می خواهیم بر سرنوشتمان مسلط باشیم

نویسنده
مازیار رادمنش

» در باره شهلا لاهیجی

یکشنبه گذشته نشست خبری کمیته “همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات” در دفتر شهلا لاهیجی ‏تشکیل شد. زنان شرکت کننده، بدون حمایت از ‏کاندیدایی خاص، مطالبات خود را از رییس جمهور آینده مطرح کردند و ‏به طور مشخص، خواستار پیوستن ایران به ‏کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، بازنگری در قوانین تبعیض ‏آمیز و برابری جنسیتی بدون قید و شرط شدند. در ‏این نشست، شیرین عبادی (از طریق تلفن)، سیمین بهبهانی، اعظم ‏طالقانی، شهلا لاهیجی، الهه کولایی، فرزانه طاهری و ‏شهلا اعزازی به سخنرانی پرداختند. شهلا لاهیجی یکی از بانیان ‏این جنبش در این کنفرانس گفت: “معیار سنجش دموکراسی در هر کشوری، از وضعیت ‏زنان درآن جامعه سنجیده می ‏شود. زنان ایرانی خواهان آن هستند که بر سرنوشت خود مسلط باشند.” ‏

شهلا لاهیجی در این نشست گفت: “قانون ‏اساسی مثل هر قانونی قابل تغییر است.اصلا تمام قوانین قابل تغییرند در نتیجه ‏زنان ایرانی خواهان تغییراتی در مفاد قانون ‏اساسی هستند که در این راه گام به گام وبا استفاده از روش های مدنی به آن ‏میپردازند.” لاهیجی در پایان این کنفرانس بیانیه ‏ی آغاز به کار همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات ‏را قرائت کرد.‏ لاهیجی چندی پیش دربرابر این پرسش خبرنگار نیویورک تایمز که آیا اگر احمدی نژاد مطالبات شما را ‏بپذیرد به او رای خواهید داد؟ گفته بود:” احمدی نژاد یک بار به ما دروغ گفت و ما دیگر به او اطمینانی نداریم. وزیر ‏ارشاد دولت نهم در سومین روز کاری اش انتشار مطالب فمینیستی را ممنوع اعلام کرد وآن را هم ردیف کارهای ‏پورنو گرافی قرار داد. دخالت در امور صنفی، گشت های خیابانی و توهین به زنان، برخورد با دانشگاهیان در بدترین ‏شکل از جمله اقدامات این دولت بوده است.“‏

‎ ‎شهلا لاهیجی کیست؟‎ ‎

شهلا لاهیجی، اردیبهشت 1321 در تهران و در خانه ای روبروی هتل دربند متولد شد. کودکی اش در همان محل ‏سپری شد. خانواده اش متمول و نواندیش بودند. آنچنان که می گوید خانواده اش آزاد اندیش بودند، مادرش پنجمین زنی ‏بود که به استخدام دولت در آمد و در اداره پست کار می کرد و پدرش تحصیل کرده اروپا و مهندس کارخانه بود. او می ‏گوید که در خانواده وی نه تنها فرقی بین پسر و دختر وجود نداشت که حتی دخترها امتیازات بیشتری هم بر پسرها ‏داشتند. در سنین نوجوانی به همراه خانواده به شیراز رفت و از سال 1336 در 15 سالگی در نشریات آن زمان با نام ‏مستعار ش. شراره مقاله نوشت. یک سال بعد او مسئولیت تهیه و اجرای شش برنامه هفتگی در رادیو محلی شیراز را ‏عهده دار شد. او در سال 1337 با انجمن بین المللی زنان نویسنده و روزنامه نگار مکاتبه کرد و به عضویت آن در ‏آمد. شهلا جوانترین عضو این انجمن بود. در همان زمان مسئولیت روابط عمومی سازمان زنان ایران را نیز برعهده ‏داشت‎.‎

