در جست و جوی “چهل کلید” - نامی که از کتاب شعر سیاوش کسرائی آمده است - رازهای شعریم. هر شماره شعر یا شعرهائی از شاعران ایرانی را می خوانید. سپس نگاهی به شعر ویادداشتی بر زندگی اش. در این شماره به سراغ عباس صفاری شاعر ایرانی مقیم آلمان رفته ایم….
شعرها
3 شعر تازه از مجموعه کلاغنامه
” پرنده شب هایی که شاعر نیستم “ - عباس صفاری
شب هایی که شاعر نیستم
کلملت کهنه ژوش می شوند
و کلاهشان مثل آی با کلاه
گشاد بر سرشان،
انگار به میهمانی یک جلپاره فروش
دعوت شده باشند.
اگر بنویسم سنگ
بی بروبر گرد باید
پنجره ای، سری، بال پرنده ای
یا چراغ نیمه شب خیابانی را بشکند.
در آسیاب دهکده ای متروک
اگر به خواب رفته باشد
حتمن سنگ نیست.
یا فرض بگیرید پیاده رو
می تواند سر به بیابان بگذارد
و در ابدیتِ منتقد پسندی جاری شود
اما در هیچ فصلی جز پاییز
عابری نخواهد داشت.
روزگار کلاغ را اما
دوستان شاعرم انقدر سیاه کرده اند
که رنگ های دیگرش را نمی بینم.
حالا کلاغ را شاعر که نباشم
خبرچینِ صابون خورِ گوشواره دزدی
بیش نمی بینم
کلمات نونواری هم اگر
به پستم بخورند
عارشان می شود با او
بر یک شاخه دیده شوند.
“غراب” – ضیاء موحد
به حکم استقرا
غراب
سیاه است
چنین ارسطو در ارغنون نوشت:
Melas estin ho koraks
و پورسینا
در منطق شفا آورد
که:
الغراب اسود.
و در قرون وسطی
توماس آکویناس یک روز دید
به روی سنگ سیاه سر در کلیسای او
نوشته اند
که:
و این چنین بود و بود
که ناگهان خبر آوردند
غرابهای سفیدی هم پیدا شده است
و دیده اند
که روی کنگره های خراب قصری ویران
غرابهای سفید
نشسته اند کنار غرابهای سیاه
غرابهای سفیدی با همان قواره و قد و قارقار و غیره و غیره.
و شیخ ما
- که مزارش غرق نور رحمت حق باد
چو این شنفت
تبسمی فرمود و گفت:
نه
غراب
به هفت دریا هم اگر بشوید
سیاه است
غراب
سفید هم اگر باشد
همان سیاه است
همان سیاه سیاه سیاه
اسفند 66
“دو شعر در یک کلمه” - منوچهر آتشی
بر کاج سفید
کلاغ کلمه ای است سیاه
قایقی می گذرد
از پشت پنجره ام
دستی نازک تکان می خورد
و من به حیرت که:
کدام “دانوب”
آمده تا این خیابان، در تهران
و آبی می نوازد آسمان
آن گونه که برف
آبی که می خواند
کاج
آبی می رقصید
و انتهای سفیدش کلاغ
کلمه است پر صدا
و همچنان سیاه
تهران، 1382
نگاه
کلاغ در ادبیات فولکوریک جهان
“کلاغنامه” از اسطوره تا واقعیت، تالیف، ترجمه و تدوین عباس صفاری شاعر ایرانی مقیم آلمان در ایران منتشر شده است. کلاغنامه شامل سه بخش عمده است، بخش اول به اسطوره اختصاص دارد و در بخش دوم نمونههایی عرضه شده است از شعر کلاسیک و مدرن که روی تم کلاغ سروده شده اند. بخش سوم نیز چند حکایت و داستان را شامل می شود که نویسندگان ایران و جهان نوشته اند.
در این مجموعه نمونههایی از کلیله و دمنه، هزار و یک شب و ادبیات فولکوریک اقوام مختلف جهان عرضه شده است.
در بخش شعر سرودههایی اعم از کلاسیک و مدرن از شاعران ایران و جهان چون مولانا، جامی، عنصری، اخوان ثالث، آتشی، نیما، سیدنی لانی یر، آلن پو، آرتوررمبو، آدونیس آمده است.
در داستانهایی که از نویسندگان معاصر در این مجموعه آمده کلاغ حضوری متافزیکی دارد و در مواردی نقش راوی را به عهده میگیرد و به جای مولف یا یکی از شخصیتهای داستان نشسته است. در پایان کتاب نیز بخش کوچکی به موضوع کلاغ در طنز و ادبیات کودکان اختصاص داده شده است.
