می‌دهد، بی آنکه صدای ‏اعتراضی از این نهاد برخیزد که مگر وزارت کشور هیچگونه مدیریتی بر نیروی پلیس ندارد و مگر همین ‏دولت مردان نبودند که در ابتدای آغاز این طرح، موفقیت‌های حاصل از انجام آن را در تبلیغات گسترده، به ‏خود نسبت می‌دادند. بماند که طرح این موضوع از سوی سخنگوی دولت، آنچنان غیر قابل قبول بود که ‏فرمانده پلیس را نیز به واکنش واداشت. اینها و مثالهای بسیار دیگری از این نوع، همه نشان از توان دولت در ‏همسو نمودن سایر قوا با خود دارد. موهبتی که هیچگاه نصیب دولت‌های پیش از او نشد.

امروز اما فرصتی است تا دولت‌مردان به پشت سر خود نظری بیاندازند و بر کارنامه خود مروری کنند. ‏دیگر همه چیز را از دریچه تنگ تئوری توطئه دیدن و برای هرمنتقدی، پرونده‌ای امنیتی ساختن و بروز هر ‏مشکلی را به بیگانگان و عوامل وابسته به ‌آنها منتسب کردن، راه‌گشا نخواهد بود. منتقدان را وادار به سکوت ‏کردن و یا به زندان افکندن، روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی را بستن، خشونت عریان را به سطح جامعه ‏کشاندن و در یک کلام، حقوق شهروندی مردم را زیر پا نهادن، تنها پاک کردن صورت مساله را می‌ماند نه حل ‏آن. زمان برای اصلاح رفتارها نامحدود نیست. گذشت ایام و تاکید بر شیوه‌های ناصحیح جاری، تنها هزینه ‏حل مشکلات را افزایش خواهد داد. اصرار بر شیوه‌هایی که نادرستی آنها در تمامی حوزه‌ها اعم از اقتصاد، ‏سیاست، اجتماع و فرهنگ، دیگر بر کسی پوشیده نمانده، حکم عقل سلیم نیست. جسارتی باید تا نه در روشها ‏که در دیدگاه‌ها و نگرش‌ها بازبینی شود. باید امیدوار باشیم آقای رییس جمهور که نشان داده در انجام آنچه که ‏صواب تشخیص دهد، تردید روا نمی‌دارد و همچون اسلاف خویش، خود را مقید به ملاحظات و مقدورات ‏نمی‌کند، با بازنگری در شیوه‌ها و رفتارهای دولت‌مردان خویش، نامی نیک از خود به یادگار گذارد. باید ‏امیدوار باشیم.‏

منبع: ادوار نیوز