دختری که می خواست همه سیب ها را بچیند

نویسنده

havva.jpg

مریم کاشانی

دستگیری گسترده فعالان جنبش زنان، به مریم حسین خواه، روزنامه نگار و از مسئولین سایت زنستان رسید. او دیروز ‏در حالیکه برای بازجویی فراخوانده شده بود، با حکم بازداشت روانه اوین شد. ‏

مریم حسین خواه یک هفته پس از توقیف سایت زنستان احضاریه ای از وزارت اطلاعات دریافت کرد که در آن از وی ‏خواسته شده بود روز شنبه، ۲۶ مهرماه، خود را به دادسرای ویژه امنیت تهران معرفی کند. به گفته شهاب میرزایی، ‏همسر خانم حسین زاده “مریم در روز مقرر خود را به دادسرا معرفی کرد و پس از چهار ساعت بازجویی از او ‏خواسته شد دوباره در روز یکشنبه، ۲۷ آبان، به آن دادسرا مرجعه کند.”[رادیو فردا] و یکشنبه دیروز بود که بازداشت ‏وی را به همراه داشت. ‏

مریم حسین خواه در سال ۸۵ نیز به همراه ۳۲ تن دیگر از زنان در جریان اعتراض مسالمت آمیز به دادگاه چند تن از ‏فعالان حقوق زنان، بازداشت شد و چهار روز در زندان اوین به سر برد. وی از آن به بعد با اتهامی روبه رو بود که این ‏روزها اتهام بسیاری دیگر نیز هست: تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب. ‏

همسر مریم حسین خواه در مورد این اتهامات می گوید: “مریم و دوستانش در سایت های زنستان و تغییر برای برابری، ‏مطالب اجتماعی و غیر سیاسی می نوشتند. آنان برای برابری حقوق مردان و زنان تلاش می کنند که دربسیاری از ‏کشورهای جهان، از جمله در کشورهای عربی، تحقق یافته است و حتی مراجع تقلید در ایران از آن حملیت می کنند.” ‏

اقداماتی کاملا قانونی و شفاف که به گفته وکیلش نمی تواند مبنای اتهاماتی به منظور بازداشت او و یا دیگران قرار ‏گیرد. ‏

مریم حسین خواه هم در روزنامه اعتماد کار می کرد و هم در سایت زنستان؛ سایتی که بعد از هفت بار مسدود شدن ‏عاقبت هفته گذشته توقیف شد. پیش از این توقیف، دادسرای ارشاد تهران با اخطار به شرکت هایی که میزبانی و دامین ‏زنستان از آنها خریداری شده بود و احضار مسئولان این شرکت ها از آنها خواسته بود فضای اینترنتی فروخته شده به ‏آن را مسدود کنند. ‏

اما مریم حسین خواه چه می خواست و چه می گفت که باید با پاسخ زندان رو به رو می شد؟ فریده غائب، از دیگران ‏زنان روزنامه نگار و فعال مدنی در پاسخ نوشته است: “مریم حسین خواه را از وبلاگ صورتک اش شناختم. مطلبی ‏نوشته بود درباره فمنیست شدنش و احساس اش از آن. آن روز حرفش به دلم نشست و شدم یکی از خوانندگان وبلاگش. ‏مریم را در ذهن تصویرسازی کرده بودم. دختری هوادار حقوق زنان و مهم تر ازهمه هوادار برابری و انسانیت. تا ‏اینکه من هم شدم خبرنگار حوزه زنان و دیدارهای پی در پی با خبرنگاران این حوزه از جمله مریم. هر دو هم در ‏سرویس اجتماعی روزنامه ها کار می کردیم و هم به عنوان فعال حوزه زنان در جلسات حضور داشتیم. حتی در نوشتن ‏گزارش ها هماهنگ بودیم که کدام نکته را برجسته کنیم. در طرح برخورد با بد حجابی بود که علی رغم میل باطنی مان ‏در طرح مبارزه با بدحجابی حضور یافتیم و حداقل کارمان پرسیدن سئوال های انتقادی بود و نوشتن روایت دختران و ‏زنانی که به این جرم دستگیر می شدند. یادم نمی رود آن لحظه دستگیری دختری که پوششی بسیار عادی داشت و ‏اعتراض مریم را در برابر دستگیری دخترک. اشک های مریم در تجمع 22 خرداد در میدان هفت تیر و نگرانی اش هم ‏درباره سلامتی دیگران در ذهنم مانده است. دوستان همه جزو دستگیر شدگان این تجمع بودند و پی گیری های خبری ‏این تجمع برایم سخت بود. چون هنوز آنقدر به این دستگیری ها عادت نکرده بودم و این دلگرمی های مریم بود که مرا ‏از انعکاس اخبار دستگیری ها و بازجویی ها و خبرهای سیاه دلسرد نکرد. حالا «حوا» شده وبلاگ نه چندان تازه مریم ‏اما نوشته هایش همان ها هستند و خواسته هایش نیز همان رنگ را دارند. می دانم که در حوا گزارش هایی را از زندان ‏و بند عمومی زندان زنان خواهم خواند. و مریم می تواند از فرصت در زندان بودن استفاده کند و به قول بازجوها به ‏زنان زندانی از حقوق زنان بگوید. “[سایت زنستان]‏

اما مریم بیش از اینها می خواهد؛ همان که بر تارک سایتش، نوشته است: “قد حوا نمی رسید؛من همه سیب ها را خواهم ‏چید.“‏

maryamhosseinkhah.jpg

درست همانکه با بینش استبدادی و مرد سالار نمی خواند؛ بینشی که حق خواهی را به “تشویش اذهان عمومی” تعبیر ‏می کند و مبارزه مدنی را، به “اقدام علیه امنیت ملی.” بر همین اساس است که دستگیری مریم حسین خواه، درست ‏اندک زمانی پس از صدور حکم زندان و شلاق برای دیگر فعال عرصه زنان، یعنی دلارام علی، فعالین عرصه حقوق ‏زنان را به این باور رسانده که این تازه آغاز برخوردهاست. و آغاز نگرانی های جدی. ‏