در سن 20 سالگی به دلیل اختلاف نظر با نحوه اجرای اعطای حقوق مدنی به زنان، با اعلام این مواضع از شورای ‏عالی زنان کناره گیری کرد و به مطالعه درباره مسائل زنان پرداخت. در همان سال لاهیجی آموزش مکاتبه ای جامعه ‏شناسی را با دانشگاه آزاد لندن شروع کرد. و دوره آن را به اتمام رساند. در سال 1350 به بهبهان سفر کرد و در آن ‏شهر اقامت گزید و به انجام فعالیت های خیریه در مناطق محروم بهبهان پرداخت. از همان سال تا سال 58 به تحقیق در ‏مورد فحشای سازمان یافته در سراسر ایران و بصورت موردی در خوزستان مشغول شد. لاهیجی در سال 1358 به ‏تهران بازگشت.‏

پیش از انقلاب به فعالیت علیه رژیم پهلوی پرداخت و راه تغییر جامعه را چون دیگر همفکرانش در انقلاب دید.

‎ ‎شهلا لاهیجی و خانواده‏‎ ‎


لاهیجی متاهل است و دو فرزند دارد. چند سال است که همسرش فوت کرده و لاهیجی هم اکنون در تهران تنها زندگی ‏می کند و دو فرزندش ساکن آمریکا هستند‎.‎

‎ ‎تحقق آرزوی دیرین پس از انقلاب‎ ‎‏

پس از انقلاب آرزوی دیرینش را در سال 1362 با تاسیس “انتشارات روشنگران” عملی کرد؛ “من به فکر تأسیس یک ‏مرکز انتشاراتی افتادم. با سرمایه کمی که با کمک دوستان و وام بانکی به دست آمد، یک دفتر انتشاراتی تاسیس کردم.‏‎ ‎برای این کار از شوهرم پول نگرفتم؛ چون دوست نداشتم بار خودم را به دوش او بیندازم و خودم را به او تحمیل کنم یا ‏از لحاظ مالی به او تکیه کنم‎.‎‏” دفتری در وسط تهران باز کرد. پس از چاپ تعدادی کتاب، چند نفر علیه او شکایت کردند ‏و پلیس بساط او را به خیابان انداخت. دفتر دوم را در سردابی در مقابل یک حمام عمومی که بوی بسیار بدی داشت، ‏افتتاح کرد؛ “یادم است یک روز جوانی آمد و از من خواست که کتابش را چاپ کنم. کتابش قوی نبود. از او خواستم ‏بیشتر مطالعه کند. آن جوان من را تهدید کرد که اگر کتابش را چاپ نکنم، من را می‌کشد. اما بعد برگشت و گفت: “نه، ‏تو خودت به هر صورت از بوی گند این حمام می‌میری.” شهلا لاهیجی اولین زن ناشر در ایران است.

از آن زمان به بعد در حدود دویست عنوان نشریه منتشر کرده است که در اکثر آنها زنان فعالیت دارند. عناوینی همچون ‏‏”سیمای زن” که بهرام بیضایی با این نام فیلمی ساخته است (سال 1368) و “جستجو برای حقیقت” که بیانگر تصویر ‏زنان در تاریخ و ما قبل تاریخ است (1371) که آن را وی به همراه مهرانگیز کار تصحیح و چاپ کرده است. او در ‏سال 1375 مرکز مطالعات زنان را تاسیس کرد. به گفته او انتشارات روشنگران و مطالعات زنان برای کسانی که روی ‏مسائل زنان کارهای پژوهشی انجام می‌دهند یک منبع مطالعاتی نیز به شمار می‌رود، که هم منابع خود را امانت می‌ دهد ‏و هم بر اساس دانش و توانایی شان مشاوره می ‌دهند‎.‎‏

