از آنجا

نویسنده

بحران کاغذ در ایران از جنگ جهانی دوم تا امروز

 

یکی داستان پر از آب چشم

فرید مرادی

 

 

در تاریخ چاپ کتاب در ایران حداقل در چهار مقطع تاریخی، نشر ایران از لحاظ کاغذ دچار بحران شده است. “نخستین” دوران به سالیان آغازین دهه ۲۰ شمسی برمی‌گردد. پس از سقوط “رضا خان” و اشغال ایران توسط متفقین، ایران گرفتار قحط و غلای ناشی از جنگ جهانی دوم و محدودیت واردات کالا‌ها، دچار بحران کاغذ چاپ می‌شود. کاغذی که به کشور وارد می‌شود مرغوب نیست، نوعی کاغذ کاهی است. کتاب‌های چاپ شده بین سال‌های ۲۵-۱۳۲۰ نشان می‌دهد که این کاغذ‌ها نازک و شکننده هستند و آسیب‌پذیری بالا دارند. به طور طبیعی با پایان گرفتن جنگ و رونق گرفتن تجارت، ورود کاغذ به کشور نیز تسهیل شده و از ۱۳۲۵ به بعد شاهد تغییر کیفیت کاغذ در کتاب‌ها هستیم. “دومین” دوره بحران کاغذ در کشور به سالیان آغاز دهه ۵۰ شمسی برمی‌گردد. دلیل آن بحران بر ما پوشیده است. “حاج داوود رمضان‌شیرازی” از اعضای قدیمی اتحادیه ناشران و کتابفروشان درباره انتخابات ۱۳۵۱ شمسی اتحادیه و اقدامات انجام گرفته توسط اتحادیه می‌گوید: “… در این دوره وضع کاغذ به هم خورد و کاغذ مقداری مشکل‌ساز شد و اقداماتی انجام شد و وضع کاغذ بهبود یافت.” (۱) دلایل به هم خوردن وضع کاغذ در کشور در خاطرات اعضای اتحادیه بازگشوده نشده. کاغذ در آن سال‌ها توسط بخش خصوصی به کشور وارد می‌شد و با توجه به رقابتی بودن بازار، تنوع جنس نیز وجود داشت و قیمت جهانی چندان زیاد نبود. اینکه چه اقداماتی از طرف اتحادیه برای بهبود احتمالی واردات کاغذ شده روشن نیست، حق هست از آقای شیرازی خواسته شود تا دلایل این بحران را باز کنند.

 «سومین» دوره بحرانی کاغذ به سالیان دهه ۶۰ شمسی برمی‌گردد که ایران درگیر جنگ با کشور عراق بود. محدودیت ارزی، تعطیلی کارخانه “کاغذسازی پارس” در هفت تپه، دشواری‌ حمل کالا‌ها توسط کشتی در خلیج‌فارس باعث می‌شد که میزان کاغذ وارداتی به کشور کم شود. واردات کاغذ هم در انحصار دولت بود و توزیع آن نیز به صورت سهمیه‌بندی میان ناشران توسط خود دولت انجام می‌‌گرفت، به همین دلیل تعداد عناوین منتشره کم بود. دولت بر سازوکار قیمت‌گذاری کتاب نیز در آن دوران نظارت داشت. با پایان گرفتن جنگ و آغاز دوران معروف به سازندگی نیز واردات کاغذ به کشور آسان شد و بحران رنگ باخت.

اما بحرانی که از اواخر سال ۱۳۹۰ تا امروز دامن کاغذ را گرفته به نظر وسیع‌ترین بحران کاغذ در کشور است. چرا و به چه علت کاغذ دچار چنین وضعی شد؟ باید از چند منظر به این بحران نظر انداخت و زمینه پیشینی و کنونی آن را بررسی کرد. نخست باید به نقش دولت در این بحران پرداخت؛ سیاست چندگانه دولت در موضع‌گیری برای واردات کاغذ که یک روز کاغذ را جزو اولویت‌های نخست واردات و روز دیگر اولویت چندم اعلام می‌کرد، باعث التهاب در بازار کاغذ شد. کاغذ در ایران همواره کالایی بوده که در آن نقش واسطه‌ها پررنگ‌تر بوده است. وقتی تکلیف واردات کاغذ به روشنی آشکار نبود، تاجران عمده‌فروش کاغذ نیز در عرضه کالای در انبار خود دچار تردید شدند و از ورود کاغذ به بازار جلوگیری کردند. واسطه‌ها نیز به این التهاب دامن زدند و قیمت کاغذ سیر صعودی پیدا کرد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت فرهنگی وقت آن‌ که در مدت دو سال و دوماه حضورش در این پست جز سختگیری به ناشران و آثار کتبی دغدغه‌ای برای خود نمی‌شناخت در برابر این بحران سکوت کرد و اظهارنظرهای گاه‌به‌گاه او - مثلا هنگامی رسیدن بهای هر بند کاغذ به حدود ۵۰هزار تومان که۱۰هزار تومان بیشتر از واقعیت بود - در جهت کندی رشد روزافزون قیمت کاغذ تاثیر نکرد. در واقع ارگان‌هایی نظیر وزارت بازرگانی که متولی اصلی واردات کاغذ به کشور است و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که بیشترین مصرف کاغذ زیر نظر این وزارتخانه انجام می‌شود، نقش فعالی نشان ندادند.

