گفت و گو 1

نویسنده
پیام رهنما

حذف تئاتر،  جانشینی خرافات

اشاره:

توقیف نمایش بادستور روسای دانشگاه و سالن نمایش،  قدم تازه مدیران امنیتی – نظامی فرهنگی برای حذف تدریجی تئاتر وجانشینی نمایش های تبلیغاتی- دولتی،  است.

با روی کارآمدن “ حسین شاه آبادی “،  معاونت فرهنگی وهنری وزیر ارشاد دولت کودتا ومخالفت های ضمنی وی با اجرای هرگونه نمایش غیرمذهبی در سالن های تئاتری ایران،  بسیاری از گروه های نمایشی خود را به اجرای آثاری می دهند که مبلغ دین طالبانی دولت نهم هستند.

بعداز تعطیلی تالارمولوی به دستور فرهاد رهبر،  رییس دانشگاه تهران،  دو نمایش “دوردوفرمان” با حکم ریاست دانشگاه امیر کبیر و”دلم می خواد محکم بزنم تو گوشت اتللو”به  دستور مدیریت سالن ایرانشهر توقیف شدند.

هنرروز دربخش پرونده ی این هفته،  در گفتگو با حمید پورآذری و مسعود موسوی، کارگردانان دو نمایش توقیف شده در تهران به بررسی سیاست “حذف تئاتر از ایران”می پردازد… این گفت و گو ها را در ادامه ی مطالب پرونده از پی بگیرید…

 

 

آقای پورآذری، بعد از تعطیلی مطلق تالار مولوی و نیمه کاره ماندن اجرای نمایش “دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو “، این بار نوبت به توقف اجرای شما در تهران است. موضوع چیست؟

بله. متاسفانه الان وضعیت به گونه ای شده است که هرمدیری هرتصمیم ودستوری را که می خواهد می گیرد واعمال می کند و نه تنها زیر بار آن نرفته وپاسخگوی اربابان رجوع نیست بلکه یا کار خود را توجیح می کند و یا به مبارزه با دیگران نیروهای مخالف نظر خود می پردازد و اصل گفتگو کم کم به نیستی می رود. اتفاقی که برای اجرای نمایش”دوردوفرمان” افتاد هم مشابه دیگر نمایش هایی که شما گفتید. اگرشما متوجه شدید که درنهایت چرا درب تالار مولوی را بستند و اجرای همکارم مسعود موسوی را تعطیل کردند من هم دلیل ممانعت از ادامه اجرای نمایش گروه خود را می دانم ومی گویم.

 

یعنی اصلا مشخص نیست چه کسی دستور توقیف اجرایتان را داده است؟

قطعا دراین بین کسی به جز مدیریت دانشگاه امیرکبیر و معاونان آن نمی توانند در این باره اظهار نظر و تصمیم گیری کنند. اما اینکه کدام شخص اصلی درمتن ماجرا قرار داشته را نمی دانم.

 

چرا این نمایش را در دانشگاه امیر کبیر اجرا کردید؟

این پروژه پایان دوره هنرجویان دانشگاه امیر کبیر بود که با توجه به اتودها وکارهای تجربی خوبی که  انجام شد قرارگذاشتیم تا محل اجرای آن پارکینگ دانشگاه باشد. سال گذشته هم من نمایش “ادیب شهریار” را با کودکان افغانی در سوله های نیمه کاره مانده ی فرهنگسرای خاوران اجرا کردم که مشکلی به وجود نیامد. این ها شکلی از اجرا است که مدتی است درمیان گروههای تئاتری برای رهایی از جریانات ونوبت های طولانی مدت و گاه دست نیافتنی سالن های حرفه ای رواج یافته است.

 

چه مدتی برای اجرای “دوردوفرمان” تمرین کردید؟

نزدیک به سه ماه برای این اجرا زحمت کشیدیم. اجرای این پروژه درحالی نیمه کاره مانده است که بچه های گروه هنوز درباره تعداد اجراها نسبت به زحماتشان راضی نشده اند.

 

اجرا چگونه تعطیل شد؟

یک روز آمدند و گفتند که به دستور مدیریت دانشگاه اجرا تعطیل باشد. بدون آنکه اسمی ببرند ابلاغ کردند و رفتند ومن وگروه ماندیم که برای دادخواهی ودریافت پاسخ چرایی این امر، نزد کدام مدیریت برویم. مدیریت دانشگاه؟مدیریت فرهنگی؟مدیریت حراست؟مدیریت خدمات؟هنوز هم مبهوت از این اتفاق هستیم. درنهایت درباره این تصمیم ما را به مدیریت دانشگاه ارجاع می دهند اما هنوز پاسخی دریافت نشده است. گویی در جامعه‌ی ما برای انجام نشدن برخی از کارها می‌توان دلایل بسیار متعددی آورد واحساس می کنم درباره اجرای ما هم چنین مساله ای پیش آمده است.

 

عکس العمل مرکز هنرهای نمایشی و خانه تئاتر دراین زمینه چه بود؟

هیچ. مرکز هنرهای نمایشی که مدیر نداشت. خانه تئاتر هم که معمولا نظاره گر سیاست های مرکز

است. اساسا تولید این اثر در دانشگاه امیر کبیر اتفاق افتاد ودرواقع ماکل کار ان ها بودند. اما از این دانشگاه که خود زمانی یکی از تاثیرگذارترین مراکز تئاتر دانشگاهی بود، سیاست حذف تئاتر بعید و غیر قابل هضم است.

 

آیا قبل از اجرا با شما وگروهتان مشکلی نداشتند؟

قبل از اجرا درباره زمان برپایی اجرای عمومی ما را به دردسرهای زیادی انداختند و چندین بار تاریخ را جابه جا کردند. یک روز گفتند اصلا نمی شود این نمایش را دردانشگاه اجرا کنید و روز بعد گفتند از فلان تاریخ کار کنید. مشخص بود که اختلاف از همان ابتدا وجود دارد اما ما درتئاتر یاد گرفتیم با همه این بدرفتاری ها بسازیم وحرفمان را درکارمان تزریق کنیم. اما امروز احساس می کنم از این رفتار تئاتری ها سوء استفاده می شود. باید ایده هایی در این مورد را طرح ومورد بررسی قرار داد. این ایده ها باید درخانواده تئاتر شکل گیرد وحتی عمل به آن درون خانوادگی است. نه تنها سازمان ونهادی به مدد ما نخواهد آمد بلکه به نظر من وجود آن ها باعث کندی حرکتی خواهد بود که شاید به عنوان نجات دهنده آخرین نفس های تئاتر در ایران باشد. وقتی یکی از معاونت های دانشگاه امیر کبیر که جزو مهم ترین مراکز دانشگاهی است دراظهارات خود خبر از انجام کارهای فرهنگی با چراغ خاموش می دهد، باید چه کرد؟ این حرف از زبان وادبیات فردی پیش کشیده می شود که جزو سیاست گذاران مرکز انسان سازی عده ای روشنفکر و با سواداست.