لاهیجی وقتی از مشکلات یک زن ناشر می‌گوید بیشتر از نهادهای دولتی، از آدم‌هایی حرف می‌زند که در این صنعت ‏هستند و یک زن ناشر برایشان تعجب برانگیز و گاهی غیرقابل قبول بوده است. لاهیجی تعریف می‌کند: “یک بار من ‏زینکی را از لیتوگرافی به چاپخانه می‌ بردم که دستم لای در وانتی ماند که با آن می‌آمدم. حالت ضعف به من دست داد و ‏وقتی داخل چاپخانه رفتم که فکری برای انگشت سیاه شده‌ام بکنم، مدیر چاپخانه گفت: خواهرم چرا کار بهتری برای ‏خودت انتخاب نمی ‌کنی. مثل آشپزی، خیاطی نمی‌دانم از این کارها که این همه سنگین نباشد‎.‎‏”

‎ ‎موفقیت در عرصه نشر‎ ‎‏

او در این عرصه موفقیت بزرگی نیز کسب کرده است؛ شهلا لاهیجی در سال 1386 جایزه بین‌المللی آزادی نشر را ‏گرفت. این خبر در رسانه های داخلی مورد بی مهری قرار گرفت و مبهم و بدون ذکر جزئیات منتشر شد. ایرنا جایزه ‏آزادی نشر برای شهلا لاهیجی را ‏‏”جوایز پیاده نظام‎ ‎های ایالات متحده در ایران برای پروژه ناتوی فرهنگی” توصیف ‏کرد و لاهیجی را متهم کرد ‏که با انتشار کتاب “جامعه مدنی، ‏‎ ‎مبارزه مدنی” در سال 86 راهبردهای براندازی نرم نظام ‏را ترویج کرده ‏است‎.‎‏ خود وی در این مورد می گوید: “این اولین باری بود که به ناشری از خاورمیانه چنین جایزه ای ‏داده می شد. متاسفم که مسوولان فرهنگی کشور ما به دلیل انحصارطلبی شان نخواستند و نمی توانند در این افتخار با ‏من شریک باشند. من فکر می کنم جایزه ای که به من داده شده جایزه ای برای تلاشگران صحنه فرهنگ ایران بود و من ‏این جایزه را با تمام همکارانم‎- ‎ناشران و نویسندگان- در ایران که در این زمینه فعالیت می کنند شریک هستم‏‎.‎‏”‏

‎ ‎لاهیجی و چاپ آثار بیضایی‎ ‎‏

سال هاست که پشت آثار بیضایی نام انتشارات روشنگران و مطالعات زنان را می خوانیم. چاپ های خوب، حروفچینی ‏دقیق و لابد متناسب با وسواس بهرام بیضایی، کارگردانی که ممنوعیت حاکم بر آثارش را با پرکاری فراوان به سخره ‏می گیرد. لاهیجی با تحسین بسیار از بیضایی حرف می زند؛ “آشنایی من با آقای بیضایی کاملا تصادفی بود، اما همیشه ‏به‌عنوان یکی از فرخنده ترین اتفاقات زندگی‌ام از آن یاد می‌کنم. اولین‌بار ایشان را در منزل دوستی مشترک دیدم. تقریبا ‏آقای بیضایی هیچ حرفی در آن جلسه نزدند‎. ‎حتی رفتارش کمی هم برای من عجیب بود، چون گاهی زیر لب‌سوت می‌زد ‏و زمزمه می‌کرد و یک جا آرام نمی‌گرفت. با این حال فکر می‌کنم به تمام بحث‌هایی که آنجا صورت می‌گرفت، گوش ‏می‌داد. به خاطر می‌آورم من از موقعیت زن در اسطوره‌ها و تاریخ نانوشته زندگی زنان صحبت می‌کردم. به نظرم ‏می‌آمد آقای بیضایی بی‌توجه‌ترین فرد به صحبت‌های من در آن جمع بود، اما دو سه روز بعد ایشان به دفتر من آمدند، ‏تقریبا دو ساعت صحبت کردند و پیشنهاد دادند، فیلمنامه‌هایشان را من چاپ کنم‎.‎‏”‏

