صدا/ ترانه ی امروز، دیروز - محمد حسن مقصودلو: ترانه ی “آتش عشق” انتخاب “ترانه ی امروز” ما و “خدا چرا عاشق شدم من” نیز، انتخاب ما از میان “ترانه های دیروز” است.
ترانه ی امروز: آتش عشق
شعر: محمد رضا شفیعی کدکنی- آهنگسازو تنظیم کننده: محمد علی کیانی نژاد– خواننده: سهیلا گلستانی
سهیلا گلستانی یکی از خوانندهگان زنی است که در داخل ایران فعالیت می کند، اما به دلیل ممنوعیت انتشار رسمی صدای زنان، آثار خود را در فضای مجازی منتشر می کند.
هنرورزان موسیقی سنتی اصرار دارند که برای ایجاد تمایز با موسیقی پاپ، آثار خود را با عبارت “تصنیف”، به جای “ترانه”، معرفی کنند، اما فارغ از این تمایز خود خواسته، اثر آنها نیز از همنشینی شعر و کلام با موسیقی و نوا حاصل شده است. همین نکته نیز، به نوعی معضل اصلی موسیقی سنتی و تصنیف های برآمده از آن فضای موسیقایی شده است. چرا که در این گونه آثار، عموما موسیقی فارغ از از دنیای ذهنی و یا تصویری شعر، بر اساس بافت های پیش ساخته و قرارداد شده ی موسیقی دستگاهی، صرفا راوی واژه هایِ شعر می شود. اینگونه، دنیای موسیقی و شعر، نه در یک همنشینی کامل، بلکه به صورت دو مولفه ی موازی از هم، و با ارجحیت موسیقی، در کنارهم شکل می گیرند. پیش در آمدهای طولانی، موسیقی تک صدایی، سوال و جواب های مداوم بین ِ ساز و خواننده از مولفه های اصلی این گونه از تصانیف ایرانی است.
ترانه ی “آتش عشق” نیز واجد چنین مشخصاتی است. پیش در آمد مطول - حدود دو دقیقه از کل زمان شش دقیقه ای ترانه - که حاصل تکرار چندین باره ی نغمه ی کوتاه اولیه با سازهای مختلف است و سپس اجرای آهنگین شعر “محمدرضا شفعی کدکنی” با صدای “سهیلا گلستانی” که در فاصله میان خواندن او، صرفا گروه ارکستر، ملودی آن را، بی کم و کاست تکرار می کند و اصطلاحا جواب ِآن را می دهد.
این گونه از ترانه، در سالهای بعد از انقلاب و به دلیل انحصار انتشار موسیقی اصیل و دستگاهی، به تولید انبوه رسید. امری که به حکم محدودیت های ذاتی و مستتر در موسیقی سنتی - که بیشتر نوعی موسیقی مجلسی محسوب می شود - به تکرار ملال آور و خسته کننده ی ِ فضاهای پیش ساخته ی موسیقی ایرانی منجر شد. مساله ای که در گذر سال ها، به واپس زده شدن موسیقی ایرانی به عنوان یکی از شناسه های فرهنگ آن مبدل گشت و به نقض ِ غرض ِ اولیه انجامید.
ترانه ی دیروز: خدا چرا عاشق شدم من!
کلام: سعید دبیری- آهنگ و تنظیم: فریدون خشنود- خواننده: محمود وصفی
جلد صفحه ی گرام ترانه
این ترانه، خاطره ای ست که زیر غبار ِ آمده با گذر زمان نرفت. همچنان می درخشد. پیانوی ابتدای ترانه و آن فلوت شاید همه ی ذهن ها را به سوی خاطرات نبرد، اما بی شک بغض ِفریاد شده ی محمود، وقتی که می خواند: “خدا چرا عاشق شدم من/ دیگه از دست این دل/ یه شب آروم ندارم…” شقایق را هم به یاد سینه ی گداخته ی خود می اندازد.
آوایی که چون صدایِ پیچیده در بیستون، طنین دارد. آن پیانو و آن نوای فلوت و کنتر باس، نوای یک سر در خود فرو بردن و با خود زمزمه کردنِ عاشقانه است. “خدا چرا عاشق شدم من” بر خلاف متن خود، برای لحظه ی عاشق بودن ها و یا غم بعد از آن نیست. به حکم مانده گاری ترانه، این خاطره، به کار ِعمر ِ بعد از عاشق بودن و سفید شدن مو می آید. با این ترانه می توان به لحظات زیبای عشق های جوانی و نوجوانی بازگشت. به تصویر آشنای نشستن ِ “چشم ناز” در “کتاب” ها!
این ترانه اگر چه از عذاب عشق می گوید، اما به کار سال های حسرت بار ِ گذار از آن سال ها می آید.
با این ترانه، “فریدون خشنود” به دنیای ترانه معرفی شد. شعر “سعید دبیری” با آهنگ زیبای او، اولین ترانه ی “محمود وصفی” هم شد. ترانه ی “خدا چرا عاشق شدم من” برای اولین بار در شوی تلویزیونی فریدون فرخزاد معرفی شد. درست در همان روزی که ترانه ی “گل یخ” کوروش یغمایی هم سوار بر تاریخ شد.