شاید بتوان نقش برجسه تر کلاغ نسبت به سایر پرندگان را درشکل گیری اسطوره های مذهبی و حتی اسطورههای قدیمیتررا یکی از دلایل عمده کشش عباس صفاری به تهیه، ترجمه و تدوین چنین اثر جالبی دانست. از نکات جالب دیگری که خواندن این کتاب برای خواننده روشن می کند کاربد اسطوره ای و شاعرانه ا زکلاغ در ادبیات معاصر است. به طوری که حتی در اثار شاعرانی چون منوچهر آتشی، علی باباچاهی، مهرداد فلاح و… این پرنده به شکل استعاری حضور دارد. در بخش هایی از این کتاب به خوانش اشعار خراسانی می رسیم که در انها واژهی عربی غراب برای کلاغ استفاده شده است به همراه تصویر سازی های فراوان و استفاده ی زیاد از تشبیه. مروری کوتاه بر کلاغنامه عباس صفری نشان می دهد که در سه دههی گذشته کلاغ در ادبیات ایران و جهان و توجه به جنبه های اسطورهای و ایماژیستی آن افزایش پیدا کرده است. شاید بتوان این فرآیند را در جهت ارایه نمادهایی خاص برای توضیح جریاناتی دانست که در سه دهه ی اخیر در رابطه با جامعه ایران و مردم ان روی داده است.
تصاویری که در این مجموعه از کلاغ در قالب اشعار و یادداشت های ادبی از نویسندگان و شاعران ایرانی و خارجی و داستان های افسانه ای ارایه شده است نشان می دهد که کاربردی که از این پرنده در ادبیات ایران شده است، گاها متفاوت و در مواردی بسیار ضد و نقیض است. کلاغ گاهی واجد صفت ترس است و گاهی شجاعت. گاهی عاقل است و مهربان و گاهی نادان است وبدجنس. صفاری در این مجموعه به تعدادی از نقش های مثبت کلاغ در ادبیات ایران اشاره کرده است مثل آن کلاغی که برای الیاس نبی نان و گوشت می اورد بدون آنکه با توجه به صفت دزد بون کلاغ از آن چیزی بدزدد. یا جایی در یک داستان عاشقانه چینی که در آن کلاغها دستهجمعی بال به بال هم میدهند و پلی میسازند بین چند ستاره در کهکشان، تا دو معشوقهای که به دو ستارهی مختلف تبعید شدهاند بتوانند به هم برسند. قسمتی از این روایت را بخوانید: “دختر امپراطور آسمان که افسانه ی او بر اساس روابط صور فلکی ساخته شده است. به چوپان زاده ای دل می بندد و با او زدواج می کند. پس از وصلت اما ریسندگی و بافندگی را که در آن مهارت بسیار داشته است بر خلاف میل پدر کنار می گذارد.امپراطور برای تنبیه دختر زوج جوان را در دو جانب رودخانه ای آسمان (کهکشان) به تبعید می فرستد. آنها سالی یک بار اجازه دارند همدیگر را ببینند. در هفتمین شب از هفتمین ماه قمری. هنگامی که کلاغ های دلسوز، بال در بال به شکل پلی بر رود ستارگان ظاهر می شوند تا دو دلداده را به هم برسانن، این دلدادگان اساطیری “چین نیو” و “چین نو” نام داشته اند…”
در باره شاعر
عباس صفاری: شاعری بی هیاهو
عباس صفاری متولد ۱۳۳۰ یزد است. وی کار خود را در زمینه ادبیات و شعر قبل از انقلاب و با ترانه آغاز کرد و پس از ان از اواخر دهه شصت به طور جدی به شعر پرداخت. اولین مجموعه شعر او در ملتقای دست و سیب است که در سال 1992 توسط نشر کارون، لسآنجلس، منتشر شد. تاریک روشنای حضوردر لس آنجلس باز هم نشر کارون در سال ۱۹۹۶ منتشر شد. صفاری در سال 1381 سومین مجموعه شعرش با عنوان دوربین قدیمی و اشعار دیگر را توسط نشر ثالث در ایران منتشر کرد. این مجموعه توانست جایزه شعر کارنامه را برای وی به ارمغان بیاورد. کبریت خیس، مجموعه شعر سالهای ۱۳۸۱-۱۳۸۳صفاری است که در سال 1384 توسط نشر مروارید منتشر شد.
صفاری که در حال حاضر در لسآنجلس زندگی میکند در سالهای ۷۵ تا ۸۰ به همراه بهروز شیدا و حسین نوش آذر سردبیر فصلنامه سنگ بود. گفتنی است که شعر ترانهٔ “خسته” از فرهاد مهراد نیز سرودهٔ صفاری است.
“عباس صفاری” شاعر دفتر “کبریت خیس” و “دوربین قدیمی” در تازه ترین اثر خود “کلاغنامه” به ماهیت غیرقطعی این پرنده در عرصه فرهنگ و هنر و ادبیات جهان و ایران پرداخته است و عنوان کتابش را “کلاغنامه” برگزیده است.