‎ ‎لاهیجی و پاتوق فرهنگی اش‏‎ ‎‏

لاهیجی در کنار نویسندگی و ناشری آرزوی دیگری هم داشت؛ “در حقیقت آرزوی من داشتن یک کتابسرا یا کتابخانه ‏بود. این که برای مراجعه کنندگان امکان دسترسی به کتاب خیلی آسان و میسر باشد و دیگر کسانی به بهانه اقتصادی از ‏کتاب خواندن باز نماند.” آرزویی که در سال 1380 با راه‌اندازی “پاتوق فرهنگی” عملی‌اش کرد. “پاتوق فرهنگی” ‏کتابفروشی ـ کتابخانه ای بود که برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی راه اندازی شد. مجموعه‌ای با ۴۰۰۰ جلد کتاب ‏و با شعار “یک کتاب، یک صندلی، یک فنجان چای” که علاوه بر کتابخانه محلی بود برای برگزاری نقد کتاب و آثار ‏جدید، فیلم مستند، شب شعر و شب فلسفه و مساله اصلی آن جذب مخاطب به کتاب بود و اینکه کسی کتاب بخرد یا نه ‏دغدغه اصلی مدیریت پاتوق نبود‎.‎‏ ‏

اما عمر پاتوق فرهنگی به یکسال هم نرسید و به خاطر هماهنگ نبودن با سیاست های روز از سوی مراجع قانونی ‏تعطیل شد و به قول لاهیجی: “سماورش سرد شد و چراغهایش خاموش”. پاتوق یکی از محافل فرهنگی و ادبی پس از ‏دوم خرداد بود که زیر ذره بین اداره اماکن نیروی انتظامی قرار گرفت، در همین جریان سیامک پورزند، همسر ‏مهرانگیز کار مسوول روابط عمومی پاتوق فرهنگی تهران دستگیر و بیش از صد تن از هنرمندان کشور از جمله بهرام ‏بیضایی، امید روحانی، فریدون جیرانی، ابراهیم نبوی، مسعود کیمیایی و دهها تن دیگر به نیروی انتظامی احضار شدند. ‏

‎ ‎شهلا لاهیجی و کنفرانس برلین‎ ‎‏

شهلا لاهیجی یکی از نوزده زن شرکت کننده در کنفرانس برلین بود. این کنفرانس علمی، فرهنگی و سیاسی در موسسه ‏هانریش بل در برلین در تاریخ 7 تا 9 آوریل 2000 تحت عنوان “ایران پس از انتخابات” برگزار شد و در آن ‏اصلاحات اجتماعی و سیاسی در ایران مورد بحث قرار گرفت. در این کنفرانس بانوانی از جمله شهلا شرکت، خدیجه ‏مقدم، جمیله کدیور، منیرو روانی پور، شهلا لاهیجی و مهر انگیزکار حضور داشتند. در این میان دو نفر نقش حساسی ‏داشتند؛ مهرانگیز کار به دلیل طرح مسائل حقوقی در معرض اتهام قرار داشت و شهلا لاهیجی به دلیل تلاشی که برای ‏آرام کردن جمعیت کرده بود مورد اتهام قرار گرفت. او با اعتراض به سانسور در ایران به نوعی برخورد کرد که بتواند ‏موارد کافی را به دست قاضی شعبه سوم دادگاه انقلاب بدهد. بحث او در این کنفرانس حول هنر و فرهنگ بود و وارد ‏سیاست نشد. لاهیجی معتقد است سوء مدیریت برگزار کنندگان کنفرانس منجر به هزینه سنگینی شد که او و همراهانش ‏متحمل شدند. وی پس از بازگشت همراه با مهرانگیز کار احضار شد و برای مدت دو ماه در سلول انفرادی زندانی شد.

