بهار را باور کنیم

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار

پس از یک هفته با اطمینان بیشتر می توان گفت: بیانیه 17 که از پی تظاهرات خوفناک عاشورا و راه پیمایی های رنگ و رمق باخته ی روز چهار شنبه در تهران انتشار یافت، جو التهاب را شکست و فضا را به سمت جستجو برای راه حل سیاسی چرخاند. بیانیه دلهره فعالان را کمتر، امید آنان بیشتر، تاکتیک رعب افکنی را خنثی، و دو چشم انداز “فروپاشی” یا “براه افتادن حمام خون” را از پیش چشم فعالان دور تر برد. ابتکار موسوی، امکان تصمیم گیری معقول برای دور برد کشور از غرقاب را ممکن تر کرد. بیانیه به لحاظ انتخاب لحظه بسیار به هنگام بود.

بیانیه 17سطح مطالبات و نیز لحن بیان را چنان برگزید که تناسب قدرت میان معترضان و حکومتیان را بر هم زند و راه تحقق آنها را فراهم سازد. بیانیه در دستیابی به این هدف موفق بود. زیرا:
در میان معترضان یک صدایی و اعتماد بیشتر تولید کرد 
و در میان حاکمان تشتت و دو صدایی بیشتر. 
شواهد این مدعا:
- در جبهه معترضان: تقریبا تمام گرایش ها واکنش مثبت داشته اند. اعتراض و مقابله اصلا وجود نداشته است؛ چه در داخل کشور و چه در خارج. دهها اطلاعیه صادر شده همه همسو و در حمایت. 
- در جبهه حاکمان: هیچ واکنش همآهنگی تولید نکرد و ناهمآهنگی ها را بیشتر کرد. نمونه ها: پیشنهاد رضایی و دفاع لاریجانی از او و خشم دولتیان از هر دو، جلسه غیر علنی مجلس و روح استعفاء نامه ی روح الله حسینیان، سرنوشت مرتضوی، مصاحبه تلویزیونی مطهری، و از همه مهم تر بی طرفی (بی تصمیمی) و سکوت رهبر در قبال اختلاف دو گروه بر سر نوع برخورد با موسوی و کروبی و با مردم.
بیانیه، اعتماد سیاسی فعالان به موسوی را بیشتر و جایگاه او را در میان مردم مستحکم تر کرد. بیانیه حکومتیان را یک گام به طرف پذیرش وی به مثابه “صدای طرف مقابل” نزدیک تر کرد.

به لحاظ محتوای سیاسی هم بیانیه ۱۷ بسیار دقیق بود.نگاه بیانیه هفدهم نگاهی است که تحول بینادین در بطن جامعه و ضروریات ناشی از آن را درک می کند و مورد توجه قرار می دهد. روح حاکم بر بیانیه تلاشی است برای آشتی دادن جمهوری اسلامی ایران با این تحولات و مطالبات ناشی از آن. بیانیه در عین حال به حاکمان کنونی هشدار می دهد که امتناع از دیدن تحول عمیق در ارکان جامعه بی راهه ایست به سوی ستیز کور و بی فرجام با مردم و با سرنوشت کشور.
داریم به نقطه ای میرسیم که بخش مهمی از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران حس می کند ریسک حمله به مردم و حذف معترضان، تازه اگر ممکن شود، برای بقای حکومت و انسجام آن، بیشتر تر از عواقب تحمل آنان است. در حکومت هر روز کسان بیشتری می فهمند که سیاست حذف و سرکوب، تنش میان دولت و ملت را به سوی انفجار می برد و کسان بیشتری امید خود را به متحد کردن حکومت حول سیاست سرکوب بی امان از دست می دهند. روح حاکم بر استعفاء نامه حسینیان حقایق بزرگی در باره وضع عمق تلاطم های درون حاکمیت در بر دارد. بخش عمده ای از “گارد قدیمی ولایت مدار” هم اکنون قانع شده اند که سرکوب جریان اصلاح طلب مقدمه سرکوب خود ایشان و نشانده شدن بر صندلی اتهام نفاق و جاسوسی است.
تا همین اواخر طیف های معتدل تر اصول گرا “راه حل” را در گرو مرزکشی کروبی و موسوی با جنبش دموکراتیک و رد حمایت اقشار مدرن می دیدند. اکنون به نظر میرسد وقایع اخیر، و روش موسوی و کروبی آنان را متقاعد کرده است که چنین بازگشتی غیرممکن است. مرز بین خودی و غیر خودی را قدرت زمانه شکسته و احیای آن نیز از عهده هیچ کس ساخته نیست. آنها دریافته اند که حذف موسوی یعنی اعلام ستیز با نیمی از ایران، نیمه قدرتمندتر ایران. وضع تهران و شهرهای بزرگ آنان را قانع کرده است که موسوی صاحب آن بخش از جمهوری اسلامی ایران است که حمایت نیمه مدرن تر و توانمند تر جامعه را با خود دارد. 
ایستادگی کروبی و موسوی و حمایت قدرتمند مردم در شهرهای بزرگ، بخشی از حکومت را قانع کرده است که زمان جدا کردن آنان از پایگاه اجمتاعی ـ حتی به زور داغ و درفش ـ با هدف باز سازی مرزهای قدیمی حول جمهوری اسلامی فکری غیر واقعی است. رهبری فعلی جمهوری اسلامی ایران دیگر عملا رهبری تمام جمهوری اسلامی ایران نیست و ناراضیان از وی حمایت قطعی و بسیار فعال بخش عمده ای از مردم کشور را پشت سر دارند. 
رهبری جمهوری اسلامی ایران در برابر یک تصمیم سرنوشت ساز قرار گرفته است. یا باید به ریسک “رهبری دوگانه” و “حق موجودیت و رقابت جناح مخالف” در کادر نظام جمهوری اسلامی ایران تن بدهد یا به سوی تشدید ستیز با مردم، به سوی انفجاری کردن تنش ها در ارکان حکومت و به سوی یک انزوای سنگین بین المللی برود و فروپاشی کل نظام را در چشم انداز قرار دهد. 
با این حال هنوز خیلی زود است که گفته شود: در جمهوری اسلامی ایران حق رقابت دموکراتیک بین شاخه های اصلی آن پذیرفته شده است. حتی اگر در سطح بالای حکومتی چنین نگاهی احیاء شود، خطر ترور و تخریب کاملا جدی است. حمله مسلحانه به اتوموبیل کروبی و ترور خواهر زاده موسوی پیام هایی کاملا هشدار دهنده بوده است. ما فقط ممکن است به آغاز یک روند پیچیده و پر تلاطم سیاسی نزدیک شده باشیم. هنوز تا تغییر تناسب قوا در حکومت و تصحیح ساختار آن، هنوز تا تدوین لوایح و به تصویب رساندن آنها، هنوز تا تغییری واقعی در وضع زندگی مردم و تحقق مطالبات بنیادین راهی بس پر فراز و نشیب و هزار پیچ در پیش است. 
کوه یخ را داریم از هزار سو به تموز می کشیم. به نظر می رسد خیلی زودتر از آنچه که سال پیش همین وقت ها فکر می کردیم، دارد این زمستان می شکند. همه جا جلوه ی امید “به تجلی است بر در و دیوار”. این یعنی بوی بهار دارد به چشم انداز میرسد. بهار را باور کنیم.