یک غفلت دیگر دولت هم شاید در این بود که پیش از آغاز تحریم علیه کشورمان، به حد کافی راه واردات کاغذ را تسهیل نکرد. وجه دیگر این بحران به کم‌کاری ارگان‌هایی نظیرتعاونی ناشران و کتاب‌فروشان تهران برمی‌گردد که در سالیان پیش نقشی موثر در توزیع کاغذ بازی می‌کردند. تعاونی بسیار دیر وارد صحنه شد. در آغاز تابستان دامنه بحران بدنه نشر را در برگرفته بود و شکل ورود آن نیز تا حدی التهاب را دامن می‌زد. قیمت کاغذ ۵/۴ ورقی به حدود‌ بندی ۵۷ هزار تومان رسیده بود که تعاونی اعلام کرد از طریق پیش‌خرید و تحویل ۴۵ روزه تا دو ماهه چنین کاغذی را به بندی ۵۴‌هزارتومان عرضه می‌کند. همین باعث شد تا واسطه‌ها با احتساب روزهای تا تحویل کاغذ، قیمت را به طور صعودی بالا ببرند. بی‌شک تعاونی می‌تواند در حال حاضر که دولت هم مقررات دست و پا‌گیر و تعرفه‌های متعلق به واردات کاغذ را برداشته؛ در حل کردن این بحران گام‌های مهمی بردارد. از وجوه دیگر بحران کاغذ، از دور تولید خارج شدن کاغذسازی پارس است که سال‌هاست به علت کمبود فناوری و عدم نوسازی و بازسازی دستگاه‌هایش عملا نقشی در کمک به بازار داخلی نمی‌کند، با توجه به شرایط، این کارخانه می‌تواند بخش عمده‌ای از نیاز داخلی را در صورت تحول در ساختارش تامین کند. «کاغذ مازندران» نیز با تمام توان اگر کار کند، شاید بتواند حدود ۱۰‌درصد از نیاز داخلی را پوشش دهد. اما بخش بد ماجرای کاغذ، افتادن به دام واسطه‌ها و دامن‌زدن به بازار سیاه کاغذ است. بخشی از کاغذی که به شخصی توسط تعاونی وارد شده و در اختیار ناشران قرار گرفته، به علت حاشیه‌های سود قابل توجه‌اش، سر از بازار سیاه در می‌آورد و این‌‌ همان نکته‌ای است که باید گفت: “از ماست که برماست!”

در شرایط کنونی بسیاری از ناشران دست از کار شسته، عده‌ای حالت انفعالی به خود گرفته و برخی کمابیش به تولید کتاب ادامه می‌دهند، اما این تنها عارضه بحران کاغذ نیست. نه تنها به سرعت از تعداد عناوین منتشر شده کاسته می‌شود، بلکه تیراژ کتاب‌ها نیز افت قابل‌توجهی خواهد داشت. قیمت کتاب نیز سیر صعودی خواهد داشت و این مفهوم‌اش این‌است: “از سبد خرید خانواده کنار نهاده می‌شود.” در حال حاضر بسیاری از چاپخانه‌ها دست از کار شسته و دستگاه‌های خود را به فروش گذاشته‌اند که البته خریداری هم ندارد. صحافان زیادی را می‌شناسم که دست‌ از کار برداشته‌اند، همین‌طور لیتوگرافان. ناشران کوچک توان مقابله با این بحران را ندارند و تعداد ناشران کم می‌شود. تنها ناشرانی که توان مدیریت بحران و ضمنا قدرت مالی لازم را دارند - که البته تعدادشان چندان هم چشمگیر نیست - قادر به عبور از این وضعیت هستند. از سویی گسترش نشر رومیزی نیز یک واقعیت پیش رو است. کتاب به تعداد دلخواه ناشر چاپ و توزیع می‌شود، زیرا هزینه تولید و توزیع و نگهداری این امکان را می‌گیرد که تعداد مشخصی از کتاب چاپ و انبار شود. شاید این وضعیت به رشد کتاب الکترونیک و دسترسی به شکل on line کتاب‌ها کمک کند.

حق است در این شرایط، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سختگیری‌ها در نشر کتاب بکاهد و اجازه دهد که شرایط همکاری و تعامل، جایگزین دوری شود و کتاب‌های بلاتکلیف با حل مشکل، راه به بازار نشر بیابند. شاید از این راه دمی بر آتش فسرده نشر دمیده شود.

بزرگ‌ترین دشواری کنونی برای ناشران فعال، نوسان هر روزه قیمت کاغذ است. بی‌شک تثبیت قیمت برای یک بازه زمانی مشخص می‌تواند وضعیت را برای ناشران روشن‌تر کند زیرا در آن حال می‌توانند با توان مالی خود برنامه‌ریزی تولید خود را سامان دهند. در چنین حالی بی‌شک از چاپ و نشر کتاب‌های بی‌کیفیت و فاقد جذابیت کاسته شده و بازار راه خود را به سوی تولیدی کیفی‌تر باز خواهد کرد که می‌تواند در بهبود نشر و عرضه کتاب‌های مفید‌تر بسیار موثر باشد.

 

پی‌نوشت :

۱- کتابفروشی (جلد اول)، یادنمای بابک افشار، به خواستاری ایرج افشار، نشر شهاب، اسفند ۱۳۸۳، ص ۲۸۸.

منبع: روزنامه شرق