‎ ‎تجربه غریب در زندان‎ ‎‏

او در مورد زندان می گوید: “اصلا به آن به چشم چیز خیلی بدی نگاه نمی کنم این یک واقعه در زندگی من است. تجربه ‏غریبی بود. بیش از همه چیز نگران این بودم که جسمم در اصطلاح عامیانه ریپ بزند. علاوه بر این هیجاناتی که بر ما ‏وارد آمد خارج از باور ما بود. از وقتی که از دادگاه انقلاب ما را به سمت زندان اوین بردند این را باور نمی کردم و در ‏مسیر، لبخند احمقانه ای روی لب من بود که در عکسی که با گردن بند شماره دار از ما گرفته اند دیده می شود و هر ‏وقت یاد آن عکس می افتم خنده ام می گیرد. چون برای من خیلی دور از ذهن بود که زندانی بشوم. چرا زندانی شدم؟ ‏برای اینکه گفتم سانسور بد است. خوب اگر سانسور خوب است، سانسور کنید. من حرفی زدم شما بگویید غلط است ‏چرا مرا زندانی می کنید.”

او می گوید: “بعد از کتاب 1984 به خودم قولی دادم که دائم آن را با خودم تکرار می کنم؛ قضاوت در مورد کسی که ‏در بند است چه از سوی خودش چه از سوی کسانی که بیرون هستند، بزرگ ترین خطایی است که شخص می تواند ‏مرتکب شود و به گمان من این یک نوع بی انصافی یا حتی ظلم مشخص است، چون شما نمی توانید تصور کنید که ‏دغدغه های او نه مرگ و نه ترس و نه شکنجه است و ممکن است چیزی خارج از اینها باشد. ممکن است یک دلواپسی ‏ساده شما را به این برساند که بگویید هرچه بخواهی می گویم و می نویسم فقط بیرون بروم و این از ترس نیست.”

از او در زندان خواستند توبه کند؛ “گفتم باشد من از توبه کردن ابایی ندارم؟ فقط بگویید از چه چیزی توبه کنم و از کدام ‏بخش از اندیشه ام توبه کنم؟ از اینکه می گویم سانسور ادبیات را سترون می کند؟ و همه شاهد آن هستیم. اگر اینطور ‏نیست باشد آن را سترون نمی کند بلکه شکوفا می کند.” لاهیجی در این مورد تبرئه شد و بعد از آن با مهرانگیز کار در ‏یک سلول ایام زندان را سپری کار؛ “با خانم کار – در حقیقت ما می گوییم دون فرادی که همان دو انفرادی است – بودم ‏و مواظبت از خانم کار برای من لذت بخش بود و روزی که محاکمه داشت و من در سلول بودم سعی می کردم چیز ‏خنکی برای او آماده کنم.” شهلا لاهیجی در 11 بهمن سال 1380 به دلیل اقدام علیه امنیت ملی، به سه سال و نیم زندان ‏محکوم شد. او عضو افتخاری انجمن قلم است.‏

‎‎علایق، نظرات و اندیشه ها‎‎‏ ‏ لاهیجی تا کنون کتاب‌های “زن در جست وجوی رهایی”، “سیمای زن در آثار بهرام بیضایی” و “شناخت هویت زن ‏ایرانی در گستره پیش از تاریخ و تاریخ” را منتشر کرده و جلد دوم “شناخت هویت زن ایرانی” را نیز در دست انتشار ‏دارد‎.‎‏ او شاعر است. اشعار مولانا و سیمین بهبهانی را دوست دارد. او می گوید: “شعرهایم واقعا خصوصی است و به ‏همین جهت حس درک شعر در من بسیار زیاد است اما نه همه چیز را، اما جوهر شعر خیلی زود در من ته نشین می ‏شود و به همین جهت هم برای من ارزش خاص خود را دارد.” ‏ آنچنان که خود می گوید: “شهلا لاهیجی بی پروا و صریح سلایق خود را بیان می کند و نگران به قضاوت دیگران ‏نیست.” او خود را روشنفکر نمی داند؛ “هاینریش بل را اصلا دوست ندارم. خیلی بد است و چون من روشنفکر نیستم و ‏عامی هستم. از آثار مشهور هدایت اصلا خوشم نمی آید مثلا از بوف کور اصلا خوشم نمی آید. متاسفانه و با کمال ‏شرمندگی از چارلی چاپلین خوشم نمی آید و می دانم که خیلی زشت است کسی بگوید از او خوشش نمی آید.” مواضع ‏جدی علیه سانسور اخذ و به صراحت از آن انتقاد کرده است؛ “ دوم خرداد از این رو اهمیت دارد که تا حدودی از ‏سانسور کاست و از این رو به نتیجه نرسید که سانسور همچنان باقی است. مدیری موفق است که سانسور را از بین ببرد ‏و ناشری خوب که با سانسور مبارزه کند.” ‏ در حوزه اقتصاد و سیاست لیبرال به نظر می رسد. از خانواده هاشمی دفاع می کند و سیاست های اقتصادی هاشمی را ‏تایید می کند. این که از سال‌ها قبل دریافته که بدون درک مسایل اقتصادی هیچ چیز قابل تعریف نیست: “شاید علتش آن ‏بود که در یک فضای صنعتی بزرگ شده و ازدواج کردم. پدر و شوهرم هر دو مهندس کارخانه بودند. من از دوران ‏کودکی معنای ورشکستگی و عدم توفیق اقتصادی را فهمیدم. وقتی سال‌ها بعد وارد جامعه شدم باز دریافتم که بدون درک ‏مسایل اقتصادی، هر تلاشی، حتی سخن گفتن از فرهنگ هم بی‌پایه و اساس است. بدون اقتصاد، فرهنگ هم امکان رشد ‏نمی‌یابد‎.‎‏” ‏ لاهیجی فمینیست است و در مورد جنبش فمینیسم حرف های جدی دارد و در کلیه فعالیت های زنان حضور جدی دارد. ‏وی از اولین حامیان کمپین یک میلیون امضا است. فعالیت های وی در مقام یک ناشر و حمایت های همیشگی اش از ‏حقوق زنان همواره سبب درگیری هایی بین وی و دولتمردان ایرانی شده است. برگزاری اولین مراسم بزرگداشت روز ‏جهانی زن با همکاری نشر توسعه، حمایت از نویسندگان جوان و چاپ اولین آثار آنها، راه‌اندازی شبکه بزرگ پستی ‏کتاب در شهرستان‌ها و بنیان‌گذاری جمع صنفی زنان ناشر از دیگر فعالیت‌های شهلا لاهیجی است‏‎.‎‏ ‏ ‎‎کتاب ها:‏‎ ‎‏ ‏ ‏1) زن در جستجوی رهایی / تابستان 67 ‏2) سیمای زن در آثار بهرام بیضایی / 68 ‏3) شناخت هویت زن ایرانی در گستره پیش تاریخ و تاریخ با همکاری مهرانگیز کار / 71 ‏ ‎‎جوایز داخلی و بین المللی‎‎‏ ‏ ‏1) لوح تقدیر برای مشارکت در نمایشگاه ناشران ایران در زنجان / 72 ‏2) لوح تقدیر مشارکت در ششمین نمایشگاه بین اللمللی کتاب تهران و لوح تقدیر سازمان یونیسف / 72 ‏3) لوح تقدیر همیاری در برگزاری اولین نمایشگاه بزرگ کتاب ناشران ایران در هرمزگان ‏4) لوح تقدیر مشارکت در بیستمین نمایشگاه بزرگ کتاب ناشران ایران در خراسان / 73 ‏5) لوح تقدیر مشارکت در نمایشگاه کتاب استان بوشهر / 78 ‏6) لوح تقدیر مشارکت در نمایشگاه کتاب بین المللی تبریز / 79 ‏7) لوح تقدیر پاسداشت مجاهدت های بی شائبه و درخورد ستایش در تبلور اراده ملت ایران از طرف انجمن اسلامی ‏دانشجویان دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی / 79 ‏8) جایزه پاندورا از طرف زنان در نشر از طرف مارتا خوماگالی (دبیر دبیرخانه زنان نشر) ‏9) جایزه آزادی قلم باربارا گلداسمیت از طرف انجمن قلم / 79 ‏10) برنده جایزه جهانی آزادی نشر / 86‏